برنامه ماه عسل دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ – میهمان : نرگس کلباسى اشتری (زن نیکوکار در هند)
نرگس کلباسى (narges kalbasi) در اولین گفتگوی تلویزیونى خود مهمان “ماه عسل” شد. ماه عسل در هشتمین قسمت خود امشب در حالی از شبکه سه سیما پخش میشود که بعد از دو روز تعطیلی به خاطر همزمانی پخش این برنامه با مسابقات والیبال جهانی به روی آنتن نرفت. اما اتفاق ویژه هشتمین قاب ماه عسل به تهیه کنندگی و اجرای احسان علیخانی دعوت از نرگس کلباسی زن نیکوکار ایرانی است. نرگس کلباسی که به وأسطه فعالیت های خیرخواهانه اش به مردم شناخته شده چندی پیش در هندوستان به خاطر یک ماجرای عجیب و پیچیده محکوم به قتل و درنهایت پس از هفته ها مقاومت و دفاع در برابر این پرونده سازی ، تبرئه شد.
لازم به توضیح است که این پرونده در حالی بسته شد که با برگزاری کمپین های مختلف از جانب ایرانیان و چهره های شناخته شده و همچنین وارد عمل شدن تصمیم گیرندگان تاثیرگذار و دولت، این ماجرا ختم به خیر شد. او تا ۱۹ سالگی در انگلستان زندگی کرد و سپس تا ۲۱ سالگی در کانادا بسر میبرد. نرگس اشتری لیسانس مدیریت جهانگردی و فوقلیسانس مدیریت بازرگانی دارد. او در سال ۲۰۱۰ «بنیاد خیریه پریشان» را به امید بهبود زندگی کودکان یتیم و رها شده جهان تأسیس کرد و نام یتیم خانهاش را به یاد پریشان، کودک یتیمی که در سریلانکا دید، انتخاب کرد. بنیاد پریشان پس از تأسیس یتیم خانهای دخترانه و سرای نگهداری از کودکان نابینا در شرق هند افتتاح شد.
نرگس کلباسی (زن نیکوکار در هند) فروردین امسال پا به ایران گذاشت و ماه عسل به عنوان اولین برنامه تلویزیونی میزبان قصه پر پیچ و خم این زن نیکوکار است که حالا دیگر نامش جهانی شده است.
بیوگرافی نرگس کلباسی اشتری
نرگس کلباسی اشتری (narges kalbasi) متولد ۱ فروردین ۱۳۶۷ در اصفهان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. هر دو پدر بزرگ نرگس کلباسی روحانی بوده و پدرش هم استاد اقتصاد در دانشگاه بود. او یک برادر بزرگتر و یک برادر کوچکتر از خود دارد. نرگس کلباسی اشتری به عنوان زن نیکوکار ایرانی-بریتانیایی شناخته میشود که برای کودکان یتیم و معلول هند پرورشگاه ساخت و پس از آن به قتل غیرعمد یک کودک متهم شد. در مارس ۲۰۱۷ و با حکم دادگاه تجدید نظر در شهر رایاگادا، وی از همه اتهامات وارده تبرئه شده و بیگناه شناخته شد. نرگس کلباسی در ۴ سالگی با همراه خانواده به جهت ادامه تحصیل پدر به انگلیس مهاجرت میکند.

داستان مرگ مادر از زبان نرگس کلباسی (زن نیکوکار در هند)
۴ ساله بودم که به انگلیس رفتیم. آخرین برای که به ایران برگشتم، هم خوشحال بودم و هم کمی دلهره داشتیم. ولی وقتی به ایران رسیدیم، هنوز هیچ کسی را ندیده بودیم، اتفاق بدی برای ما افتاد. شب دوم یا سوم حضور در اصفهان، همه چیز هنوز عجیب بود؛ برادرم کوچکم دندان درد گرفته بود،پدرم خواست او را ببرد دندان پزشکی، سه نفری رفتیم دندان پزشکی، وقتی برگشتیم، هرچه در خانه را می زدیم،در را باز نمی کرد. از در پریدم پایین. دیدم مادرم خوابیده است. هرچه تکانش می دهیم، بلند نمی شود. پدرم آمد تو و اولین بار بود که گریه پدرم را دیدم. در خواب سکته کرده بودند. از آن روز به بعد تجربه من از اصفهان شده بود عزاداری…
داستان مرگ پدر از زبان نرگس کلباسی
پدرم مارا برگرداند انگلیس، زندگی خوبی داشتیم، هیچ وقت اجازه نمی داد حس کنیم از بقیه کم داریم. هم پدر بود، هم مادر. دو سه سال با پدرم زندگی می کردیم که پدرم تصمیم گرفت برگردیم ایران و به مدرسه ای رفتم که فارسی یاد بگیرم و نهایتا به ایران آمدیم. در همان مدت احساس می کردم که پدرم مریض است،اما چیزی به من و برادرهایم نمی گوید. لاغرتر می شد و بدنش تحلیل می رفت…
شش هفت ماه گذشت و روزی به ما گفتند پدرتان برای یک سفر می خواهد برود خارج و بعد از مدتی یک شب گفتند پدرت بر می گردد اما وقتی او را دیدی، گریه نکن!
وقتی پدرم را بعد از برگشت از انگلیس دیدم، استخوان شده بود. گرفتار سرطان بود و سرطان همه بدنش را گرفته بود. پدر من کلا ۵ ماه زنده بود که در این مدت هم من کنارش بودم.حتی دوست نداشتم از عمه ام هم کمک بخوام…
نرگس کلباسی و برادرش مدتی بعد از مرگ پدر و مادر ، پیش عمه اش در کانادا میرود و از آن روزها میگوید: “بعد از مدتی من و برادرم رفتیم پیش عمه مون کانادا! اونجا توی یه صرافی کار میکردم ، باید کار میکردم تا پول دربیارم میتونستم از عمه هم پول بخوام اما من دلم نمیخواست از هیچ کسی کمک بخوام. این نتیجه تربیت پدرم بود. یادمه بابام میگفت اگه پول توی جیبی میخوای باید کار کنی.”
داستان کمک کردن نرگس کلباسی به بچه ها
نرگس کلباسی (narges kalbasi) در شرایطی که به همراه برادر کوچکترش در کنار عمه خود در کانادا زندگی میکند نا گهان تصمیم میگیرد برای کمک به بچه ها اقدام کند. او در این تصمیم خود مصر بود بدترین و سخت ترین شرایط را در دنیا انتخاب کند. در همین زمان رقمی حدود ۱۶ هزار دلار به نرگس به عنوان ارثیه رسیده بود. دقیقا همین لحظه بود که در تصمیم خودش جدی شد تا برود و به بچه های یتیم و بی سرپرست کمک کند. در این میان از نظر او و براساس تحقیقاتی که انجام داده بود، شرایط زندگی و فقر و بدبختی هند را برگزید. او مستقیم به هندوستان نرسید. ابتدا به جزیره ملاندو و سپس به سریلانکا رفت تا خودش را برای سفر به هند آماده کند. پولی که به نرگس کلباسی رسیده بود حقیقتا پول زیادی نبود اما او نیت کرده بود برود تا ببینند چه میشود کرد.
منطقه رایمره و نرگس کلباسی
او در ابتدا به صورت مجانی در یتیم خانه رایمره کار میکرد که ۴۰ دختر در آن یتیم خانه زندگی میکردند. او آنجا به آن ۴۰ دختر قول داد که به شهرش در انگلیس برمیگردد و بعد مجدد پیش آنها آمده و برای آنها خانه دلخواهی خواهد ساخت! منطقه ای که نرگس وارد آن شده بود منطقه (Restricted Zoon) بود. به این معنی که افراد غیر هندی اجازه ورود به آن منطقه را ندارد و نرگس تصادفا سر از آن منطقه در آورده بود. برای جلب اعتماد حتی مجبور شد پیش شهردار آن منطقه هم برود تا او را قانع کند و به گفته او شانس نرگس این بود که دختر بچه آن شهردار هم اوتیسم داشت و همین باعث جلب اعتماد شهردار شد تا به نرگس برای کمک به بچه ها و ساخت خانه و یتیم خانه فرصت بدهد.
اعتقاد هندی ها در منطقه رایمره
در آن منطقه متاسفانه به دلیل اعتقاد هندوهای آنجا، معتقد بودند که اگر بچه ای نابینا یا معلول باشد حتما در زندگی قبلی انسان بدی بوده است و به همین دلیل از این بچه ها به شدت سوء استفاده کرده و برای کسب درآمد و پول به شدت آنها را اذیت میکردند. حدود یک سال طول کشید تا نرگس کلباسی (narges kalbasi) هندی را یاد گرفت و توانست مانند یک مادر برای بچه های هندی مادری کند و به درد دلها و حرفهای آنها گوش بدهد. نرگس در آن شهر ۵۰۰ بچه را تقبل کرده بود تا از آنها حمایت کند و برای تامین مالی این شرایط حدود ۲ ماه به کانادا برمیگشت و سخت کار میکرد و حدود ۴۰ هزار دلار جمع میکرد و مجددا به آنجا بازمیگشت.او معتقد است بچه های آن منطقه بسیار مهربان و دلسوز بودند و نرگس میگوید در لحظاتی که پیش آن بچه ها بودم واقعا خدا را احساس میکردم و فکر میکردم خدا خیلی آنها را دوست دارد و چقدر این بچه ها پاک و معصوم بودند.

نرگس کلباسی (narges kalbasi) به بچه های هندی فارسی یاد میداد و به آنها میگفت که او ایرانی است. هرچند کل داستان زندگیش را برای این بچه ها تعریف کرده بود و حتی نام پدر و مادرش و اصفهان را هم بچه ها میشناختند.
سوء قصد اول به جان نرگس کلباسی
گروه خاص هندوها که از بودن نرگس در آن منطقه آسیب میدیدند که انجوآها نامیده میشدند، بعد از ۴ سال که نرگس در آن منطقه با آن بچه ها بود شروع به مخالفت کرده و کار به جایی رسید که چند نفر به خاطر بودن نرگس به زندان رفتند و هر کدام که از زندان بیرون آمد مخالف نرگس شد. چرا که آدم های بزرگ مثل : پلیس و قاضی و … همگی عضو این مافیا بودند. نرگس نمادی شده بود که تمام اخبار را به دنیا منتشر میکرد و اتفاقات را به دنیا میفهماند و این برای گروه مافیایی اصلا قابل تحمل نبود. حتی نرگس جلوی کمک افراد دنیا را به آن شهر میگرفت چرا که میدانست پول های کمک به دست بچه ها نرسیده و خودشان پولها را مصرف میکردند. چندین بار نرگس دچار سوء قصد قرار گرفت. اولین بار در غذای نرگس سم ریختند… بعد از خوردن سم نرگس چندین روز در بیمارستان بستری شد. در تمام دوران نقاهت و بیماری تمام مدت به فکر بچه ها بود چرا که بیمارستان در آن منطقه نبود و حدود ۴ ساعت از آن منطقه دور بود.
سوء قصد دوم به نرگس کلباسی
دو ماشین نرگس را روی تپه دنبال کردند تا بتوانند کاری کنند او با ماشینش به درون دره افتاده و بمیرد… او میگوید همیشه بچه ها او را دعا میکردند که هرگز اتفاقی برایش نیفتد و همیشه سالم و زنده باشد.
ماجرای اتهام و جرم نرگس کلباسی
یک روز نرگس بچه هایش را به اردو میبرد. در آن اردو ۲ تا از کارمندان نرگس (narges kalbasi) هم بچه هایشان را با خودشان آورده بودند که در انتهای اردو پیش نرگس آمده و گفتند بچه های ما گم شده اند… نرگس همان لحظه با پلیس تماس میگیرد که اینجا بچه ای گم شده است و .. از نظر نرگس اتفاق کاملا عجیب بود چرا که بعد از اعلام گم شدن بچه هایشان با خیال راحت سر سفره نهار حاضر شدند و این عجیب بود که چگونه انقدر راحت نشسته اند… از یک ماه بعد کارمندان نرگس شروع به تغییر رفتار کرده و نرگس را تهدید میکنند که اگر پول به ما ندهی از شما شکایت کرده و اعلام میکنیم که تو بچه های ما را کشته ای… این قضیه به دادگاه کشیده شده و ۲ سال ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه شهردار شهر که حامی نرگس کلباسی بود هم عوض شد و حالا کسی آمده بود که به هیچ وجه انسان درستی نبود و کار سختر شده بود… در این ۲ سال شاید حدود ۲۰ بار نرگس به دادگاه رفت. پدر و مادر بچه ها ادعا میکردند نرگس بچه را از بغل پدر و مادر گرفته و در رودخانه انداخته است!!!
سرکنسولگری ایران
در ایران توسط دوست نرگس پویشی راه افتاده و شروع به حمایت از نرگس (narges kalbasi) میکند، تمام کارها و فعالیتها و شرایط نرگس را در فضای مجازی پخش میکند و سعی میکند به او کمک کند تا نجات یابد. ۶ ماه آخر آنقدر خطر زیاد بود که نرگس به اجبار در کنسولگری ایران زندگی میکرد. او در این مدت تهدید به همه چیز شده بود حتی گروگان گرفته شدن و گرفتن پول از ایران برای آزادی او و یا کشتن او و …
روز دوشنبه ۱۵ آذر دادگاه محلی، حکم یک سال زندان و ۳۰۰ هزار روپیه جریمه نقدی برای نرگس اشتری صادر کرد. سرکنسول ایران در حیدرآباد گفت: «نرگس کلباسی هم اکنون با سپردن وثیقه ملکی از بازداشت خارج شده است و باید منتظر دادگاه تجدیدنظر باشد.» که سرکنسولگری ایران وسیقه گذاشته و او را آزاد میکند…
حسن نوریان سرکنسول ایران در حیدراباد هند برای پیگیری وضعیت حقوقی و کنسولی او به رایاگادا در ایالت اوریسا رفت و برای حضور در دادگاه و پشتیبانی از نرگس اشتری دوباره نیز در آنجا حاضر شد. محمدجواد ظریف نیز در ۱۳ آذر ۱۳۹۵ در محل سفارت ایران در دهلینو با نرگس کلباسی اشتری دیدار کرد.
صبح شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۶ نرگس کلباسی در صفحه اینستاگرام و کانال تلگرامی خود نوشت: “حکم دادگاه تجدیدنظر در شهر رایاگادا در مورد پرونده من اعلام و از همه اتهامات وارده تبرئه شده و بیگناه شناخته شدم! به دنبال تبرئه وی محمدجواد ظریف طی پیامی ضمن تقدیر از صبر و استقامت ایشان، آزادی وی را تبریک گفت…


انگلیسی ها به من کمک نکردند
نرگس از حمایت ایرانی در پرخطرترین روزهای زندگی اش گفت: “وقتی خیلی بی دلیل متهم به قتل یک کودک شدم و درنهایت سرکنسول هند پیگیر کار من شد و بعد از رفت و آمدهای فراوان من به دادگاه مردم ایران به شدت تواستند به من کمک کنند. اصلا باورم نمیشد مردم اینقدر هوای من رو داشته باشند. من به عنوان شهروند از انگلیس هم کمک خواسته بودم اما هیچ کاری نکردن. اونها مثل ایرانی ها احساساتی نیستن که سریع به آدمها کمک کنند.”
حمایت ایرانی ها واقعا تاثیرگذار بود. حامی اصلی من مردم ایران ، دولت ایران و شخص دکتر ظریف بود.
نرگس کلباسی بر مزار پدر در اصفهان
نرگس کلباسی بر مزار پدر در اصفهان
1 دیدگاه
ناشناس
سلام مینا هستم یک اصفهانی که همیشه تمام آرمانم و خواسته ام بعد از خواسته شخصی کمک به افراد کم توان و بی بضاعت بوده و هست و همه دغدغه ذهنی و زندگیم بوده و هست منتها از نظر شرایط مالی خودم وضعیت ایده آلی ندارم مجرد و بیکار و تنها وجه تشابه ام با خانم نرگس کلباسی نداشتن پدر و مادر است که ایشون رو درک میکنم خیلی دوست دارم که ایشون رو ببینم و به عنوان دوست و خواهر با ایشون همکاری کنم