مهمان امشب ماه عسل جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ – موسس بنیاد مادر در شیراز
مهندس غلامرضا محمدی متولد ۱۰ شهریور ماه سال ۱۳۳۲ در روستای گاوکشک، روستایی از توابع بخش کوهمره شهرستان کازرون در استان فارس ایران است.غلامرضا محمدی متولد چادر سیاه که اصطلاحی برای چادر عشایر است به دنیا آمده است. پدرش کشاورزی بسیار متوسط بود و مادرش شخصیتی بسیار مهربان بود.تحصیلات ابتدایی (تا کلاس ششم ابتدایی) را در روستای گاوکشک گذراند و بعد از کلاس ششم مجبور به جابه جایی شد و تا کلاس نهم را در یکی از شهرستان های فارس گذراند و همیشه در ذهن علاقمند به مهندس شدن بود.غلام رضا پدر و مادر بیسوادی داشت و در روستایی بسیار محدود و کم امکانات با وضعیت اقتصادی زیر متوسط و در حد فقیر،بزرگ شد و با سختی زندگی کرد و درس خواند. در تعطیلات تابستان هم که به روستای خود باز میگشت به پدر خود در کار کشاورزی کمک می کرد.درآمد خانواده غلامرضا از طریق کشاورزی بود و وی فرزند ششم از خانواده ۹ فرزندی بودم و چون بعد از چندین دختر دنیا آمده بود و به خاطر نظر پدر او در مشهد بعد از دنیا آمدنش نامش را غلام رضا می گذارند. مادرم بسیار من را تشویق به ادامه تحصیل کرد. مردم داری پدر خانواده برای غلام رضا با وجود نداری و دست تنگی همیشه برای او الگو بود. غلام رضا مشوق خود را مادرش و یکی از معلمانش می داند.
در شیراز با معدل ۱۷ و ۲۵ صدم دیپلم گرفت و با توجه به اینکخه شنیده بود عده ی بسیاری به خارج از کشور می روند و ادامه تحصیل می دهند، تصمیم میگیرد به خارج از کشوری برود که هیچ دیدی از آن نداشته است و این در حالی بوده است که بدون شناخت در ابتدا تصمیم می گیرد به آلمان برود. به همین منظور به سفارت آلمان می رود اما با در بسته سفارت آلمان مواجه می شود و با توجه به حضور تعدادی که در مقابل سفارت آلمان بودند، همراه آنها به سفارت امریکا می رود و با همین مسیر ناشناخته از امریکا ویزا و پذیرش می گیرد. پدرش که وسع تامین خرج و مخارج تحصیل او را نداشت،
روزی که در حال رفتن به امریکا بود و در فرودگاه از پدر و مادرش خداحافظی می کرد، اشک پدر را دید! او معتقد است تا لحظه آخر پدرم مخالف بود و این مادرم بود که پدرم را راضی کرد. از روز دوازدهمی که وارد امریکا شد، شب ها به ظرف شستن مشغول شد و به گفته خودش حتی قبر هم کنده است و صبح ها درس می خواند و تلاش می کرد. پول پدرش را فقط برای تحصیل مصرف کرد و خرج خود را به این روش به دست آورد. در کل در آن زمان تمام طول تابستان سه شیفت کار می کردم و در مدت ۴ سال تحصیل برای لیسانسم طول کشید و نقطه بد زندگی من این بود که یک سال و نیم بود که پدرم فوت کرده بود و من اصلا خبر نداشتم! چرا که پدر و مادر من تلفنی نداشتند و حتی نامه حدود ۳ یا ۴ ماه طول می کشید تا به دست خانواده برسد. البته در آن زمان دو سه بار با خانواده تماس گرفتن اما چون پدر وصیت کرده بود که تا زمان پایان تحصیلاتم به من گفته نشود که پدر فوت شده است، به همین دلیل به من نگفتند… تا اینکه وارد مقطع فوق لیسانس شدم و تصمیم گرفتم یک سفر به ایران بیایم…
لحظه ای وارد فرودگاه شیراز شدم، دیدم نه پدرم هست و نه مادرم… از شیراز تا آن شهرستان ما ۳ ساعت راه بود و عمو و برادرم به من گفتن که پدر و مادر در منزل منتظر من هستند…لحظه ای که در مقابل در با قیافه ی مادرم مواجه شدم کمرم شکست و متوجه شدم که پدرم از دنیا رفته است و آن زمان کوچکترین برادرم ۳ ساله بودو من با عشقی بازگشته بودم که موفقیت های خود را به پدر و مادر خودم بگویم اما… حالا ۵ یتیم در خانواده باقی مانده بود و مادر… می خواستم بمانم اما چون مادرم گفت پدر وصیت کرده است که درس خودم را به اتمام برسانم، مرا مجبور به برگشتن به امریکا کرد اما نهایتا بعد از یک ترم درس خواندن در فوق لیسانس نتوانستم ادامه دهم و به همین به ایران دلیل برگشتم…
من به ایران بازگشتم و در کنار خانواده شروع به زندگی کردیم. شرایط زندگی یک زن تنها با ۵ صغیر که از ۱۴ ساله تا ۳ ساله داشت و من شروع به کار در جهاد سازندگی و شهرداری شیراز مشغول به کار شدم. مادرم به من پشنهاد ازدواج داد تا سر و سامان بگیرم با این جمله که : «من آمده ام تا خودم را فدای بچه ها کنم»… نهایتا بعد از یک سال اصرار مادرم، مادرم به خواستگاری رفت و من به مادرم گفته بودم که من برای خودم زن نمی خواهم و برای تو می خواهم! و حتی به سبکی به جلسه خواستگاری رفتم که خانواده عروس مرا رد کنند.
همچنین بخوانید : رستوران های باز در ماه رمضان
موسس بنیاد مادر در شیراز : مهندس غلامرضا محمدی و همسرش
همسر مهندس غلامرضا محمدی فارغ التحصیلی رشته مامایی از آلمان است. همسر مهندس غلامرضا محمدی، در خصوص نحوه ازدواجش با غلامرضا گفت : «حرف های غلامرضا کاملا با صداقت و رو راست بود و پدر من زمانیکه غلامرضا را دید گفت من خانواده ایشان را می شناسم، پسر نحصیل کرده و خوبی است و خانواده خوبی دارد اما هیچی از اموال دنیا ندارد. در واقع آن زمان من زمانیکه از آلمان فارغ التحصیل شده و برگشته بودم. روز خواستگاری در مورد “غلامرضا محمدی” به پدرم گفتم : «غلامرضا محمدی هیچی ندارد اما به نظر من فکر دارد…»
سطح خانوادگی غلامرضا محمدی و همسرش بسیار متفاوت بود و همسرش از خانواده ای مرفه بود اما او از خانواده ای فقیر…
هدف موسس بنیاد مادر در شیراز
وظیفه بنیاد مادر در شیراز در خصوص هدف موسسه اش در شیراز گفت: «ما مادرانی را که به سخت ترین روش ها فرزندان خود را بزرگ کرده اند پیدا می کنیم…»
غلامرضا محمدی : «من بیشتر در کار راه سازی فعالیت داشتم و در بسیاری از مناطق ایران و شهر و روستاهایی که راه و جاده ای نداشتند کار کردم… در واقع ۴ یا ۵ صبح بیدار می شدم و سخت کار می کردم. راه سازی مانند ساخت و ساز نیست و نیاز به عشق و قاطعیت دارد و ما همیشه سعی می کنم با صداقت و درستی کار کنم و البته همیشه در مناطق محروم کار کرده ام.»
بنیاد خیریه حاج حسین محمدی
از کودکی درس نیت خیر و کمک را از پدرم آموختم و با حمایت های همسرم و دعاهای مادرم، تلاش کردم به نیت آخرت پدرم، فعالیت کنم. ۱۴ مرکز خیریه به نام پدرم تاسیس کردم و نام این خیریه ها را خیریه حضرت زهرا، “بنیاد خیریه حاج حسین محمدی” و حتی اسم مرحوم برای این بنیاد خیریه ها استفاده نمی کنم چرا که معتقدم پدرم زنده است!
تا زمانیکه مادرم زنده بود، تمام تلاش خود را برای پدرم می کردم تا دین خود را ادا کنم و در ساخت مسجد، قصالخانه و … به نیت پدرم مشارکت کردم، تا اینکه ۴۴ سال بعد از پدرم، مادرم هم بر اثر بیماری سرطان فوت کردند و از آن لحظه به بعد سعی کردم برای قداست و جایگاه مادرم و ثواب دنیای آخرت کاری بکنم. خیلی فکر کردم و تلاش کردم که چه کنم تا اینکه یک روز به یک مادر تنها برخورد کردم… گفتم خدایا مادر من، من را دارد اما این مادر تنها چه کسی را دارد… این شد که تصمیم گرفتم کاری کنم که برای تمام مادران خوب باشد. البته این زمانی بود که مادرم بیمار بود اما هنوز در قید حیاط بود… بر همین اساس از شناسنامه مادرم تاریخ تولد مادرم را خواندم و تصمیم گرفتم در روز مادر برایش کاری بکنم و اولین جرقه های تشکیل بنیاد مادر در ذهنم شکل گرفت.
نهایتا بنیاد مادر در ۱۱ مهرماه ۱۳۹۳ در شیراز با هفت هدف تشکیل شد که آخرین هدف آن تجلیل از مادرانی است که کارهای بزرگی انجام داده اند اما هیچ کس از آنها تجلیل نکرده است و در جامعه هرگز مادر نمونه نداشته ایم و شاید به جایگاه مادر درست پرداخته نشده است. ما در بنیاد مادر وابسته به هیچ نوع نهاد سیاسی و … نیستیم و هیچ نوع تفاوتی هم میان مادران از نوع دین و آیین و رنگ پوست و … نداریم و همه جایگاه یکسان دارند.
مادران نمونه ای که در بنیاد مادر در شیراز پیدا شده اند :
- مادر نمونه اول (مادر نمونه استان کهکیلویه) خانم شازده افتخاری کشاورز و دامداری که شوهرش آقای هاشمی هم معلم بوده است : اهل یاسوج. این مادر دارای ۷ تا بچه دکتر است و ۲ بچه دیگر معلم هستند. همسر این مادر در قید حیات است و خودش خانه دار بوده است.
- مادر دوم خانم نصیری : رامهرمز استان خوزستان، با مردی ۶۵ ساله در ۱۳ سالگی ازدواج کرد. نهایتا همسر این مادر هم از دنیا می رود و شغل اش سنگ شکنی است!
- مادر سوم خانم ناصری : اهل روستای دیکانک کوهمره نودان در استان فارس با ۱۳ تا بچه که ۱۱ تا از همسر قبلی شوهرش بوده و ۲ بچه از خود اوست. این مادر با همسر خاله ی خود ازدواج کرده است. همسر این مادر فوت می کند و هر ۱۳ بچه را خودش با قالی بافی و کمک کمیته امداد سپری می کند. بچه های این مادر به شدت عاشق مادر خود هستند.
آدرس سایت بنیاد مادر در شیراز : www.mothersfoundation.ir
در موج باز بخوانیم:
- دعای مجیر چیست؟
- مبطلات روزه چیست؟
- بازیگران سریال رهایم نکن
- بازیگران سریال سر دلبران
- روزه کله گنجشکی چیست؟
- طرز تهیه شربت تخم شربتی
- اهنگ تیتراژ پایانی ماه عسل۹۷
- خواندن قرآن در زمان عادت ماهیانه
- ذکر سجده واجب سوره های قرآن
- دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان با ترجمه فارسی
4 دیدگاه
ناشناس
ایشان قدرت بیان خوبی ندارند نتوانستد راست درست صحبت کنند یجا مگه کشاورز فقیر بودیم یجا میگه توکوچ عشایر درسیا چادر زاده شده حتی درطول برنامه مخاطب متوجه نشد که درچه رشته ای تحصیل کرده من که هرچه فکرمیکنم چندجای کارلنگ مزنه!!!!!!
Aliz
اولا در مورد خرج تحصیلشون تو آمریکا ایشون گفتن پدرم محصولات کشاورزیشون رو برای ۳سال پیش فروش کردن .در ضمن آمریکا از لحاظ علمی رتبه عالی تو جهان داره ما منکر این نیستیم ولی خوبه که ما برای تحصیل بریم و برگردیم به مملکتمون خدمت کنیم نه اینکه پول این کشور خرج کنیم یه لیسانس بگیریم بعد بریم خدمتشو به کشور های خارجی کنیم .
صبوری
آقای مهندس یه جای کار میلنگه و معلوم میشه همه جای کار مشکل هست و همش ریا و سیاست بازیه
شما که خانواده خیلی فقیری داشتی چرا اینقدر راحت رفتی آمریکا؟؟؟
آمریکا هم که همیشه بده چرا شما سیتیزنشی؟؟؟
سینا قاسمی
عاااااااااالی