بیوگرافی نرگس کلباسی (narges kalbasi)
نرگس کلباسی با نام کامل “نرگس کلباسی اشتری” متولد اول فروردین ماه سال ۱۳۶۷ در شهر اصفهان است. خانواده نرگس خانواده ای کاملا مذهبی هستند و هر دو پدر بزرگ وی نیز روحانی بوده اند. نرگس کلباسی در خانواده ای با ۳ فرزند بزرگ شده است و در سن ۴ سالگی به همراه خانواده به قصد ادامه تحصیل پدرش که استاد اقتصاد در دانشگاه بوده، به انگلیس می رود حالا شهروندی ایرانی – انگلیسی است. نرگس کلباسی در سن ۱۱ سالگی و درست زمانیکه بعد از ۷ سال به اصفهان آمده بود تا دیداری با آشنایان تازه کنند، مادر خود را از دست داد. مادر نرگس کلباسی در خواب سکته کرده و از دنیا رفته بود. نرگس ۳ سال بعد پدرش را هم در اثر بیماری سرطان از دست داد و زندگی پرپیج و خم او از سنین نوجوانی اش آغاز شد.

پست اینستاگرام نرگس کلباسی در مورد آخرین روز زندگی مادرش

نرگس کلباسی : «آخرین گفتگو با مادرم.
شب قبل از مرگ مادرم، من و برادرم مهدی در باغ خانه خوابیده بودیم و پدر و مادرمان کمی آن طرف تر در ساختمان خانه بودند. یادم میآید که بدترین کابوس را دیدم؛ مادرم به سمت غبار تیره و تاری کشیده شد. آن کابوس آنقدر زنده بود که هنوز بعد از گذشت هفده سال میتوانم به وضوح آن را تجسم کنم. چشمانم را باز کردم و مادرم کنارم نشسته بود، مرا بیدار کرده بود و داشت اشکهایم را پاک میکرد و به من میگفت که آرام باشم. من کاملا شوکه و مضطرب شده بودم. هرگز این رویا را با گذشت زمان از یاد نمیبرم، به خاطر اینکه مادر تنها کسی بود که فهمیده بود خواب بد دیده ام، به خاطر آنچه که روز بعدش اتفاق افتاد…
آیا همه اینها میتواند به هم مربوط شود؟ این اولین خوابی از دو خوابی بود که معنی این چنین عمیقی داشت… روز بعد همه چیز طبیعی به نظر میرسید. داشتم آماده میشدم که همراه پدر و برادرم به دندانپزشکی برویم و کاملا به خاطر دارم که با مادرم بر سر اینکه چه مانتویی بپوشم بحثی داشتیم. یادم می آید که از دستش عصبانی بودم چون من عادت نداشتم مانتو بپوشم و احساس میکردم او دارد آنچه را میخواهد به من تحمیل میکند. من هنوز نمیدانستم که این یک قانون است و او سعی داشت که از ما مراقبت کند. ما تازه به ایران رسیده بودیم و من به این چیزها عادت نداشتم.
بعد از دندانپزشکی پدر ما را به خانه ی مادربزرگ برد و من از آنجا با مادر تماس گرفتم و از او عذرخواهی کردم و خواستم که اگر در مورد نپوشیدن مانتو با او بی ادبی کرده ام مرا ببخشد. ما گفتیم و خندیدیم و به هم گفتیم که هم را دوست داریم و بعد گوشی را قطع کردیم.نیم ساعت بعد به خانه برگشتیم.نیم ساعت بعد من بی مادر شدم. در زمانی کوتاه، او مرده بود. زندگی او به همین زودی و بدون اخطار قبلی به پایان رسید. من یازده ساله بودم و زندگی من از وقتی او را بی حرکت دیدم تغییر کرد. سعی کردم او را بیدار کنم، همانطوری که او سعی کرده بود بعد از کابوس مرا بیدار کند، اما او تکان نمیخورد. همان کسی که من نیم ساعت پیش با او حرف زده بودم حالا تکان نمیخورد. او مرا ترک کرده بود، او همهی ما را ترک کرده بود.
به خاطر آن آخرین تماس تلفنی هر روز خدا را شکر میکنم. اگر آن تماس تلفنی را نداشتم تمام زندگیم در پشیمانی به سر میشد. آخرین حرفای من میتوانست بحث و دعوا باشد، اما “دوستت دارم” بود.
من این داستان را برای بچه هایم در رایاگادا گفتم، و به آنها گفتم مهم نیست والدین شما چه کرده اند، آخرین کلام شما با آنها نباید در عصبانیت باشد…»

نرگس کلباسی : «سلام دوستان مهربانم. نامش جامونا و در این عکس ۵ سالش بود. اولین بار در پرورشگاهی در جنوب هند او را دیدم. قبل از اینکه پرورشگاه بچه های خودم را بسازم. هیچ چیز جز ۷۰۰۰ دلاری که از زدن موهایم جمع کرده بودم نداشتم و آن پول را بین ۶ پرورشگاه تقسیم کردم. پرورشگاه جامونا یکی از آنها بود. از خرید هدیه برای بچه ها خیلی هیجان زده می شدم، این اولین بار بود که آنقدر پول داشتم و همه فکر و ذهنم خرید لباس و اسباب بازی و هرچیزی که دوست دارند برای بچه ها بود… می خواستم هرچیزی که آرزویش را داشته اند برایشان بخرم و فکر می کردم این کار خوشحالشان می کند اما این واقعا چیزی که آنها می خواستند نبود. همه آنچه می خواستند، فقط عشق بود. چیزی می خواستند که با هیچ مبلغی نمی شد خرید و نباید برای به دست آوردنش دیگر موهایم را می زدم یا کیک بفروشم. چیزی بود که از قبل داشتم و آن موقع متوجه شدم که زندگی ام فقط راجع به توسعه عشق خواهد بود. چیزی که هزینه ندارد و درون همه ما وجود دارد، و آنقدر زیباست که می تواند به سادگی دنیا را تغییر دهد ❤️»

آدرس پیج اینستاگرام نرگس کلباسی
https://www.instagram.com/justnarges
نرگس کلباسی به واسطه حضورش در هند، کمک به کودکان معلول هندی و شرایطی که برای او در هند پیش آمد که داشت او را به ورطه نابودی می کشاند (از سوء قصد به جانش تا زندانی شدن و متهم شدن به قتل و …) و نهایتا نجات یافتن و تبرئه شدن معروف شد. زندگینامه و داستان پاپوش هایی که برای نرگس کلباسی ایجاد شده بود را می توانید در خبر حضور نرگس کلباسی در ماه عسل بخوانید.
عکس های نرگس کلباسی



در موج باز بخوانیم :