ادعای جنجالی دومین متهم قتل بنیتا کوچولو
ربایندگان بنیتا کوچولو ۲ نفر بودند. یکی از آنها سارق و سابقه دار حرفه ای بود که حدود یکماه پیش به قید ضمانت آزاد شده بود و دیگری هم دست او بود. حالا سخنان هم دست سارق اصلی (شخصی به نام مهدی) به طرز عجیبی خبرساز شده است!…
مهدی متهم ردیف دوم مرگ بنیتا ، مدعی شده است که همان شب اول که ماشین را ربوده و از حضور بنیتا در ماشین مطلع شده بودند، پس از رهایی ماشین در منطقه ، ربوده شدن بنیتا را به پلیس اطلاع داده است!
🔺 براساس ادعاهای این متهم او چند ساعت پس از وقوع این حادثه و رها کردن ماشین و بنیتا، به کلانتری خاتون آباد پاکدشت مراجعه کرده و ماموران کلانتری خاتون آباد را در جریان کامل حادثه قرار داده است!…
🔺 متهم مدعی شده است که حتی حوالی محل پارک خودرو را هم به آنها اعلام کرده و براساس آن ماموران وعده پیگیری به او داده اند…

متهمان مرگ بنیتا
اعترافات مهتم ردیف دوم (مهدی)

متن اعتراف متهم ردیف دوم قتل بنیتا
چرا به پلیس اطلاع ندادی؟
- خبر دادم. دوبار هم خبر دادم. من برای پلیس همه ماجرا را تعریف کردم. یکبار خودم به کلانتری رفتم یکبار هم از طریق دوستم موضوع را به آنها اطلاع دادم. من هرکاری کردم تا این بچه آسیب نبیند.
کی به پلیس اطلاع دادی؟
- همان روز حادثه ساعت ٨:٣٠ شب بود، دلم آرام نگرفت، به کلانتری خاتونآباد رفتم، به آنها گفتم، دوستم شیشه مصرف میکند، یک خودرو سرقت کرده که داخل آن یک نوزاد است. حتی حوالی آدرس پارک خودرو را هم به آنها دادم، مامور کلانتری هم به من گفت که پیگیری میکنند.
یعنی شما چند ساعت پس از سرقت موضوع را به پلیس اطلاع دادی؟
- بله حدود ساعت ١ ظهر پنجشنبه بود که ما از آن خودرو جدا شدیم. حدود ٨ ساعت بعد هم من به کلانتری خاتونآباد رفتم و همه چیز را تعریف کردم.
ولی در این مدت خبر گم شدن بنیتا همه جا پیچیده بود، چرا با خانواده آنها تماس نگرفتی؟
- من چند بار هم با محمد صحبت کردم. او به من گفت که بچه را نزدیک یک آژانس گذاشته. من هم با خودم گفتم که هم به پلیس خبر دادم و هم محمد راست میگوید. دیگر پیگیر ماجرا نشدم، تا این که روز سهشنبه از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که این بچه هنوز پیدا نشده است. خیلی ناراحت شدم، با خودم فکر کردم که اگر آن بچه هنور داخل خودرو باشد، حتما بلایی سرش آمده، ترسیدم موضوع را با یکی از دوستانم درمیان گذاشتم تا او به پلیس تلفنی اطلاع دهد. او هم دوباره ماجرا را برای آنها تعریف کرد. بعد هم از طریق او، من را دستگیر کردند و بعد هم سراغ محمد رفتند. درواقع من دوبار با پلیس تماس گرفتم یکبار مستقیم و یکبار هم از طریق دوستم.
عکس العمل عاملان مرگ بنیتا بعد از دیدن عکس جسد او
تکمیلی – چهارشنبه ۱۱ مرداد ۹۶
ادعای متهم ردیف دوم پرونده مرگ دختر ۸ ماهه قاتل بنیتا در آخرین تحقیق؛ به کلانتری خاتون آباد رها شدن ماشین و بچه را گفته بود اما …
دو متهم که معتاد به مخدر شیشه هستند، ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه روز پنجشنبه ۲۹ تیرماه در مسیر خرید شیشه در پارک خلیجفارس مشیریه خودروی پرایدی را که بنیتا داخلش بود،سرقت میکنند.
دو متهم پس از تأیید سلامتی روحی – روانیشان از سوی پزشکی قانونی، صبح دیروز مقابل بازپرس جنایی به جرم خود اقرار کردند.
گفتوگو با متهم ردیف اول مرگ بنیتا (بعد از صحبت با متهم ردیف دوم و ادعای او)
- چند بار به زندان رفتی؟
من پنج بار به اتهام سرقت، فروش مواد مخدر، درگیری و غیره به زندان رفتهام.
- اولین و آخرین بار به چه جرمی و چه مدت در زندان بودی؟
من اولینبار در سال ۸۸ دستگیر و راهی زندان و آخرینبار هم در سال ۹۴ به جرم سرقت دستگیر شدم و ۱۳۰۰ شاکی داشتم. ۱۷ ماه در زندان بودم تا اینکه دی ماه سال قبل سند خانه پدری ام را به عنوان وثیقه گذاشتم و آزاد شدم.
- پس از آزادی دوباره شروع به سرقت کردی؟
بله، من در این مدت حدود ۴۰ فقره سرقت کردم.
- چرا؟
من معتاد به شیشهام و شیشه زندگیام را نابود کرد. برای هزینه موادمخدر، سرقت لوازم داخل خودرو میکردم.
- چقدر از هر سرقت گیرت میآمد؟
معمولاً ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار تومان
- چند کلاس سواد داری؟
تا سوم راهنمایی درس خواندم و بعد از آن در مکانیکی موتورسازی شروع به کار کردم و موتورساز شدم.
- موتورسازی درآمد نداشت؟
درآمد داشت، اما زمانی که معتاد به شیشه شدم، موتورسازی را رها کردم.
- درباره حادثه قتل بنیتا توضیح بده؟
آن روز دوستم گفت یکی از دوستانش در پارک مواد میفروشد و از من خواست تا با هم برای خرید مواد به پارک برویم. نزدیک پارک خودروی روشن را دید و مرا وسوسه کرد و من هم سرقت کردم. ۵۰۰ متر آنطرفتر متوجه بچه داخل خودرو شدم، اما به راهم ادامه دادم. در پاکدشت دو نفری لوازم خودرو را سرقت کردیم و بعد من خودرو را کنار خیابانی رها کردم.
- دوستت مدعی است که بچه خواب بوده و بعد که فهمیده به تو گفته بچه را به خانوادهاش برگردان؟
دروغ میگوید. هنگامی که رادیو و ضبط و باندهای خودرو را باز میکردیم، بچه گریه میکرد و مهدی هم عکسالعملی نشان نداد. اگر راست میگوید چرا خودش بچه را برنگرداند.
- چرا شما بچه را مثلاً کنار مسجد یا محل عبور رهگذران رها نکردی؟
من آن روز اصلاً فکرم به جایی نمیرسید، اما باز هم خودرو را نزدیک مغازه ابزارفروشی رها کردم و احتمال دادم کسی متوجه بچه داخل خودرو شود.
- ابزارفروشی چند ماهی تعطیل بود، خبرنداشتی؟
نه.
- خود شما در آن گرمای هوا چقدر میتوانی داخل خودرویی که شیشههای آن بسته است، دوام بیاری؟
[سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند.]
- همسر داری؟
بله. زن صیغهای دارم. او معتاد است و از مشتریان من بود که بعد از آزادی از زندان او را صیغه کردم.
- پس از حادثه اصلاً تصمیم نگرفتی به خودرو سر بزنی؟
میترسیدم، به همین دلیل به خودرو سر نزدم.
- الان چه احساسی داری؟
پشیمان هستم و دوست دارم زمان به عقب برگردد و آن طفل معصوم را به آغوش پدر و مادرش برگردانم، اما میدانم که غیر ممکن است.
- حرف آخر؟
من فکر نمیکردم یک سرقت اینقدر جنجالی شود. الان این حادثه باعث سرافکندگی خانواده من شده و حق من قصاص است و دوست دارم هر چه زودتر اعدام شوم./ منبع : رکنا