داستان سریال مختارنامه
داستان سریال مختارنامه از زخمی شدن حسن بن علی و رفتن امام به مدائن که حاکم آن عموی مختار است شروع میشود. گفته شده است مختار ثقفی در آن دوران، از جنگ و جهاد کناره گرفته و در گندم زارهای پربار مدائن به زراعت مشغول بوده است تا اینکه عمویش (حاکم مدائن) وی را فراخوانده و از او می خواهد تا از حسن بن علی محافظت کند. داستان ادامه می یابد تا اینکه امام حسن (ع) توسط همسرش جعده به شهادت می رسد… پس از آن وقایع سال ۶۰ هجری قمری به تصویر کشیده می شود که در آن معاویه می میرد و یزید به قدرت می رسد… اصل ماجرای داستان به بخشی باز می گردد که مختار ثقفی در روز عاشورا در بند عبیدالله بن زیاد (ابن مرجانه) زندانی بوده و نمی تواند به کمک امام و یارانش برود تا اینکه ۵ سال بعد با متحد کردن شیعیان با شعار “یالثارات الحسین“ به خونخواهی حسین بن علی برمی خیزد…
مختار ثقفی هم پنج سال بعد از حادثه کربلا،به خونخواهی امام حسین (ع) در کوفه برخاست و بسیاری از عاملان و تاثیرگذاران واقعه عاشورا را کشت. مختار ۱۸ ماه به حکومت مستقل کوفه رسید و در این مدت جنگهای زیادی کرد. وی در اولین جنگ خود با لشکر اعزامی امویان شام، عبیدالله بن زیاد را کُشت. پس از آن نیز مناطق زیادی را به زیر سلطهٔ کوفه عراق درآورد. اما سرانجام در مقابله با سپاهِ مصعب پسر زبیر از بصره، شکست خورد و کشته شد.
ماجرای حمله اعراب به ایران و کشته شدن پدر مختار ثقفی
ابوبکر خلیفه ی اول از خلافت راشدین دو سال بعد از اینکه به خلافت رسید، بیمار شد. وی در همین زمان در حالیکه در بستر مرگ بود، سفارش کرد که مسلمانان عراق را ضایع نگذارند. براساس صحبت وی، بعد از وفات ابوبکر، خلیفهٔ دوم راشدین به نام “عمر بن الخطاب” مردم مدینه را با دادن وعدهٔ پیروزی و غنیمت برای جنگ در عراق آماده کرد. مردم ابتدا برای قبول این دعوت، که در واقع قبول جنگ با ایران بود تردید داشته و از قدرت و تعداد ایرانیان وحشت داشتند. تا اینکه نهایتا عمر موفق شد لشکر مناسبی را برای جنگ با ایرانیان جمع کند. اما از آنجاکه ابوعبید مسعود ثقفی، پدر مختار ثقفی، زودتر از دیگران داوطلب جنگ با ایرانیان شده بود فرماندهی جنگ به وی سپرده شد.
اتفاقات جنگ پل
ابوعبید مسعود ثقفی وقتی به عراق رسید در حدود حیره فرود آمد و به امر او که سرکردهٔ لشکر اسلامی بود، مسلمانان پلی از قایق ها ساختند و برای جنگ با ایرانیان از رود فرات گذشتند اما فیل های جنگی ای که در قشون ایران بودند، باعث وحشت اسب های اعراب شد بطوریکه آنها سواران خود را به زمین انداخته و فرار کردند. اما سپاه مسلمانان علیرغم اینکه پیاده بودند به جنگ با ایرانیان ادامه دادند. در همین میدان نبرد، ابوعبید ثقفی به یکی از فیل های جنگی ایرانیان که فیل سفیدی بود حمله کرده و او را زخمی کرد.فیل هم او را در زیر پای خود گرفت و او را هلاک کرد.
در موج باز بخوانیم: