شعر در مورد دهه فجر
برخی از شعرایی معاصر به صورت ویژه و برخی دیگر به صورت مناسبتی به موضوع اتفاقات دهه فجر و بهمن ماه سال ۱۳۵۷ پرداخته اند. به همین دلیل در خصوص ایام دهه فجر اشعار بسیاری سروده شده است که برخی از آنها در این مطلب از موج باز گردآوری شده است.
شعر در مورد دهه فجر
این دهه فجر است گویی نوبهار وین همه مهراست از او یادگار
غصه ها رفتند و افسانه شدند ناله ها فریاد مستانه شدند
دردهه فجرامتش پیروزشد ماه بهمن ماه جان افروزشد
فجرگویی نوبهارزندگی چون چراغی در ره سازندگی
ماهمه دلداده ی رهبرشدیم تا ابد او یار و ما یاورشدیم
گفته بودم قصه دارم با شما قصه ای از ماه بهمن بچه ها
آنچه بشنیدید برآیندگان بازگویید تا بماند همچنان
از نهضت قاطعانه ی روح الله شد دست ستمگران ز ایران کوتاه
با دست تهی و این همه پیروزی لا حول و لا قوت الا بالله

شعر دهه فجر
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما جاودانه شد از فروغ سحر پگاه ما
صبح آرزو دمیده از کرانه ها شاخه های زندگی زده جوانه ها
این پیروزی خجسته باد این پیروزی خجسته باد این مبارک بهار
به باغبان خجسته باد خجسته باد این گل افشان دیار
به بلبلان خجسته باد همیشه بادا وطن بر فراز
این پیروزی خجسته باد این پیروزی نوبهار ما از کران زمین
پر شکوفه شد شاخه امید خون هر شهید می دهد نوید
نوبت ظفر این زمان رسید به کوری دیده دشمنان
شکسته شد سر اهریمنان صبح پیروزی مبارک باد
این ستم سوزی مبارک باد حافظ وطن تا خدای ماست
لطف ایزدی رهگشای ماست در خط سیاه میوه امام در شب خطر رهنمای ماست
به رغم آن دشمن خیره سر وطن رها شد ز بیم و خطر
صبح پیروزی مبارک باد این ستم سوزی مبارک باد

شعر در مورد دهه فجر
در مزار آباد شـهر نیستی … اسـتخوان زندگی پوسیده بود
مرگ وحشت با دهان اسـلحه … اسکلتها را دهان بوسیده بود
دیو در تاریکی آن سالها … از تن آلالهها، جان میگرفت
خون سرخ شاهدان نوشیده بود … غنچههاشان را به دندان میگرفت
آدمی افسـون شـیطان پلید … گوسـفندان راضی از چوپانشـان
گر کسی بیدار میشد ناگهان … کشته میشـد بیصدا یا بینشان
در چنین ظلمت شب ایران زمین … ناگهان نوری درخشیدن گرفت
روح روحالله جان در تن دمید … ابر رحمت نیز باریدن گرفت
آمد آن آرام جان از هجرتش … گوئیا آن شب شـده صبح سـپید
مردمانش گشـته با هم متحد … نـور ایمـان در دل آنها دمید
مردم بیدار گشته میشدند … هـمصـدا با رهبر بیدارگر
با غریو مشتهای لالهها … دیـو شـد از کاخهایش در به در
نورحق تابید در دلهای ما … دستها دست خدایی گشته بود
نارها گشته اســیرنورها … موسـم جشن رهایی گشته بود
سالگشت دیگری ازره رسـید … تهنیت ای دوسـتان، همسنگران
شادی خود را کمی قسمت کنید … سهم دارند از شـماها دیگران

شعر در مورد دهه فجر
سالگرد انقلاب آمد پدید … انقلابی چون سپیده پرنوید
فجر رستن، فجر رستن، فجر شوق … فجر بشکفتن چو گل در باغ ذوق
انقلابی چون سحر ظلمت شکن … تا به عمق کلبه ها پرتوفکن
فجر نورافشانی قرآن و دین … فجر قدرتیابی مستضعفین
انقلابی چون شفق سرشارِ خون … گوهر آزادگی را آزمون
فجر عزت، فجر رشد کارها … فجر دیگرگونی معیارها
انقلابی پیشرو مانند برق … در شکوهش عقل عالم مانده غرق
فجر جمهوری اسلامی کزان … صدهزاران روزِ روشن شد عیان
فجر برچیدن بساط زور و زر … شام استبداد آوردن به سر
انقلابی پر زشیران بیشه اش … نعره الله اکبر ریشهاش
سوره «والفجر» گر خوانی عمیق … راز این ده شب از او یابی دقیق

شعر در مورد دهه فجر
شب بود و ز تنهایی؛ جان بر لب ما آمد؛ در آن دل تاریکی
یک باره صدا آمد ؛ ما خسته شدیم از شب؛ ما منتظر ماهیم
ای روح خدا برگرد ؛ ما شاه نمی خواهیم؛ پرسید چه می خواهید
شاه از سر ناکامی؛ مردم همگی گفتند : «جمهوری اسلامی»
شعر در مورد دهه فجر
یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود … و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
یاد باد آن دل تپیدنهای مشتاقان یار … و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود … حسن راصد چشم دل، آیینه وار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق … موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود
منکران گفتند با یک گل نمیگردد بهار … لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق … در چن هر گوشهای را صد هزار آورده بود

شعر در مورد دهه فجر
در مزا رآباد شـهر نیستی …. اسـتخوان زندگی پوسـیده بود
مرگ وحشت با دهان اسـلحه …. اسکلت ها را دهان بوسـیده بود
دیـو در تاریکی آن سـالـها …. از تن آلاله ها ، جان می گـرفت
خون سرخ شاهدان نوشیده بود …. عنجه هاشان را به دندان می گرفت
آدمی افسـون شـیطان پلید، …. گوسـفندان راضی از چوپانشـان
گر کسی بیدار می شد ناکهان …. کشته می شـد بی صدا یا بی نشان
در چنین ظلمت شب ایران زمین …. ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت
روح روح ا… ، جان در تن دمید…. ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت
آمد آن آرام جان از هجرتش …. گوئیا آن شب شـده صبح سـپید
مردمانـش گشـته با هم متحد …. نـور ایمـان در دل آنها دمـید
مردم بیدار گشـته می شـدند …. هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر
با غریو مشــتهای لالــه ها …. دیـو شـد از کاخهایش در بـدر
نورحـق تابـید در دلهـای ما …. دست ها دست خدایی گشته بود
نارها گشــته اســیرنـورها …. موسـم جشن رهایی گشته بود
سالگشت دیگری ازره رسـید …. تهنیت ایدوسـتان، همسنگران
شادی خود را کمی قسمت کنید …. سهم دارند از شـماها دیگران
شعر در مورد دهه فجر
وقتی هواپیما؛ از دور پیدا شد
آغوش یک ملت؛ بر روی او وا شد
یک پله یک پله ؛ می آمد او پایین
با چهره ای پُر نور؛ با خنده ای شیرین
آرام می آمد؛ دل، بی قرارش بود
دریایی از مردم؛ در انتظارش بود

شعر در مورد دهه فجر
دمید فجر که خورشید باز میگردد؛ امید در دل نومید باز میگردد
درفش فتح و ظفر با سپاهیان خداست ؛ جهان به جبهه توحید باز میگردد
نگین ملک سلیمان ستاندهایم از دیو؛ دوباره جام به جمشید باز میگردد
نگین گمشده اینک حکومت اسلام؛ که با مراجع تقلید باز میگردد
بلی امام خمینی، کنون توانی گفت؛ که از تزاحم و تبعید باز میگردد
افق شفق شد و پس فجر زد چه میبینم؟ ؛ به چشم کور مگر دید باز میگردد
در استقامت راه خدا مکن تردید ؛ که بیخ کفر به تردید باز میگردد
چو بید میشود آشفته دین ولی خورشید؛ به زیر سایه این بید باز میگردد
دگر حکومت شیطان نمیشود تأیید؛ به جای خود همه تأیید باز میگردد
فساد رو به صلاح است و صبح کاذب هم؛ سیاه میرود اسپید باز میگردد
سر سیاه زمستان تو شهریار ببین؛ بهار میرسد و عید باز میگردد
نوآوری نه به فرمان هر هنرمندی است؛ به پا که شعر به تعقید باز میگردد
شعر در مورد دهه فجر
بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام … از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید .. اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد … او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا…شاه…میهن!!! … و دستان به خون آلوده … مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی … فریادشان در زمان جاری
گوش ها شنواتر؛ لحظه های آشناتر … اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان … تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر .. داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن …
«هوا دلپذیر شد؛ گل از خا بردمید؛ پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق؛ فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد؛ حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ…صبر…تلاش…شکوفایی آن، هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم؛ اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد؛ انقلاب با من و ما پیروز شد
من ؛ تو؛ بیا ما شویم و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را…

شعر در مورد دهه فجر
انقلاب یعنی گل … در کنار پروانه
نور و گرمی و شادی … در میان هر خانه
انقلاب یعنی جشن … جشن سبزه در صحرا
انقلاب لبخندی است … بر لبان شاد ما
شعر در مورد دهه فجر
از آسمون دوباره … بارون گل می باره
تو این هوای برفی … تولد بهاره
باد کنکای رنگی … نقل و گل و شیرینی
شروع جشن فجره … لاله ها رو می بینی
شعر در مورد دهه فجر
یه روز تو ماه بهمن … خنده نشست رو لب ها
چون که اومد به میهن … امام و رهبر ما
میون کوچه هامون … گلدون گل گذاشتیم
پر می زدیم زشادی … درد و غمی نداشتیم
بیا با هم بخونیم … بازم مثل همیشه
شعار اون شهیدان … که رو دیوار نوشته
تا خون در رگ ماست … خمینی رهبر ماست
تا خون در رگ ماست … ایران میهن ماست
در موج باز بخوانیم: