حمید داوودآبادی نویسنده کتابهای دفاع مقدس
حمید داوودآبادی رزمنده و نویسنده دفاع مقدس، با همراهی همسر و پسرش میهمان خندوانه شد. وی با تعریف خاطراتی شیرین از همرزمان و دوره های خاص مرتبط با زمان جنگ و خاطره ای از پرفسور سمیعی با رامبد جوان هم کلام شد. داوود آبادی که متولد ۲۵ مهر سال ۱۳۴۴ در تهران است رزمنده، جانباز، عکاس، خبرنگار، محقق و نویسنده دفاع مقدس است. داوودآبادی مسئول صفحه «از معراج برگشتگان» نشریه «فرهنگ آفرینش» و سردبیر مجله تخصصی اسناد «پانزده خرداد» و سردبیر مجله دفاع مقدس «فکه» است. حمید داوود آبادی در برنامه یکشنبه شب، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ خندوانه، مهمان خندوانه بود و در برنامه خندوانه اشاره به اخلاق تند خود کرده و از همسر و خانواده ی خود عذر خواهی نمود. همچنین داوودآبادی با بیان این مطلب که در ابتدا اصلا از برنامه خندوانه، شیوه اجرا و رامبد جوان خوشش نمی آمده است گفت : به خود افتخار کنید که برنامه تان هر روز پخته تر شد و حتی اگر در ابتدا بار فرهنگی یا ارتباطی عمیقی از نظر من نداشت، اما امروز در برخی برنامه های خندوانه احساس غرور ملی من برانگیخته شده و از تماشای برنامه شما لذت میبرم.

عکس حمید داودآبادی در خندوانه

عکس حمید داوودآبادی در برنامه کتاب باز
شروع نویسندگی از زبان حمید داودآبادی
حمید داوود آبادی : «انشای من خیلی خوب بود . سال اول دبیرستان دبیر ادبیاتی به نام آقای مشایخی داشتیم که جذبۀ خاصی داشت . یک بار داشتم سر کلاس انشا می خواندم که به من گفت :« بیا این جا ببینم» با ترس نزدیک رفتم و دفتر را به ایشان دادم . آن را ورق زد و بقیۀ انشاهایم را نگاه کرد و گفت :« تو نویسندۀ خیلی خوبی می شوی ، هر کاری داشتی خودم کمکت می کنم.» و این بزرگترین جرقه در راه نویسندگی من بود. ایشان نوشته هایم را نقد کرده و راهنمایی ام می کردند. با اینکه دبیر ادبیات بودند، درس خود را با آیه یا حدیثی از قرآن شروع می کردند و بعد به موضوعات ادبی می پرداختند. پسر عموی ایشان مهدی مشایخی نیز از نویسندگان کتاب های اخلاقی برای جوانان و نوجوانان بود.»
حمید داوود آبادی : «صحبت های استاد مشایخی باعث شد نویسنده شدن خودم را باور کنم و آروزیم بود نویسنده شوم، چون علاقه مند بودم حوادثی که برایم پیش می آید را بتوانم بنویسم. برای همین اولین چیزی که نوشتم روز دوم اعزام به جبهه سال شصت بود که در سنگر روی یک برگۀ امتحانی عکس شش در چهار خودم را نقاشی کردم و بعد شروع به نوشتن خاطرات اعزام و اتفاقات آن دو روز به شکل مستند برای پدر و مادرم کردم و همیشه این کار را ادامه می دادم. نامه هایی که می نوشتم به نوعی گزارش گونه و تعریف خاطرات بود . دوست داشتم نامه هایم بار معنایی هم داشته باشد. اکثر وقت ها خاطرات را کامل می نوشتم و بعضی جاها مثل والفجر هشت فقط یادادشت برمی داشتم که مثلا فلانی در ساعت فلان شهید شد ، بعدها دست مایۀ کتاب « از معراج برگشتگان » شد.»

عکس حمید داوودآبادی و پسرش سعید
کتاب دیدم که جانم می رود حمید داودآبادی
حمید داودآبادی کتاب هایی را در خصوص خاطرات یا آثار شهدا و رزمندگان به چاپ رسانده است که از آن میان کتاب “دیدم که جانم می رود”، را که از سوی نشر شهید احمد کاظمی منتشر شده است به بینندگان علاقه مند معرفی کرد. این کتاب خاطرات شهید “مصطفی کاظم زاده” را با قلم خود به تصویر کشیده است.
اولین قدم در راستای نویسندگی حمید داوودآبادی
حمید داوودآبادی : «اولین قدم نویسندگی من سال شصت و شش در روزنامۀ جمهوری اسلامی بود که خاطرۀ کربلای یک را با عنوان « معجزه تکبیر » چاپ کردم . آن موقع مطالبی از مرتضی سرهنگی نیز در جمهوری اسلامی چاپ می شد . ایشان برای من اسطوره شده بودند و از قلم او بسیار لذت می بردم و خیلی دوست داشتم ایشان را ببینم . ناگفته نماند سال شصت و پنج به سپاه رفتم البته با این شرط که تا وقتی جنگ هست در سپاه بمانم برای اینکه بیشتر به جنگ خدمت کنم و با پایان جنگ استعفا دادم . بعد آن از این اداره به آن اداره و از این سازمان به آن سازمان چرخ می زدم که هیچ کدام مرا اقناع نمی کرد و همواره گمشده ای داشتم . تا زمانی که در صنایع موشکی بعنوان یک نیروی عادی مشغول به کار بودم و اصلا وضعیت مالی خوبی نداشتم به طوری که حتی پول برای تهیه کاغذ یا دفتر نداشتم و وضعیت مالی ناجوری بود برای همین پشت اعلامیه های بچه هایی که شهید شده بودند و آن اعلامیه ها باقی مانده بود ریز ریز خاطرات را می نوشتم در ادامه دفتری خریدم و خاطرات را خیلی ریز ریز در آن نوشتم و به کانکس دفتر ادبیات مقاومت در حوزۀ هنری بردم . آقای سرهنگی آن جا بودند ولی در ابتدا او را نمی شناختم . دفتر مرا گرفت و نگاه کرد . خیلی عجولانه به او گفتم :« آمدم این دفتر را یک نگاهی بیاندازید و نظر بدهید . » قصد چاپ و انتشار هم نداشتم . آقای سرهنگی رفت و با یک چایی برگشت که همیشه گفته ام همان چایی مرا پایبند ادبیات مقاومت کرد . به هرحال دفتر را گرفت و تورقی کرد و گفت :« آقای کمره ای باید دفتر را ببیند شما پس فردا بیایید .» رفتم و پس فردا آمدم . آقای کمره ای از من پرسید :« چند کلاس سواد داری ؟ » گفتم :« سیکل دارم . » گفت :« تا به حال کتابی نوشته ای ؟ » گفتم :« نه ! » گفت :« کارت برای چاپ عالی است . » و آن مطلب شد کتاب « یاد یاران » که حضرت آقا بعدا یک صفحه در مورد آن تقریظ نوشتند . یک جلسه هم خدمت ایشان رفتم که تاثیر زیادی روی من گذاشت . آقا با لیست افرادی که در جلسه حاضر بودند آمد و جالب اینکه بیست کتابی که نویسندگان آن در جلسه حضور داشته بودند را خوانده بود و با هرکس خیلی مسلط در مورد کتابش صحبت می کرد و این برایم خیلی جالب بود.»

عکس حمید داوودآبادی
حمید داوودآبادی : «به تدریج ارتباطم با آقا بیشتر شد و تاثیر ایشان و آقای کمره ای مشوق من برای نوشتن کتاب « یاد ایام » شد . بعد از پایان کتاب خدمت آقا رسیدم ، تاکید زیادی فرمودند که این کتاب رمان شود . آقای کمره ای توصیه اکیدی داشت که در زمینۀ جنگ هیچ چیز را از قلم نینداز مثلا اگر جایی رفتی و عملیات نشد این را بنویس و جای خالی مگذار با توصیه ها و نظارت کامل ایشان نگارش کتاب حدود شش سال طول کشید . آقای کمره ای اصرا داشتند که باید از بچگی ات شروع کنی . اینکه رزمنده به یک باره به جبهه می رود قبل آن کجا بود ؟ یا وقتی از جبهه برمی گردی کجا بودی ؟ باید همۀ این مسائل را ذکر کنی تا کسی که این کتاب را می خواند با تو رشد کند نه این که فقط چهار خاطره بخواند و کار تمام شود و همۀ این رهنمودها باعث شد کتاب « از معراج برگشتگان » چاپ نشود.»
رفتن به جبهه از زبان حمید داودآبادی
تلاشم برای رفتن به جنگ با توجه به سن کم بی ثمر ماند تا این که سال شصت به جبهۀ شومار رفتم ؛ آن زمان چهارده ساله بودم . جبهۀ سومار جبهۀ بسیار سختی بود چون بیشتر منطقه عشایر بودند و راحت به عراق رفت و آمد می کردند . آن جا دو نفر بودیم که اهل تهران بودیم و بقیه چهل ، پنجاه نیروی عشایر اهل تسنن بودند . بعدها نیروهای شیعۀ کرمانشاه و همدان به ما اضافه شدند.

عکس حمید داوودآبادی
آثار حمید داوودآبادی
از میان آثار حمید داوودآبادی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «آیا میدانید؟: نکاتی جالب از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»
- «پارههای پولاد: تاریخ عملیات شهادت طلبانه در لبنان»
- «پرواز پروانهها: زندگینامه سرداران شهید حسین قجهای، رضا چراغی، علیاکبر حاجیپور»
- «تفحص: گزارش و خاطرات عملیات تفحص و کشف شهدا»
- «حماسه ذوالفقار: زندگینامه سرداران شهید یوسف کابلی، علی رضا ناهیدی، محسن نورانی»
- «خاطرات انقلاب اسلامی: مجموعه خاطراتی از انقلاب اسلامی»
- «خاطرات شکنجه: مجموعه خاطراتی از شکنجه در زندانهای حکومت پهلوی»
- «دجله در انتظار عباس: زندگینامه سردار شهید عباس کریمی»
- «دفاع مقدس در اینترنت: نشانی سایتها و وبلاگهای دفاع مقدس و ضد صهیونیستی»
- «ستارگان درخشان تاریخ: وصیتنامه شهدای مقاومت اسلامی لبنان»
- «کمین جولای ۸۲: روزشمار گروگانگیری دیپلماتهای ایرانی در لبنان»
- «یاد ایام: متن کامل خاطرات حضور در جبهه از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷»
- «یاد یاران: خاطرات حضور در جبهه»
- «از معراج برگشتگان: خاطرات کودکی، انقلاب، جنگ»
- «تبسمهای جبهه: خاطرات شاد و شیرین دفاع مقدس»
- «داستان دوکوهه: داستانی برای کودکان»
در موج باز بخوانیم:
- بیوگرافی نگار جواهریان همسر رامبد جوان
- نگار جواهریان در خندوانه
- بیوگرافی آذرخش فراهانی (پسر بهزاد فراهانی)
- همسر فریبا متخصص
- روشنک عجمیان و همسرش
- بیوگرافی شهرزاد کمال زاده
- بیوگرافی کامران تفتی و همسرش
- بیوگرافی امیر کربلائی زاده و همسرش + عکس
- بیوگرافی احسان کرمی و همسرش + عکس
- بیوگرافی حسین رفیعی و همسرش + عکس