برنامه ماه عسل پنج شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶
میهمان : مرضیه منصوریان ، الهه منصوریان ، سهیلا منصوریان ، شهربانو منصوریان
شهربانو منصوریان و خواهرانش در شهرستان سمیرم که از شهرستان های اصفهان است به دنیا آمده اند. خانواده شهربانو منصوریان بسیار فقیر و پرجمعیت بوده و ۵ خواهر و یک برادر دارند. پدر و مادرشان کشاورز بوده و روی زمین دیگران کار میکردند.مرضیه فرزند اول خانواده بوده است و به همین سبب پدر احترام ویژه ای برای او قائل بود. پسر خانواده فرزند یکی مانده به آخر است. به دلیل فقر خانواده هر سال لباس نو در اول مهر فقط برای مرضیه خریداری شده و این وسط احیانا اگر یک روز مرضیه دیرتر از خواب بیدار میشد الهه لباس او را پوشیده و به مدرسه میرفت. ظاهرا روی هم رفته پدر احترام خاصی برای مرضیه قائل بوده و علاوه بر این مرضیه تنها خواهری است که فقط درس خوانده و با پدر و مادر سر زمین کشاورزی برای برداشت گندم یا چیدن سیب نمیرود! اما حتی الهه ۶ ساله هم سر زمین کشاورزی رفته و با پدر به گندم چینی و یا چیدن سیب می پرداخت. ترتیب سنی خواهران به ترتیب : مرضیه ، شهربانو، سهیلا ، الهه ، یک برادر و یک خواهر دیگر است. مرضیه منصوریان بعد از پایان مدرسه دانشگاه قبول شد اما به دلیل فشار مالی ادامه برایش ممکن نشده و در نتیجه ادامه نداد. مرضیه در آن سنین به گفته خود، همیشه نگران خواهرانش و آینده آنها بود. در این میانه شهربانو دختری بسیار کاری و دلسوز بوده و الهه و سهیلا هم علاقه خاصی به فیلم های بروسلی و ورزش و … داشتند و با اینکه سمیرم جای بسیار کوچکی است، به دلیل روشن فکر بودن پدر، اجازه پرورش یافته و ورزش میکردند. حتی سهیلا و الهه برای تمرین های ورزشی حدود ۲ ماه به اصفهان میروند اما ادامه تمرین ها به دلیل مشکلات مالی غیر ممکن شده و باز میگردند.
توصیف شهربانو از زبان مرضیه
شهربانو دختری بسیار مقاوم ، خیلی صبور ، خیلی بخشنده و خیلی عالی است که حتی مرضیه او را الگوی خانواده میداند.
نام: شهربانو
نام خانوادگی: منصوریان
سن شهربانو منصوریان در حال حاضر : ۲۹ سال
قد شهربانو منصوریان : ۱۸۰ سانتی متر
وزن شهربانو منصوریان : ۶۰ کیلوگرم
اصالت: سمیرم
رشته: ووشو ( ساندا )
شرایط و زندگینامه خواهران منصوریان
مرضیه در سن ۲۰ سالگی، بعد از ازدواج با یک بچه ۶ ماهه طلاق گرفته و به خانه پدر برگشه بود. در همان زمان پدر برای کار به شیراز رفته و قرار بود در ۶ ماه پاییز و زمستان در شیراز کار کرده و در بهار پیش خانواده برگردد. این دقیقا زمانی است که مرضیه ۲۰ سال و شهربانو حدود ۱۳ سال دارد. اما پدر هرگز برنگشته و بعد از ۲ سال مشخص میشود در شیراز مانده و ازدواج کرده است!
بدترین خاطره از زبان شهربانو
شهربانو منصوریان : «روز عروسی مرضیه بود و پدر هیچ پولی برای خرید مواد غذایی نداشت. پدر به همراه شهربانو به مرغ فروشی میرود و درخواست دریافت مرغ و پرداخت مبلغ آن در آینده را میکند. اما به دلیل قرض زیاد پدر به مرغ فروش، او از دادن مرغ امتناع میکند و نهایتا با التماس های شهربانو و قولش برای پس دادن پول مرغ ها، مرغ فروش به آنها مرغ داده و شب عروسی مرضیه میگذرد. (نکته اینکه مرضیه با پسر دوست پدرش که اوضاع زندگیشان حتی بدتر از خانواده مرضیه است ازدواج میکند!) نهایتا شهربانو و پدر با مرغ ها به خانه آمده و بساط عروسی به پا میشود و در این میانه شهربانو هم به مرضیه میگوید اگر سر عقد کادو یا چیزی به تو دادند بده که برای مرغ فروش ببرم! آن شب کادو خاصی جمع نشده و نهایتا شهربانو یک ماه شدیدا کار کرده و پول مرغ فروش را میدهد و فقط خاطره آزار دهنده التماس هایش به مرغ فروش برایش باقی می ماند.»
شهربانو منصوریان و ترک تحصیل
شهربانو بعد از پنجم ابتدایی مدرک تحصیلی خود را قاب کرده و به همراه عمو راهی شیراز میشود تا در خانه یک خانواده کار کند و درآمد به دست آورده و به خانواده خود کمک مالی کند. در ابتدا خانواده شیرازی با بودن شهربانو مخالف بودند چرا که معتقد بودند شهربانو خیلی کوچک است و باید به تحصیل و … بپردازد. اما در نهایت شهربانو تمام تلاش خود را کرده و خانواده را قانع کرده و آنجا می ماند. زمان رفتن پدر الهه ۷ ساله بود و شهربانو هم به همین دلیل مجبور شد که برای گذران زندگی ترک تحصیل کرده و به شیراز برود.
خدمتکاری و پرستاری شهربانو منصوریان در شیراز
سن شهربانو منصوریان حالا حدود ۱۰ سال است و در شیراز حتی با گذاشتن چهارپایه زیر پای خود ظرف های آن خانواده را شسته ، خریدها را انجام داده و حتی نهایتا پرستاری مادربزرگ خانواده را که دچار آلزایمر شده بود را تقبل میکند و شهربانو که دختری مقاوم و صبور است برای نجات خانواده خود دست به خدمتکاری هم زده است!
جدا شدن سهیلا منصوریان از خانواده
سهیلا ۱۳ ساله بود و حدود ۲ سال بعد از رفتن شهربانو که یکی از دوستان پدر آنها برای گردش به سمیرم رفته و متوجه جدا شدن و ترک خانواده توسط پدر میشود. دوست پدر، به سهیلا پیشنهاد میدهد با آنها به اصفهان رفته و با آن خانواده که دختری هم سن سهیلا داشته برود و در آنجا به ادامه زندگی بپردازد. سهیلا که معتقد است زندگی برایش بسیار سخت شده بود پذیرفته و با آن خانواده به اصفهان میرود. سهیلا به گفته خواهران بلند پرواز بوده و دلش میخواسته با حذف خود باری از دوش خانواده برداشته و خرج خانواده کمتر شود.
با ما همراه باشید تا فردا شب ادامه داستان زندگی ۳ خواهر ووشوکار قهرمان را پی بگیریم.
قسمت دوم حضور خواهران ووشوکار (خواهران منصوریان) در برنامه ماه عسل
خواهران ووشوکار قهرمان به همراه خواهر بزرگترشان در قسمت هفتم نیز مهمان برنامه ماه عسل شدند تا ادامه داستان زندگی خود را مطرح کنند.
بعد از رفتن پدر
خواهران منصوریان با اینکه از صمیم قلب معتقد هستند پدر زحمتکش و مهربانی داشته اند اما واقعا چه شد که پدر رفت؟ چرا آنها را تنها گذاشت؟ الهه که بسیار به پدر وابسته بوده است ۱۵ سال است با پدر قهر بوده و به همراه مرضیه هرگز او را نبخشیده اند. حالا پدر که نیست، شهربانو در شیراز مشغول کار است، سهیلا به همراه خانواده دوست پدر در اصفهان زندگی میکند… سن شهربانو منصوریان ۱۸ سال بود که خانواده شیرازی را رها کرده و پیش خانواده خود برمیگردد. با پس انداز خود اسبی خریده و آن را به آبشار سمیرم برده و با سوار شدن افراد پول و خرج خانواده را به دست می آوردند. شهربانو با برگشتن خود، شروع میکند به الهه هم تکنیک هایی از ووشو را که در شیراز فراگرفته بود به الهه یاد میداد.
آموزش و تمرین ووشو
حالا مدتی با اسب کار کرده و پولی پس انداز کرده اند پس تصمیم میگیرند با هم (شهربانو و الهه) هفته ای ۳ جلسه با هم از سمیرم به اضفهان رفته و در باشگاه تمرین کنند. هر چند همیشه کار با اسب به میزانی که هر دو به اصفهان بروند را در نمیاورد و بیشتر مواقع یکی از آنها به اصفهان میرفت و وقتی به سمیرم برمی گشت هرآنچه یاد گرفته بود به دیگری یاد میداد.
عاشق شدن شهربانو
سال ۸۵ بود که سن شهربانو منصوریان ۲۰ سال بود و در کرایه دادن اسب با چند نفر درگیر شده و در همین حین یک پسر آمده و کمک شهربانو کرده و همین شد که عاشق هم شدند و نهایتا ازدواج کردند.
اعزام شدن الهه و اولین جایزه اش
حالا شهربانو منصوریان در سن ۲۰ سالگی ازدواج کرده و به خانه خود در سیمیرم رفته است که الهه منصوریان به اردوی تیم ملی برای مسابقات آسیایی جوانان دعوت میشود و مدال نقره میگیرد. الهه در این مسابقات مدال گرفته و ۹۰۰ هزار تومان به عنوان جایزه دریافت میکند. اینجاست که شهربانو که به دلیل جدا شدنش از خانواده مدام نگران خرج و مخارج آنهاست، به همراه همسرش ، مادرش ، جواد و رضیه (خواهر کوچکشان) به دنبال الهه میرود و متوجه میشود الهه تصمیم گرفته است کل ۹۰۰ هزار تومان جایزه خود را برای خانواده و خرج آنها بگذارد! اینجا دقیقا لحظهای است که شهربانو منصوریان مطمئن میشود که الهه کاملا مواظب خانواده است و از این پس میتواند نگران خانواده و خرج آنها نباشد… چرا که بعد از ازدواج خانواده همسر شهربانو و همسرش مخالف کار کردن او به روش گذشته و کسب درآمد با اسب و … بوده اند و به همین جهت شهربانو هم دیگر به آبشار نمیرفت و گاهی جواد (برادر آنها) اسب را برده و کسب درآمد میکرد.
بدهی های پدر
الهه در زنجان در اردو است. پدر به سراغ خانواده آمده، حتی شیشه خانه را شکسته و درخواست فروش خانه را دارد. الهه که دور از خانواده بوده خبر از ماجرا نداشته است و حالا برای سر زدن به مادر و خانواده آمده بود که دید اوضاع از چه قرار است. الهه تمام تصمیم خود را گرفته و عازم مسابقات گوآنجو میشود تا مدال طلا را به دست بیاورد و خانه ای برای مادرش بخرد تا او سختی هایش کم شود. او که در بازی نهایی گونه اش شکسته، دماغش شکسته و خونریزی دارد با التماس به داور و مربی تا انتهای بازی ادامه میدهد و مئال طلا را میگیرد!!! حریف که ناجوانمردانه ضربه به صورت الهه منصوریان میزد تا او پشیمان شده و انصراف دهد اما الهه با تمام درد و سختی ادامه میدهد و مدال طلا را میبرد و بلاقاصله بعد از اتمام بازی در بغل مربی خود بیهوش میشود. شهربانو هم در آن سالها همیشه در اردو بود و به خاطر وزنش خط میخورد نه کمبود تکنیک و … و به همین دلیل اولین مدال را الهه وارد خانواده میکند.
سهیلا هم رزمی کار میشود
سهیلا هم به سمیرم پیش خواهران خود آمده و از الهه و شهربانو قوانین و تکنیک ها را یاد میگیرد و او هم وارد مسابقات رزمی میشود.انتخابی وزن های ۶۰ و ۵۰ بود که سهیلا و الهه به هم میخورند و یکی از آنها باید انتخاب شود. بازی اول را سهیلا میبرد اما الهه که تکنیک قوی تری دارد و بیشتر در اردوی تیم ملی بوده است، بازی دوم را با امتیاز بهتری برده و برای مسابقات اعزام میشود…
لحظه آمدن پدر شهربانو منصوریان، سهیلا و الهه و مرضیه منصوریان در ماه عسل
۱۵ دقیقه به پایان برنامه ماه عسل بود که بدون اطلاع مرضیه و سهیلا و الهه پدر وارد شده و همه شوک شده و گریه کردند…
حالا پدر اعتراف میکند به خاطر عدم آمدن طبکارها بر سر سفره خانواده آنها را ترک کرده است و سهیلا آرزو میکند که الهه منصوریان و مرضیه هم پدر را ببخشند و همه دور هم جمع شوند…
مشاهده فیلم لحظه دیدار خواهران منصوریان با پدر
فیلم دیدار خواهران منصوریان با پدرشان
لحظه بخشیدن پدر توسط الهه
سهیلا از الهه درخواست میکند پدر را ببخشد… لحظه سختی بود اما الهه ای که اصرار داشت دوران کودکی اش هدر شده است و حضور پدر را در عمر خود از دست داده است او را بخشید و خود را به آغوش پدر انداخت…
در موج باز بخوانیم:
- فیلم مبارزه جانانه الهه منصوریان با گونه و دماغ شکسته
- همسر شهربانو منصوریان
- مشاهده توضیحات سحر مصیبی و مهتاب کرامتی در خصوص فیلم مستند «صفر تا سکو» از زندگی خواهران ووشو کار
- عکس ها و اینستاگرام شهربانو، سهیلا و الهه منصوریان
3 دیدگاه
شیوا
ازته دلم براتون خوشحالم و خداروشکر کردم که سرنوشت خوبی براتون رقم زد شاید اگر اون سختی هارو نمیکشیدین به این جایگاه نمیرسیدین.بااروزی موفقیت های بیشتر.
ناشناس
دروغ گفتن
سایه
واقعا دمتون گرم…برنامه رو دیدم از ته دل تحسینتون کردم.براتون بهترین آرزوها رو دارم.خدا حفظتون کنه