درباره عاشورا و واقعه ی عاشورا در ماه محرم بیشتر بدانید…
عاشورا از ریشه عشر به معنای ده و دهم و تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهم است اما لفظ عاشورا و تاسوعا در تمام ماه های قمری فقط بر نهمین و دهمین روز محرم اطلاق شده است. روز عاشورا که دهمین روز از ماه محرم در گاه شماری هجری قمری است هم در میان مسلمانان اهل سنت و هم در میان مسلمانان شیعه روز مقدس است اما میان طرز تفکر و اعتقاد اختلافاتی وجود دارد چرا که شیعیان روز عاشورا را به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری و شهادت امام حسین بن علی، امام سوم شیعیان، و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر عمر سعد به سوگواری می پردازند و در مقابل مسلمانان اهل سنت روز عاشورا را سالگرد روزی میدانند که موسی دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند و به همین دلیل این روز را گرامی داشته و روزه گرفتن در این روز را سنت میدانند در حالیکه امامان معصوم شیعه، شیعیان را از روزه داری در روز عاشورا نهی کردهاند و در برخی موارد گفته اند که در روز عاشورا تا نزدیک غروب چیزی نخورید و نیاشامید، اما نزدیک غروب چیزی بخورید تا روزه اصطلاحی نباشد. از طرفی روایت دیگر آن است که کشتی نوح در روز عاشورا در جودی قرار گرفته است. اما آنچه در این مطلب از موج باز به آن پرداخته شده است علت قیام عاشورا و دلیل واقعه ی عاشورا و تاریخچه آن است.
واقعه کربلا در روز جمعه برابر با دهم مُحَرَّم سال ۶۱ قمری رخ داد و در آن زمان سن امام حسین (ع) ۵۶ سال و چند ماه بود. بنی امیه پس از واقعه کربلا با اقداماتی مانند شروع به ذخیره آذوقه یک سال خود، تبریک و شادباش گفتن و لباسهای نو پوشیدن، و روزه گرفتن، روز عاشورا را مبارک شمردند. چنانکه در زیارت عاشورای امام حسین (ع) آمده است :
هذا یومٌ تَبَرَّکت بِهِ بَنُوأُمَیهَ
کربلا که به عربی به صورت کربلاء نوشته می شود، مرکز استان کربلا از شهرهای جنوبی کشور عراق در ناحیه غربی رود فرات است و فاصلهاش تا بغداد ۹۷ کیلومتر است. شهر کربلا تا سال ۶۱ هجری قمری و پیش از واقعه عاشورا، بیابان بزرگی به نام های نینوا، غاضریه و طف بود، اما بعد از سال ۶۱ قمری و رویداد کربلا، به تدریج مورد توجه شیعیان و مسلمانان قرار گرفت و پس از ساخت گنبد و بارگاه برای شهدای کربلا توسط حکومت آل بویه که یکی از حکومتهای معتقد به خاندان پیامبر بود، به یکی از شهرهای مهم زیارتی عراق تبدیل شد. حرم حسین بن علی، امام سوم شیعیان که در برخی از منابع نیز آن را “مسجد الحسین” نامگذاری کرده اند، در مرکز بخش مذهبی شهر کربلا قرار دارد و در روز اربعین بسیاری از مسلمانان و شیعیان جهت زیارت این مکان به شهر کربلا میآیند. بسیاری از زائران مسن نیز به کربلا میآیند تا آخرین سال ها و روزهای زندگی خود را در این شهر سپری کنند.
درباره واقعه ی عاشورا
واقعه ی عاشورا با مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ ق) و شروع حاکمیت فرزندش یزید آغاز شد. در واقع واقعه کربلا یا واقعه عاشورا، نبرد و شهادت امام حسین (ع) در کربلا، به همراه یارانش در مقابل لشکری از کوفه در روز دهم محرم سال ۶۱ق که برای یزید دومین حاکم اموی میجنگیدند. معاویه بن أبی سفیان اولین خلیفهٔ امویان بود و به ترتیب پس از او پسرش یزید و سپس معاویه پسر یزید به خلافت رسیدند :
- معاویه یکم معروف به معاویه بن أبی سفیان : پدر یزید
- ابوسفیان بن حرب : پدر معاویه
- هند بنت عتبه بن ربیعه بن عبد شمس / معروف به هند جگر خوار : مادر معاویه
- یزید یکم اموی معروف به یزید بن معاویه
- دومین خلیفه از دودمان اموی
- مادر یزید : میسون بنت بحدل کلبی
- همسران یزید : فاخته بنت ابیهاشم و امکلثوم بنت عبدالله
- معاویه دوم معروف به معاویه بن یزید بن معاویه
- سومین خلیفه اموی بود که پس از مرگ یزید پسر معاویه به خلافت رسید.
هِنْد یا هِنْت دختر عتبه و همسر ابوسفیان بود. پس از آنکه “عتبه” پدر هند توسط حمزه کشته شد هند کینه حمزه را به دل گرفت و به همین دلیل در جنگ احد، فردی را مأمور کشتن حمزه کرد. پس از کشته شدن حمزه گفته میشود که هند جگر حمزه را از سینه بیرون آورده است و به همین دلیل او را هند جگر خوار نیز میگویند. هند، قبل از اسلام از زنان اهل پرچم بوده و همانند مادر شوهرش که او نیز از زنان اهل پرچم بوده، در بین اهل مکه شهرت داشتهاند. حتی موضوع ازدواج ابوسفیان و هند نیز برمیگردد به معشوقه بودن هند برای چهار نفر که یکی از آنها ابو سفیان بود و پس از حامله شدن هند و معلوم نبودن پدر فرزندش، در جریان یک داستان مشهور، هند با ابوسفیان ازدواج رسمی کرد. البته بر اساس برخی منابع همسر ابوسفیان بن حرب پیس از ازدواج با او با حفث ابن المغیره و الفکیه ابن المغیره ازدواج کرده بوده است. حمزه بن عبدالمطلب که به لقب “اسد الله” به معنی شیر خدا و “سید الشهداء” (پیش از کشته شدن حسین بن علی، امام سوم شیعیان) نیز معروف بود، عموی حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام و از اهالی با احترام در بین قبیلهٔ قریش بود که به قدرتمندی و شکار شیر مشهور بود. یزید پس از مرگ معاویه در نیمه دوم رجب سال ۶۰ اعلام خلافت کرد و در نامهای به ولید بن عتبه حاکم مدینه از او خواست که از حسین بن علی، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر برای او بیعت بگیرد. اجرای خواست یزید با موانع زیادی روبرو شد و اعلام خلافت او اعتراضات بسیاری در بین مسلمانان شکل گرفت. علاوه بر این سه تن تعداد دیگری از جمله عبدالرحمن بن ابی بکر، اصحاب پیغمبر، خوارج و شیعیان عراق خلافت موروثی را خلاف سنت پیغمبر و سیرهٔ خلفای راشدین میدانستند.
- حسین بن علی اعلام کرد که خلافت یزید بر خلاف اسلام و قرارنامهٔ صلح برادرش حسن است و از بیعت با یزید سر باز زد.
حسین بن علی (امام سوم شیعیان) نیز حکومت و زمامداری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی میدانست که بر خلاف پیمان صلح حسن بن علی و معاویه پسر ابوسفیان به شکلی مورثی به یزید اول رسیده بود در حالیکه در شروط صلح امام حسن (ع) آمده بود : «معاویه نمیتواند برای خود جانشینی انتخاب کند و این کار را باید به شورا واگذار کند.»
- عبدالله بن عمر گفت که اگر قرار بود خلافت از پدر به پسر برسد من الآن پس از پدرم خلیفه بودم و بدین ترتیب ادعای خلافت هم کرد. عبدالله بن عمر بن خطاب یکی از مشهورترین افراد نسل اول اسلام و یکی از بزرگترین راویان حدیث است. عبدالله بن عمر از معدود کسانی بود که پس از به خلافت رسیدن علی بن ابی طالب، با او بیعت نکرد، اما پس از کشته شدن علی با معاویه بیعت کرد. یزید پسر معاویه را شایسته خلافت نمیدانست، اما در دوره عبدالملک مروان که حجاج را والی مدینه کرد، شبانه برای بیعت با حجّاج رفت و به نقل کتب تاریخی، حجاج پای خود را دراز کرد تا عبدالله با پای او بیعت کند.
- عبدالله بن زبیر در مکه از اطاعت از یزید سرباز زد و به دعوت علیه حکومت یزید پرداخت.
واقعه عاشورا چطور اتفاق افتاد؟
نبرد کربلا (واقعه کربلا یا واقعه عاشورا) جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری، میان سپاه کم تعداد حسین بن علی (نوه دختری پیامبر اسلام) و سپاه اعزامی از سوی یزید بن معاویه (دومین پادشاه دودمان اموی) در نزدیکی محلی به نام کربلا (در عراق کنونی) اتفاق افتاد. دلیل یزید بن معاویه برای جنگ، بیعت نکردن حسین بن علی با او بود. در واقع حاکم مدینه تلاش کرد از امام حسین برای یزید بیعت بگیرد اما در مقابل حسین بن علی برای گریز از بیعت، شبانه از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. در این سفر، خانواده امام، شماری از بنی هاشم و برخی از شیعیان همراه امام حسین (ع) بودند. امام حسین(ع) حدود چهار ماه در مکه ماند و در این مدت دعوت نامههای اهالی کوفه به دست امام میرسید که از ایشان می خواستند به کوفه بیاید تا با او بیعت کرده و حکومت امام حسین (ع) را تشکیل دهند. امام حسین (ع) با توجه به احتمال کشته شدن در مکه به دست عاملان یزید و نیز با توجه به شمار زیاد دعوت اهل کوفه روز ۸ ام ذی الحجه راهی شهر کوفه شد اما پیش از رسیدن به کوفه، امام حسین (ع) از پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل که وی را برای آگاهی از شرایط کوفه به آنجا فرستاده بود باخبر شد و پس از آنکه حر بن یزید راه را بر ایشان بست. به همین دلیل امام حسین (ع) به سمت کربلا رفت اما در کربلا با لشکر عمر بن سعد رو به رو شد. عمر بن سعد توسط عبیدالله بن زیاد به فرماندهی سپاه منصوب شده بود و به او وعده ی حکومت ری داده شده بود.
عبیدالله ابن زیاد ابن ابیه مشهور به ابن مرجانه، فرمانده نظامی مشهور امویان، والی بصره بود و یزید او را در سال ۶۰ ق پس از آشفتگی اوضاع کوفه، با حفظ سمت به امارت شهر کوفه گماشت و سرکوب قیام امام حسین (ع) را به او سپرد. سپاه عمر بن سعد و سپاه امام حسین (ع) در ۱۰ محرم معروف به روز عاشورا با هم جنگیدند. در این جنگ امام حسین، برادرش عباس بن علی، فرزند شیرخواره اش علی اصغر و ۱۷ نفر از بنی هاشم و بیش از ۵۰ نفر از یاران امام حسین (ع) شهید شدند.
برخی مقتل نویسان شمر بن ذی الجوشن را قاتل امام حسین دانسته اند. لشکریان عمر بن سعد، با اسب های خود بر بدن کشته شدگان تاختند و عصر روز عاشورا سپاه یزید به خیمه های بازماندگان حمله کرد و خیمهها را آتش زد. شیعیان این شب را شام غریبان مینامند. امام سجاد (ع) به علت بیماری درگیر جنگ نشد و زنده ماند و به همراه حضرت زینب و سایر زنان و بچه ها اسیر سپاه کوفه شد. سپاهیان عمر بن سعد سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند.
یزید در میان تمام مخالفان اش، فقط برای دفع “قیام حسین بن علی” و “عبدالله بن زبیر” به خشونت گرایید و واقعه کربلا و کشته و اسیر شدن خاندان پیامبر را به بار آورد.
واقعه عاشورا بر اساس ساعت در روز عاشورا
۵:۴۷ اذان صبح امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند:
اللهم انت ثقتی فی کل کرب
خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری
طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند. سپس حدود ساعت ۶ امام حسین (ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند. ۷:۰۶ طلوع آفتاب بود و کمی بعد از آن امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. سپس رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از “حجّار بن ابجر” و “شبث ربعی” پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ و در همین زمان بود که آنها دعوت امام حسین (ع) را انکار کردند! امام حسین (ع) نامه های آن دو را به طرف آنها پرتاب کرد و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. سپس یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟
اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند:
أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است
سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است و بعد از سخنرانی امام (ع) (حدود ساعت ۸ صبح)، چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که “سید القرآء” یعنی آقای قرآن خوان های کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند. بعد از سخنان زهیر یا بریر، امام فریاد معروف
هل من ناصر ینصرنی
را سر داد و همین چند نفر از جمله حُر، ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند را دچار تردید کرد و البته هیچ بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند و همین باعث شد که نهایتا عمر سعد دستور شروع جنگ را صادر کرد و خودش تیر به سمت سپاه امام (ع) رها کرده و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم». بعد از انداختن اولین تیر توسط عمر بن سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند و امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید». روایت شده است که چند نفر از یاران سپاه امام حسین (ع) در این تیر باران کشته شدند. حدود ۱۰ صبح و بعد از تیراندازی ، “یسار” (غلام زیاد بن ابیه) و سالم (غلام عبیدالله ابن زیاد) از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. از سپاه امام حسین (ع) هم “عبدالله بن عمیر” اجازه نبرد خواست. امام حسین (ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» … عبدالله به میدان رفت، انگشتان دست چپش قطع شد اما هر دو آنها را کشت. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد، اما حبیب بن مظاهر و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند در حالیکه همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام (ع) حمله برده بود و زهیر و یارانش به جنگ آنها رفته بودند. خود شمر در این حمله زخم برداشت و نهایتا آنها از هر دو جناح عقب نشینی کردند و سپس عمر بن سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام (ع) را تیر باران کنند. رواست شده است که در این تیرباران نیز تعدادی دیگر از اصحاب امام حسین (ع) شهید شدند. اولین شهید از لشکر امام حسین (ع) ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از سپاه کوفیان را کشت و امام حسین (ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام (ع)حمله کنند اما زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند. حدود ساعت ۱۱، امام حسین (ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد و اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده اند نگذارند کسی از بنی هاشم به میدان برود. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. سپس مسلم بن عوسجه کشته شد و حبیب بن مظاهر در حالیکه او جان میداد بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیت های تو را اجرا کنم… مسلم با دست امام حسین (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است». یک بار هفت نفر از اصحاب امام (ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس (ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ۱۲:۵۰ وقت اذان ظهر بود و حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد چرا که روایت شده است که امام حسین (ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. بعد از مطرح شدن درخواست امام حسین (ع) یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر (ص) قبول نمیشود؟» جبیب بن مظاهر به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام حسین (ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
امام حسین (ع) نماز ظهر عاشورا خواندند. گروهی از اصحاب به امام (ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»… حدود ساعت ۱۳، ۳۰ نفر از اصحاب امام حسین (ع) که تا وقت نماز زنده بودند شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین (ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه ای شهید شد و شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید». حدود ساعت ۱۴ ، امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) تنها مانده بودند. عباس (ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد و دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس (ع) در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شد و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. ابا عبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود : «اکنون دیگر پشتم شکست». حدود ساعت ۱۵ امام حسین (ع) به طرف خیمه ها بازگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
امام حسین (ع) خود به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان بود. بعضی ها تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند تا اینکه شمر و ده نفر از همراهانش به مقابله با امام حسین (ع) آمدند. در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد اما لشکر کوفه او را در بغل عمویش امام حسین (ع) کشتند.
امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خداوندا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
بعد از شهادت امام حسین (ع)، بر پیکر مبارک ایشان جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴ زخم شمشیر شمرده شد.
- در برخی روایات تاریخی وقت شهادت امام حسین (ع) را وقت نماز عصر (۱۶:۰۶ ) گفته اند.
- روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که میگفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید : آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!»
در واپسین لحظات حیات امام حسین، آنگاه که در گودال قتلگاه افتاده بود و کسی از سپاه عمر سعد جرأت تمام کردن کار را نداشت، سنان بن انس (سَنان بن اَنَس بن عَمْرو نَخَعی) بر بالای گودال رفته و با نیزه بر پشت و سینه ایشان زد و آن حضرت را به شهادت رساند. سپس خولی بن یزید اصبحی خواست که سر امام(ع) را از تن جدا کند؛ اما لرزشی بر اندامش افتاد و سنان به شماتت به او گفت: خدا بازوهایت را بشکند و دستانت را جدا کند. پس خود از اسب به زیر آمد و سر امام(ع) را از بدن جدا کرد. سپس راهی خیمه عمر سعد شد و با صدای بلند گفت:
أوقر رکابی فضّه و ذهبا فقد قتلت سید المحجبا…قتلت خیر الناس أما و أبا و خیرهم اذ ینسبون النسبا
رکابم را از طلا و نقره سنگین کن که من آقای والا مقامی را کشته ام. من بهترین مردم را از نظر مادر و پدر و بهترین همه مردم را از حیث دودمان و نسب به قتل رسانده ام!
عمر بن سعد با شنیدن این اشعار به وی پرخاش کرده و او را به داخل خیمه برد و پس از زدن وی با تازیه گفت: اگر عبیدالله این سخنانت را بشنود گردنت را میزند. در برخی روایات گفته شده است که وی بر سینۀ امام نشست و سر او را از قفا جدا کرد. منابع تاریخی و جز آن، بریدن سر امام حسین (ع) را به خولی، سنان بن انس، شمر بن ذی الجوشن و شبل بن یزید (برادر خولی) نسبت داده اند.
بعد از شهادت امام حسین (ع) (حدود ساعت ۱۷) عده ای لباس های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض های لاعلاج دچار شدند و غارت عمومی اموال امام حسین (ع) و همراهانش آغاز شد. عمر بن سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. نزدیک غروب آفتاب سر امام حسین (ع) را جدا کردند و به خولی دادند تا شبانه سر امام را برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر بن سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب دواندند تا استخوان هایشان هم خرد شود. ساعت ۱۸:۴۹ وقت اذان مغرب بوده است و روایت شده است که پایان واقعه عاشورا درحالی بوده است که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را داده و سنان بن انس بین مردم می تاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!».