داستان اصحاب کهف به صورت خلاصه
اصحاب کهف که به فارسی یعنی “یاران غار” تعدادی افراد مسیحی ساکن در شهر فیلادلفیا بودند که در دوران حکمرانی یکی از حکمرانان محلی روم باستان به نام “دقیانوس” زندگی می کردند. تمام افراد اصحاب کهف جز یک نفر از آنها (که چوپانی به همراه سگ خود بود) از اشراف زادگان و درباریان آن زمان بودند که به دلیل شرایط حاکم، دین خود را مخفی نگه میداشتند. تمدن روم باستان از قرن هشتم قبل از میلاد در شبه جزیره ایتالیا شکل گرفت و در کنار دریای مدیترانه و به مرکزیت شهر رم چنان گسترش پیدا کرد که در قرن اول و دوم میلادی به یکی از بزرگ ترین امپراتوری های باستان (با حدود ۲۰٪ از جمعیت آن زمان کره زمین) تبدیل گشت. دقیانوس با نام کامل “گایوس مسیوس کینتوس ترایانوس دسیوس” که نام درست آن “دسیوس” است که معرب آن به صورت دقیانوس می باشد، یکی از امپراتورهای روم بود که در سال ۲۰۱ به دنیا آمده بود. دقیانوس از سال ۲۴۹ تا ۲۵۱ حکومت کرد و در سال ۲۵۱ کشته شد. در زمان حکومت دقیانوس آزار و اذیت مسیحیان افزایش یافته بود.
فیلادلفیا در کدام کشور است؟
فیلادلفیا نام شهری است که امروزه به آن آلاشهر گفته میشود و در ترکیه امروزی واقع است. آلاشهر (Alaşehir) که در گذشته با نام فیلادلفیا که به یونانی “Φιλαδέλφεια” به معنی شهر محبت برادرانه بود شناخته میشد شهری است که در کشور ترکیه ی امروزی در استان مانیسا واقع شده است.

غار اصحاب کهف در فیلادلفیا
داستان اصحاب کهف
در پی آزار و اذیت مسیحیان در زمان دقیانوس، اصحاب کهف بعد از مدتی مخفی کردن دین و اعتقاد خود، از ظلم حاکم روزگار به ستوه آمدند و بر اساس الهامی که از خداوند دریافت کردند چون به غار رسیدند. به خواب عمیقی رفتند و در آنجا سیصد و نه سال (طبق نص صریح قرآن در سوره کهف) خواب بودند و پس از این مدت که بیدار شده و تصور کردند که چند ساعتی بیش نخوابیده اند. در حالیکه هنگامی که وارد شهر شُدند همه چیز را دگرگون یافتند! آیات ۱۸ تا ۲۶ سوره کهف به بخشی از داستان پر ماجرای اصحاب کهف میپردازد. به روایت اسناد تاریخی روز بیدار شدن اصحاب کهف پس از خواب سیصد و نه ساله، ۳۱ دسامبر است و رومیان معتقدند این اتفاق در چنین تاریخی رخ داده است.
«وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَهٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا»
«آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند»
قرآن مجید هیچگونه تصریحی درباره شمار اصحاب کهف ندارد و تنها بیان می کند که مردم در عدد اصحاب کهف اختلاف نظر داشتهاند؛ برخی ایشان را با سگ همراهشان ۴ تن و برخی ۶ تن و برخی ۸ تن دانستهاند:«سَیَقولونَ ثَلثَهٌ رابِعُهُم کَلبُهُم ویَقولونَ خَمسَهٌ سادِسُهُم کَلبُهُم رَجمًا بِالغَیبِ ویَقولونَ سَبعَهٌ وثامِنُهُم کَلبُهُم» و چون «رَجمًا بِالغَیبِ» را که اشاره به بیدلیل بودن سخن مردم است پس از دو قول اول ذکر کرده و قول سوم را بدون چنین تعبیری آورده، برخی نتیجه گرفتهاند که قرآن نظر سوم را تأیید می کند، به هر روی، قرآن شمار کسانی را که از عدد اصحاب کهف آگاه بودند اندک می داند: «قُل رَبّی اعلَمُ بِعِدَّتِهِم ما یَعلَمُهُم الّا قَلیلٌ» ، ازاینرو به رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور میدهد که جز به نحو مستدل با ایشان در این مورد به گفتوگو نپردازد:«فَلا تُمارِ فیهِم الّا مِراءً ظهِرًا». «مراء ظاهر» به معنای بحث غالب و مسلط است؛ بدین معنا که با آنان چنان با استدلال سخن بگو که گفتار تو بر نظر آنان غالب و مسلط گردد. احتمال دیگر این است که با آنان در خلوت بحث و گفتوگو نکن، زیرا گفتار تو را تحریف میکنند، بلکه آشکارا و در حضور مردم گفتوگو کن تا نتوانند حقیقت امر را تحریف کنند و چون :
خداوند خود از همه آگاهتر است: «رَبّی اعلَمُ بِعِدَّتِهِم»
دیگر از هیچ کس درباره اصحاب کهف سؤال مکن:«ولا تَستَفتِ فیهِم مِنهُم احَدا» زیرا علم خداوند تو را از هر چیز بینیاز می کند.
پس هنگامی که از خدایان دروغین دوری جستید به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما ارزانی دارد.
داستان اصحاب کهف در منابع مسیحیت
داستان اصحاب کهف از معدود داستانهایى است که برخلاف بسیارى از داستانهاى دیگرِ قرآن، در منابع یهودى به دلایلى از آن یاد نشده است اما در منابع مسیحى ذکر شده است. ساختار داستان در منابع مسیحى همگونى خاصى با نقل هاى اسلامى دارد و به «هفت خفتگان» و «هفتخفتگان شهر اِفِسوس» معروف است.
گیبون، مورخ معروف انگلیسی، داستان اصحاب کهف را چنین نقل میکند: «هنگامی که مسیحیان گرفتار ستمگریهای امپراتور دیکیوس بودند، ۷ تن از جوانان اشراف زاده شهر «افسوس» در غار وسیع و عمیقی در کوهی، در کنار شهر پنهان شدند. امپراتور ستمگر برای نابودی جوانان، فرمان داد دهانه غار را با ساختن تپه مستحکمی از سنگهای بزرگ و ضخیم ببندند. در این حال، جوانان به خوابی عمیق فرو رفتند. این خواب به گونه ای معجزه آسا ۱۸۷ سال به طول انجامید، بدون آنکه در این مدت به قوای حیاتی ایشان آسیبی برسد. پس از این مدت، بردگان «ادولیوس» ، که وارث کوه مزبور بود، برای احداث ساختمان مجلل روستایی در آن محل، آن سنگهای ضخیم را برداشتند. با برداشتن سنگها، اشعه آفتاب به درون غار نفوذ کرد و عامل بیدار شدن جوانان خفته در غار گردید. آنان که میپنداشتند ساعاتی اندک در خواب بودهاند احساس گرسنگی کردند، ازاینرو بر آن شدند که یکی از آنان بهطور مخفیانه و ناشناس به شهر بازگردد و غذایی فراهم آورد. آنان «جامبلیکوس» را برای این کار برگزیدند. امّا این جوان- اگر روا باشد که پس از این خوابِ دراز مدت، نام «جوان» بر وی اطلاق کنیم- نتوانست منظره شهر بومی خود را که پیشتر با آن آشنا بود، باز شناسد. هراس او هنگامی فزونی یافت که صلیب بزرگی را بر دروازه بزرگ شهر افِسوس مشاهده کرد. لباس شگفت آور و منفرد و لهجه قدیمی و متروک او نانوا را متحیر و سراسیمه کرد. هنگامی که جامبلیکوس پول قدیمی رایج در دوران امپراتور دیکیوس را، به نانوا داد نانوا پنداشت که این جوان به گنجی دست یافته است، از این رو وی را نزد قاضی برد و در آنجا با تبادل پرسش و پاسخهایی، داستان حیرتانگیز و درنگ دراز مدت نزدیک به دو قرن آنان در غار روشن شد. در پی این رخداد، اسقف شهر افِسوس، کاهنان، حاکمان و مردم شهر و حتی خود امپراتور «شیودوسیوس» برای مشاهده غار مورد نظر شتافتند. پس از آنکه ۷ جوان، خود را به حاضران رسانیدند و ماجرای خود را برای ایشان بازگو کردند مرگ آنان فرا رسید و با کمال آرامش از دنیا رفتند.
تعداد و نامهای اصحاب کهف
شمار اصحاب کهف، چنان که از عنوان داستان در منابع مسیحی، یعنی «هفت خفتگان» پیداست، ۷ نفر است. برخی نیز آنان را ۵ تن و برخی نیز ۱۳ تن نقل کردهاند. نام های اصحاب کهف، طبیعتاً، نامهایی یونانی است، زیرا افِسوس، از شهرهای یونان است. این نامها عبارت است از: مکسملینا، یلمیخا، دیمومدس (دیموس)، امبلیکوس،مرطونس، بیرونس، کشطونس. روشن است که این نامها با ورود به نوشتارهای اسلامی و عربی دستخوش تغییراتی شده است، چنان که طبری نامهای ایشان را این گونه نقل کرده است: مکسلمینا، محسلمینا، یملیخا، مرطونس، کسطونس، ویبورس، ویکرنوس، یطبیونس و قالوش. خود وی نیز بر اساس روایتی دیگر نامهای دیگری را با اندکی تفاوت ذکر میکند.
غار مردان آنجلس در کجاست؟ (غار اصحاب کهف)
درباره مکان غار اصحاب کهف دیدگاههای متفاوتی وجود دارد:
- حادثه مزبور در شهر “افسوس” واقع شده و غار مزبور نیز در همان جا قرار دارد و افسوس (افسیس) از شهرهای معروف آسیای صغیر (ترکیه کنونی و قسمتی از روم شرقی قدیم) است. ویرانه های این شهر هم اکنون در ۷۳ کیلومتری شهر «ازمیر» ترکیه به چشم میخورد و در کنار قریه «ایاصولوک» در کوه «ینایرداغ» هم اکنون غاری بسیار وسیع دیده میشود که فاصله چندانی با افسوس ندارد و آثار صدها قبر در آن وجود دارد. ورودی این غار در سمت شمال شرقی بوده و هیچ اثری از مسجد، صومعه یا کنیسه در آن به چشم نمیخورد. به عقیده بسیاری، غار مورد اشاره در داستان، همین غار است. این قول، با نقلهای مسیحی سازگار است.
- غار اصحاب کهف در اردن : غار اصحاب کهف در نزدیکی پایتخت اردن، یعنی شهر عمان و در نزدیکی روستای «رجیب» واقع است. بر بالای این غار صومعهای دیده میشود که براساس پارهای از قراین، مربوط به قرن پنجم میلادی است و پس از آنکه مسلمانان آنجا را فتح کردند، به مسجد تبدیل شد. اطراف این غار از دو سمت شرقی و غربی باز است و آفتاب بر آن میتابد و ورودی غار در سمت جنوب قرار دارد و در داخل غار ۷ یا ۸ قبر به چشم میخورد. در سال ۱۹۶۳ میلادی هیئتی اکتشافی از اردن با حفّاری به کشف این غار متروک نایل شد.
- غار اصحاب کهف در بتراء از شهرهای فلسطین است.
- غار اصحاب کهف در کوه «قاسیون» نزدیک دمشق سوریه واقع است.
- غار اصحاب کهف در شبه جزیره اسکاندیناوی، در اروپای شمالی قرار دارد.
- غار اصحاب کهف در نخجوان : غار اصحاب کهف در نزدیکی شهر نخجوان در کشور قفقاز واقع است.
بیشترین احتمال برای مکان غار اصحاب کهف
از آیه : «و تَرَی الشَّمسَ اذا طَلَعَت تَزوَرُ عَن کَهفِهِم ذاتَ الیَمینِ واذا غَرَبَت تَقرِضُهُم ذاتَ الشّمال» برمی آید که نور خورشید به هنگام طلوع بر سمت راست غار و هنگام غروب بر سمت چپ آن میتابیده است، بنابراین باید ورودی غار در سمت جنوب باشد، درحالیکه دَرِ ورودی غار موجود در شهر افِسوس به سمت شمال شرقی است.
همچنین مضمون آیه «قالَ الَّذینَ غَلَبوا عَلی امرِهِم لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَسجِدا» این است که در آن غار یا پیرامون آن، مسجد و عبادتگاهی بنا کردند، درحالی که در غار افِسوس اثری از مسجد یا صومعه یا عبادتگاه دیگر به چشم نمیخورد. البته در سه کیلومتری آن کنیسه ای وجود دارد که به هیچ وجه با غار مزبور ارتباطی ندارد، بنابراین از میان چند دیدگاه یاد شده، دیدگاه دوم با ویژگیهای ذکر شده در آیات قرآن سازگار است و برخی روایات نیز آن را تأیید میکند. (کنیسه یا کنیسای یا کنشت به نیایش گاه و محل اجتماعات دینی یهودیان گفته میشود.)
شرایط خواب رفتن و مدت زمانیکه اصحاب کهف خواب بودند
- بیدار پنداشتن اصحاب کهف از سوی هر بیننده
هنگام خواب اصحاب کهف در غار، هر کسی که آنها را میدید، میپنداشت که اینان بیدار هستند:
«وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا»
«و (اگر به آنها نگاه مىکردى) مىپنداشتى بیدارند؛ در حالى که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مىکرد). اگر نگاهشان مىکردى، از آنان مىگریختى؛ و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مىشد!».
- خواب غیر طبیعی اصحاب کهف
خواب آنها یک خواب عادی و معمولی نبود، اگر به آنها نگاه میکردی، خیال میکردی آنها بیدارند؛ در حالی که در خواب فرو رفته بودند! (و تحسبهم ایقاظا و هم رقود) و این نشان میدهد که چشمان آنها کاملا باز بوده است، درست همانند یک انسان بیدار، این حالت استثنایی شاید برای آن بوده که حیوانات موذی به آنان نزدیک نشوند؛ چراکه از انسان بیدار میترسند، و یا به خاطر اینکه منظره رعبانگیزی پیدا کنند که هیچ انسانی جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتی برای آنها بوده باشد. برای اینکه بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانی اندام آنها نپوسد: ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (و نقلبهم ذات الیمین و ذات الشمال). تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینی در یک زمان طولانی روی عضلاتی که بر زمین قرار داشتند، اثر زیان بار نگذارد.
- رعب انگیز بودن اصحاب کهف در حال خواب
اصحاب کهف در حالت خواب برای هر بینندهای ترسناک بودند:
«وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا»
«و (اگر به آنها نگاه مىکردى) مىپنداشتى بیدارند؛ در حالى که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مىکرد). اگر نگاهشان مىکردى، از آنان مىگریختى؛ و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مىشد!».
- تغییر نکردن بدن اصحاب کهف در مدت خواب
اصحاب کهف در مدت خواب طولانی، هیچ تغییری در بدن و وضع ظاهریشان ایجاد نشد:
«وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَهِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا»
«این گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند. یکى از آنها گفت: «چه مدت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشى از یک روز!» (و چون نتوانستند مدت خوابشان را دقیقاً بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکهاى که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدامیک از آنها غذاى پاکیزهترى دارند، و مقدارى از آن براى روزى شما بیاورد. اما باید دقت کند، و هیچکس را از وضع شما آگاه نسازد…». اینکه پس از سیصد و چند سال به طور معمول به گفتوگو پرداخته و در مدت خواب خود بین یک تا بخشی از روز اختلاف نظر داشتند، معلوم میشود که در وضع ظاهری آنان تغییری پیدا نشده بود.
- مخفی بودن خوابگاه اصحاب کهف از دید مردم
خواب و خوابگاه اصحاب کهف از دید مردم مخفی بود:
«وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا»
«و (اگر به آنها نگاه مىکردى) مىپنداشتى بیدارند؛ در حالى که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مىکرد). اگر نگاهشان مىکردى، از آنان مىگریختى؛ و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مىشد!».