خلاصه قسمت اخر سریال زمانه
عمه فاطمه با ارغوان صحبت می کند و به او می گوید که دست از کینه توزی وانتقام بردارد و بهزاد و کارهای او را ببخشد. اما ارغوان اشاره به این نکته می کند که از گذشته به بهزاد گفته بوده که از بی عدالتی خوشش نمیاد و با آن مبارزه می کند و به عمه می گوید اگر شما هم جای من بودید همین کار را می کردید و اینجاست که عمه فاطمه به ارغوان می گوید که خودش فرزند حاصل از یک ازدواج مخفیانه است و مادرش قربانی ازدواجی مخفیانه شده و فرزندی را بزرگ کرده است که پدرش آنها را ترک کرده… اما ارغوان زیر بار نمی رود و قبول نمی کند.
از طرفی بهزاد که از نقشه مهران نیکخواه و ارغوان باخبر شده است، درب منزل نیکخواه می رود و به او می گوید که از همه چیز مطلع شده و بین آنها مشاجره ای در میگیرد که باعث زد و خورد شده و در این دعوا نیکخواه آسیب دیده و به کما میرود…
بهزاد به منزل ارغوان می رود تا از او طلب بخشش کند اما ارغوان به او می گوید که او را هرگز نخواهد بخشید و به پلیس زنگ میزند.. پلیس بهزاد را دستگیر میکند و میبرد…
نگار و سینا در کمپ با یکدیگر ملاقات می کنند و نگار با اعتراض به سینا می گوید که از او دلخور است و ناراحت است که با نقشه قبلی به او نزدیک شده تا به این وسیله از طریق نگار اخبار زندگی بهزاد و بهار را به ارغوان (خواهرش) برساند… اما سینا به نگار می گوید که از روز اول برخورد آنها با یکدیگر کاملا اتفاقی بوده است و هیچ نقشه ای در کارنبوده… بعد ازیکدیگر برای همیشه خداحافظی میکنند…
بهزاد به زندان می افتد و منتظر به هوش آمدن نیکخواه می ماند…
یک سی دی به دست ارغوان میرسد… دکتر داوودی در این سی دی پیغامی برای ارغوان گذاشته است که از او درخواست می کند به دنبال کینه ورزی نباشد و در زندگی بخشش و گذشت را پیشه خود کند… دکتر داوودی در این سی دی از ارغوان به عنوان فرشته ای نام می برد که باعث طولانی تر شدن زندگی و عمر او شده است و به او می گوید که نگران است ثروت به جا مانده از او برای ارغوان، تبدیل به خنجرهایی بشود که با دست های ارغوان به قلب دیگران فرو می رود و از او می خواهد تا فرشته درونش را با کینه توزی سیاه و خراب نکند…
ارغوان تحت تاثیر حرف دکتر داوودی بهزاد را می بخشد و برای ملاقات نیکخواه که به هوش آمده است به بیمارستان رفته و از او می خواهد که رضایت دهد و … همه ی کارها به روال برگردد..
بهزاد از زندان آزاد می شود و در مقابل درب زندان ارغوان را می بیند… ارغوان به او می گوید امیدوارم برای بهار مرد خوبی باشی، مردی که هر زنی آرزویش را داشته باشد…
سکانس پایانی
عمه فاطمه یک مرکز برای نگداری کودکان بی سرپرست باز کرده و خودش مدیریت آنجا را بر عهده دارد…
ثریا و منوچهر یک کودک بی سرپرست را به فرزندی قبول میکنند…
ارغوان به درخواست ازدواج نیکخواه به صورت غیرمستقیم جواب مثبت داد…
بهزاد برای دیدن بهار به بیمارستان محل کار او میرود و در مقابل درب خروج انتظار او را می کشد… بهزاد و بهار روی پل عابر پیاده هم قدم می شوند و این یعنی بهار او را بخشید…
خلاصه اصلی ترین قسمت سریال زمانه
سریال زمانه که با ازدواج ارغوان با دکتر داوودی، مرگ او و زندگی ارغوان در خانه دکتر داوودی، ازدواج بهزاد و بهار و برملا شدن ازدواج پنهانی بهزاد با ارغوان و بروز مشکلات مختلف در زندگی آنها و رسیدن آنها به مرحله طلاق ادامه یافته است در قسمت آخر با اتفاقات متفاوتی پایان می یابد :
سینا و ارغوان با هم بحث کوتاهی می کنند و سینا به ارغوان می گوید که سینا معتاد گذشته نیست و می خواهد مانند خواهرش هما روی پای خودش بایستد تا اینکه ارغوان یک فرقه چک که وصیت دکتر داوودی بوده است را به سینا می دهد تا آلبوم دلخواهش را به بازار ارائه کند.
بهزاد که ارغوان به او هشدار داده مهران نیکخواه قصد دارد سر او کلاه بگذارد، به دفتر نیکخواه رفته و موضوع را با نیکخواه در میان میگذارد اما نهایتا مجاب می شود که ارغوان نیت خیر نداشته و تصمیم می گیرد همکاری اش را با نیکخواه ادامه بدهد. نیکخواه به او می گوید برای راه اندازی چاپ خانه برای گرفتن وام باید وکالت نامه ای که دارد را به همراه سند کارخانه به نیکخواه بدهد.بهزاد هم شبانه و بی خبر خانواده بهار به کارخانه رفته و سند را از گاو صندوق کارخانه برمیدارد!

در صورتیکه واقعا ارغوان نقشه کشیده و از مهران نیکخواه خواسته که زندگی بهزاد را نابود کند!
فاطمه عمه ی بهزاد به همراه مادر و خواهر بهزاد به خانه ی سرور (مادر بهار) میروند تا آنها را راضی کنند که بهزاد را ببخشند و بهار و بهزاد بتوانند دوباره با هم زندگی کنند. اما در این برخورد مشاجرات زیادی پیش می آِید و مادر بهار آنها را از خانه بیرون می اندازد!
چند روز بعد بهار که درخواست طلاق داده به همراه مادرش به دادگاه می رود اما نهایتا قاضی به دلیل اینکه بهار دلایل قانع کننده ای برای طلاق ندارد، حق طلاق ندارد و شوهرش قصد طلاق دادن را ندارد، حکم طلاق را صادر نمی کند… اتفاقات پیش آمده باعث می شود بهار تصمیم بگیرد دختر قوی تری باشد، ساده نباشد و انقدر راحت اعتماد نکند، به محل کار خود برگردد و درس و دانشگاه را به پایان برساند…
مهران نیکخواه به ملاقات ارغوان می رود و به او می گوید که نقشه ای که او کشیده است تمام و کمال آماده شده و در جا به بهزاد زنگ می زند و به او می گوید که چک وام او آماده شده است و می تواند به بانک رفته و چک را تحویل بگیرد.

رافعی (شخصی که قرار شده یک فاکتور صوری صادر کند و با کسر درصد سود خود و نیکخواه مابقی مبلغ وام را به بهزاد بدهد) چک وام را تحویل میگیرد، یک چک به نیکخواه میدهد بابت درصد او و یک چک دیگر به بهزاد برای تاریخ روز بعد که مورد اعتراض بهزاد قرار میگیرد اما نیکخواه و رائفی او را قانع می کنند که اینطوری بهتر است و کسی هم شک نمیکند!
فردا بهزاد برای نقد کردن پول به بانک می رود اما کارمند بانک به او می گوید که امضای روی چک با امضای شخص صاحب حساب یکسان نیست و لازم است تا چک مجددا پشت نویسی شود. بهزاد با نیکخواه تماس می گیرد اما نیکخواه او را به آرامش دعوت می کند در حالیکه موبایل رافعی هم خاموش است!
از طرفی بعد از تماس بهزاد با نیکخواه، نیکخواه از منشی دفتر خود میخواهد که به مدیرعامل کارخانه (که منوچهر شوهر خواهر بهزاد است) زنگ بزند و بگوید سند کارخانه که برای گرفتن وام در گرو بانگ گذاشته اید مشکل حقوقی دارد تا به این روش خانواده عموی بهزاد را مطلع کند که بهزاد سند کارخانه را برداشته و با آن وام گرفته است.

هما خواهر ارغوان که مزون زده، قرار بود پول پیش مغازه ای را که اجاره کرده از ارغوان بگیرد اما با رفتارهایی که از ارغوان دیده از این ماجرا میگذرد و تصمیم میگیرد مثل گذشته در خانه کار کند اما صاحب مغازه به او پیشنهاد می دهد که با یکدیگر شراکت کنند. مغازه از او و کار از هما…
منوچهر که ماجرا را متوجه می شود سریعا به فاطمه خانم عمه ی بهزاد خبر می دهد تا او راه حل را بیابد…
بهزاد به حرف نیکخواه اعتماد می کند… نیکخواه به او می گوید صبر کن و پای پلیس را وسط نکش جرا که اگر به پلیس بگوییم شریک جرم خواهیم شد و بهزاد می پذیرد و بهزاد از دفتر کار نیکخواه خارج می شود در حالیکه نیکخواه و رافعی با یکدیگر قرار دارند تا برای ادامه راه با هم مشورت کنند… تمام.
در موج باز بخوانید :
1 دیدگاه
مارتیک زرین منش
توصیه دکتر داوودی به ارغوان از طریق فرستادن سی دی پس از مرگش