آتش به اختیار
حضرت آیت الله خامنهای در سخنرانی دیروز در جمع فعالان دانشجویی گفت: “من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتش به اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگرچنانچه رابطهی قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستور آتش به اختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتش به اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.” آتش به اختیار یک اصطلاح نظامی به معنی اجازه آتش گشودن به سوی هر جنبنده ای بدون هماهنگی قبلی با فرماندهی است. فرمان «آتش به اختیار» به این معنا نیست که خودسرانه عمل کنید، «آتش به اختیار» یعنی با احساس و ابتکار جلو رفته و در برابر خط مقابله با آرمانها و مقاصد اصلی و اصول ارزشی انقلاب بایستید، دفاع کنید و با دشمن بجنگید. حجت الاسلام خسروپناه : «مقصود از مفهوم آتش به اختیار که رهبری طرح فرمودند این است که وقتی تساهل فرهنگی و اجتماعی در غرب که باعث بی هویتی مغرب زمین شده است به شکل موریانه ای وارد جوامع اسلامی از جمله ایران اسلامی بشود تا نسل جوان را بی هویت و بی غیرت سازند و از طرف دیگر، متولیان فرهنگی میان مسایل اصلی و فرعی تشخیص ندهند و نهادهای فرهنگی را گرفتار امور فرعی کنند و نتوانند امور اصلی فرهنگی را مدیریت کنند نوبت به آتش به اختیار می رسد یعنی جوانان انقلابی و پیرو خط امام با مدیریت گروهی و هسته های فرهنگی به صورت خودجوش به نقد فرهنگ غرب بپردازند و از فرهنگ اصیل اسلامی دفاع کنند و آن را تبیین کنند و شبهات فرهنگی را پاسخ دهند. پس آتش به اختیار زاییده دو عامل یعنی هجوم حداکثری دشمن فرهنگی و ضعف مدیریت فرهنگی نهادها است. لازم به ذکر است اینگونه فعالیتهای فرهنگی باید خودجوش، جهادی و همراه با منطق و اخلاق و رعایت قانون باشد و از قوانین حاکمیت تخطی نشود. توصیه ما به مدیران فرهنگی کشور این است که فرق مباحث اصلی و فرعی را بدانند و مسایل فرهنگی اساسی کشور را فدای مسایل سیاسی و حزبی زودگذر نکنند تا نیازی به آتش به اختیار نباشد و گستره مدیریت فرهنگی کم نشود و فعالیتهای خودجوش فرهنگی نیز در نظام کلان مدیریت فرهنگی قرار گیرد.»
خط حزبالله ۸۵ منتشر شد | تصمیم، فکر، حرکت و اقدام؛ آتش به اختیار | مدافع رای مردم؛ اصول تغییر ناپذیر رهبر انقلاب

آتش به اختیار
با افزایش میزان نفوذ شبکههای اجتماعی و بالا رفتن آمار حوادث پرتنش و بحثبرانگیز در کشور دایره تفسیر و تحلیل مردم جامعه از این حوادث به شدت گسترش یافته، علاوهبر تاثیری که این تحلیلها که غالبا در فضای مجازی صورت میگیرد سرعت بازنشر آن در فضای جامعه نیز به صورت فزایندهای رشد یافته است. واژههایی همچون “آتش به اختیار” و “ترقه بازی” که چندی پیش از سوی رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان مطرح گردید صحنههایی از تحلیلها و تفسیرهای متفاوتی را در فضای مجازی رقم زد. برخی فرمان آتش به اختیار را به غلط فرمان هرج و مرجطلبی، قانونشکنی و اقدامات نابهنجار و خلاف شرع آن هم به تشخیص خود دانستهاند برخی این عبارت را مصادره به مطلوب کرده و بیاعتباری ضوابط و عرفها و نهادهای قانونی رابه طوری که دستور قدرت یا حاکمیت از آن جهت که آنچه از طریق سیستم بروکراسی اعمال میشود التزامآور نیست را برداشت کردهاند که این مفهوم دقیقا نوعی برداشت آنارشیستی از این مفهوم است.
نکته قابل تامل و مهم آن است که رهبر انقلاب چه از لحاظ شخصیتی و چه از لحاظ جایگاه رهبری انقلاب نهتنها تاکنون هیچگاه جامعه را به سمت هرج و مرج و قانونشکنی پیش نبردهاند که در تمامی بیانات خود بر قانونمداری تاکید موکد کردهاند. دعوت به بیقانونی و هرج و مرج به وضوح موجب نقض غرض در حاکمیت اسلام که حاکمیت قانون است و همچنین سست شدن پایههای جمهوری اسلامی میشود چگونه و با چه تحلیلی برخی بیانات رهبر انقلاب را حمل بر دستور به بیقانونی میدانند در صورتی که ایشان خود علاوهبر اینکه بارها تن به خرده فرمایشات قانونشکنان در هیچ برههای از انقلاب نداده که همیشه قانون را فصلالخطاب و محل رجوع همگان دانسته اند. اما آنچه در واقع از مفهوم فرمان آتش به اختیار رهبر انقلاب درک میشود این است که ایشان قشر جوان و دلسوز و فهیم کشور را بسیار بادغدغهتر، آگاهتر، پاکتر و با عرضهتر از مسئولین امر دانستهاند و به دنبال تکیه به ظرفیتهای خودجوش فردی و جمعی مردم انقلاب برای پیش بردن گفتمان انقلاب اسلامی در کشور هستند.
با این معنا آتش به اختیار یعنی اینکه جریان دلسوز جوان انقلابی دیگر در فکر مطرح کردن فلان دغدغه خود با فلان مسئول و یا گرفتن بودجه برای پیشبرد اهداف انقلاب از فلان دستگاه دولتی و یا چشم امید داشتن به دستگاههای عریض و طویل فرهنگی نباشند، بلکه به صورت فردی و یا گروهی با هر امکاناتی با هر ظرفیتی و با هر توانی برای تبیین گفتمان انقلاب و خنثی کردن توطئه دشمنان اقدام کنند. آتش به اختیار یعنی دیگر امیدی به دستگاههای تعطیل و یا بعضا آلوده دولتی نیست و خود جریان مومن و جوان انقلابی باید به فکر اشاعه فرهنگ ناب اسلام باشند یعنی وقتی برخی مدیران مضامینی چون؛ تقلید، مصرف و تجمل هرچه بیشتر را جایگزین فرهنگ استقلال، خودکفایی و قناعت میکنند در شرایط فعلی دیگر نباید بر ارگانهای آلوده فرهنگی وابسته به دولت تکیه کرد و در یک کلام، آبی از دستگاههای دولتی که دغدغهشان با اهداف و اولویتهای انقلاب سالهای نوری فاصله داشته و سطح مطالباتشان بعضا حقیر و اندک است برای فرهنگ کشور گرم نمیشود.
دستور آتش به اختیار یعنی اینکه دولتمردانی که به دنبال منافع ملی کشور چه در فرهنگ و چه در سیاست خارجه نیستند را با سلاح و منطق و استدلال و به صورت طبیبانه مورد سوال و تخطئه قرار دهیم و با روشنگری و تبیین خطوط اصلی انقلاب در برابر مسئولان لیبرال مسلک ایستادگی کنیم. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که نیرو زمانی آتش به اختیار است که معنای اولویت در کارها، مصلحت و اطاعت از دستور را فهمیده باشد، نیرو زمانی آتش به اختیار است که درک کند افراط و تفریط، تندروی و محافظهکاری هردو به یک اندازه مخرب هستند. اتحاد دولت و ملت اولویت اصلی است و انقلابی همیشه به آن پایبند است. اما دشمن سعی دارد با سوءاستفاده از کلام اخیر رهبر خلاف آن را نشان دهد. دشمن سعی در تغییر نگرش و محاسبات نیروهای خودی دارد تا خط آتش عوض شود ک در جنگ نرم فکرها و ارادهها درگیر هستند جوان انقلابی زمانی آتش به اختیار است که با توجه به اصول فوق و تفکر، راهی برای عبور از موانع و پیروزی پیدا کند نه صرفا موجب ناامیدی و یاس در جامعه شود.
وقتی دربارهی وضعیت «آتش به اختیار» سخن میگوییم، باید بدانیم که این فرمان ناظر به چه کسی صادر شده است؟ مخاطبِ صریحِ این کلام کیست؟
بر اساس اندیشهی حضرت امام خمینی رحمهالله و حضرت آیتالله خامنهای، وقتی از مأموریتهای نظام اسلامی سخن میگوییم به تعبیر مشترک کلیدی و مهمی میرسیم با عنوان «فتحالفتوح انقلاب اسلامی»: «امام بزرگوار ما در یک حادثهى مهم جنگى در قضیهى یک عملیات که پیروزىاى به دست رزمندگان آمده بود، یک پیامى دادند؛ در آن پیام این نکته وجود داشت که فتحالفتوح انقلاب اسلامى، تربیت این جوانهاست.»
امروز این جوانان تربیتشده، این «جوانهای دانشجو و افسران جوان جنگ نرم»، در شرایطی که «جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی -جنگ نرم- مواجه است» باید به میدان بیایند: «گفتیم افسران جوان جنگ نرم؛ نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز هیچگونه از خودش تصمیمگیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاهها و یگانهای بزرگ، چون آنها طراحیهای کلان را میکنند. افسر جوان در صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست میبینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را میآزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم میبینند، در چهارچوب هم کار میکنند.»
در بحث فرمان «آتش به اختیار به جوانان و افسران جنگ نرم» نکتهی دوم این است که باید توجه کنیم این فرمان در چه فضای کلّی و شرایطی مطرح شده است؟ به تعبیر رهبر انقلاب: «جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست… در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمانها، معرفتها، عزمها، پایهها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ اینها میآید که اینها را منهدم بکند و نقاط قوّت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصتهای یک نظام را به تهدید تبدیل کند.» جنگی که ابزارهای خاص خودش را دارد: «جنگ بهوسیلهی ابزارهای فرهنگی، بهوسیلهی نفوذ، بهوسیلهی دروغ، بهوسیلهی شایعهپراکنی؛ با ابزارهای پیشرفتهای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطیای که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده.»
پس فضای عملیات و عرصهی مورد نظر، عرصهی جنگ نرم و عقیدتی و فکری است.
معنای «آتش به اختیار»
«آتش به اختیار»، اصالتاً تعبیری نظامی است و البته میدانیم که استفاده از تعابیر نظامی در زبان طبیعی، گاه بسیار پرکاربرد است (مثل واژهی راهبرد، جبهه و…). وقتی این تعبیر در فضای فرهنگی و عمومی جامعه طرح میشود، معنایی استعاری مییابد و نشانگرِ وضعیتی است که در نظام هماهنگی و کنشِ فرهنگی جامعه (از لایهی مسئولین تا فعالان فرهنگی در سطح جامعه) اختلال به وجود آمده است. اگر بخواهیم بر اساس همان فضای معنایی مبدأ در این استعاره -که فضایی نظامی است- سخنی دقیقتر بگوییم، در ادبیات نظامی، فرایند تدبیر و هماهنگی و فرماندهی در سه سطح راهبردی (استراتژیک)، عملیاتی و تاکتیکی طرح میشود و اختلال در قرارگاه عملیاتی، زمینهای برای اعلام شرایط آتش به اختیار برای نیروهای تاکتیکی خواهد بود.
نکتهی مهم این است که در این شرایط (یعنی آتش به اختیار)، ارتباط میان سطح راهبردی و تاکتیکی قطع نیست؛ یعنی نیروهای انقلابی و افسران جوان جنگ نرم میدانند که دشمن کیست، مسیر مقابله با آن چگونه است، اصلیترین روشهای دشمنی چیست، مهمترین ابزارها و محملهای دشمن کدامند، برای انسجام درونی چه باید کرد، مهمترین معارف، باورها و توصیهها (منظومهی فکری اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله و مکتب امام خمینی رحمهالله) که نیروها باید میدانستهاند، به آنها گفته شده است و بهطور خلاصه، نیروهای انقلابی در شرایط حرکت در دالان تاریک نیستند و با وجود غبارهای فتنه، میدانند که جهت عَلَمهای مقتدایشان در کدام سمتوسو است.
مهمترین اولویتِ اقدام آتش به اختیار
وقتی افسر جوان جنگ بخواهد در عرصههای مختلف بهصورت «آتش به اختیار» عمل کند، برای انتخاب تاکتیک مناسب باید اولویت عملیات خود را بشناسد و مسائل اصلی و فرعی محور خود را بهدرستی شناسایی کند؛ زیرا از زمینههای صدور فرمان «آتش به اختیار» اساساً همین جابهجایی اصلیها و فرعیها است. در شرایط تهاجم و نفوذ نرم دشمن، غفلت مسئولان و «اصلی – فرعی نکردن امور» و عدم شناخت درست از اولویتها برای اقدام، مایهی آسیبهای گسترده در ابعاد ملی است. این عدم تشخیص صحیح در شرایطی که «دستگاه محاسباتی مسئولان نظام اسلامی» دچار اختلال میشود، ابعاد و عمق گستردهتری مییابد و هزینههای فراوانی را بر انقلاب و کشور تحمیل میکند.
الزامات رسیدن به تصمیم درست در شرایط «آتش به اختیار»
اگر نیروهای انقلابی و افسران جنگ نرم در شرایط «آتش به اختیار»، بخواهند به تصمیمهای درست برسند لازم است به نکات مهم زیر توجه کنند:
۱. توجه به اصولِ فکری امام و انقلاب اسلامی:
نیروهای انقلابی، اندیشه و عمل حضرت امام خمینی (رحمهالله) و حضرت آیتالله خامنهای را گزارههایی دینی میدانند که بر اساس روش اجتهادی از منابع دینی برداشت شدهاند. مهمترین آفت در برخورد با این گزارهها «تحریف» آن است؛ و راه مقابله با این آفت نیز برخورد اجتهادی با اندیشهی امام خمینی و آیتالله خامنهای، هم در مرحلهی شناخت اصول و هم در مرحلهی اقدام است: «آن راهى که میتواند مانع از این تحریف بشود، بازخوانى اصول امام است. امام یک اصولى دارد، یک مبانىاى دارد؛ این مبانى در طول ده سال دوران حاکمیّت اسلامى و پیش از آن در طول پانزده سال دوران نهضت، در بیانات گوناگون بیان شده است؛ اصول امام را در این بیانات میشود پیدا کرد؛ این اصول را، این خطوط را کنار هم که بگذاریم، یک شاکلهاى از امام بزرگوار تشکیل خواهد شد؛ شخصیّت امام این است. این اصول را امام در بیانات خود تکرار کرده است؛ این اصول را گزینشى هم نبایستى انتخاب کرد.» و البته مهمترین اصول فکری حضرت امام (رحمهالله) نیز توسط رهبر انقلاب تبیین شده است: «اسلام ناب محمدّى و نفى اسلام آمریکایى»، «اتّکال به کمک الهى، اعتماد به صدق وعدهى الهى و در نقطهى مقابل، بىاعتمادى به قدرتهاى مستکبر و زورگوى جهانى»، «اعتقاد به ارادهى مردم و نیروى مردم و مخالفت با تمرکزهاى دولتى»، «طرفداری جدّى از عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان و مستضعفان و مخالفت با نابرابرى و اشرافیگری»، «مخالفت و مبارزه با قلدران بینالمللى و مستکبران و حمایت از مظلومان و جبههی مقاومت»، «توجّه به استقلال کشور و ردّ سلطهپذیرى» و «توجّه به وحدت ملّى و مقابله با توطئههاى تفرقهافکن».
۲. توجه به عقلانیت انقلابی:
در اندیشهی رهبر انقلاب، مهمترین تعابیری که در تقابل معنایی با عقلانیت انقلابی قرار دارند، محاسبهی محافظهکارانه، قشرىگرى، تحجّر، اسیر اوهام و تخیّلات خود شدن و سازشکاری (با دشمن) است؛ بنابراین در شرایط آتش به اختیار، هیچکدام از نیروهای انقلابی به این ورطهها درنخواهند افتاد. همچنین توجه به «حکمت» و به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات و کار کارشناسى، مطالعهى درست، ملاحظهى جوانب و آثار و تبعات یک اقدام -و حتى گاهى ملاحظهى تبعات یک اظهارنظر- از مهمترین بایستهها در شرایط آتش به اختیار و مبتنی بر عقلانیت انقلابی است.
۳. نظم و قانونگرایی:
در اندیشهی رهبر انقلاب، نظام اسلامی با معماری حضرت امام خمینی (رحمهالله) و با توجه به چهار عنصر کلیدی بنیاد گرفته است: «اسلام، مردم، قانونگرایى و دشمنستیزى»؛و اهمیت قانونگرایی در نظام اسلامی، در چنین سطحی قابل طرح است؛ یعنی با بیتوجهی به قانون در نظام اسلامی، گویی یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی (رحمهالله) بیاهمیت انگاشته شده است: «هنوز از پیروزى انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام همهپرسى دربارهى نظام اسلامى را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهورى اسلامى رأى دادند. چند ماه از پیروزى انقلاب نگذشته بود که امام گفت باید قانون اساسى نوشته شود… هنوز یک سال از پیروزى انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات ریاست جمهورى شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهى هم مجلس شوراى اسلامى به راه افتاد. بنابراین از اوّل، مبناى کارِ انقلاب بر نظم و قانون بود… این انقلاب، مظهر نظم و قانون بود… این را باید مغتنم شمرد. پایبندى به نظم و قانون و مسئولیتهاى قانونى قوا باید مورد احترام همه باشد.» / منبع : http://farsi.khamenei.ir
در موج باز بخوانیم:
- شهرام محمدی آتش نشان بی نشان
- بیوگرافی بهنام بانی
- بیوگرافی فریبا متخصص
- بیوگرافی شهرزاد کمال زاده
- بیوگرافی کامران تفتی و همسرش
- بیوگرافی امیر کربلائی زاده و همسرش + عکس
- بیوگرافی مجید واشقانی
- بیوگرافی احسان کرمی و همسرش + عکس
- بیوگرافی قربان نجفی و همسرش
- بیوگرافی حسین رفیعی و همسرش + عکس