باران که شدی مپرس این خانه کیست…
باران که شدی مپرس این خانه کیست شعر فوق العاده زیبا و غزلِ نغزی از مهدی مختارزاده شاعر جوان و خوش قلم ایرانی است که البته در بسیاری از سایت ها و وبلاگ ها به اشتباه به مولانا منتسب شده است و حتی در نشر متن صحیح آن هم اشکالاتی وجود دارد. چنانچه در نسخه صحیح غزل “باران که شدی مپرس این خانه کیست” ، اشاره به “توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست” شده است که در نشرهای ناصحیح این غزل به شکل : “توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست” آمده است. مهدی مختارزاده شاعر جوان ایران زمین، متولد ۵ تیر ۱۳۶۴ در شهر مشهد است. البته لازم به توضیج است که مولانا غزلیات و رباعیات بسیاری در خصوص مفاهیم نزدیک و مشترک با غزل “باران که شدی” دارد و علاوه بر آن بسیاری از شعرای قدیمی و جدید نیز اشعار و غزلیات مشابهی سروده اند. به عنوان مثال می توان به یک رباعی از مولانا و یک شعر از عماد خراسانی اشاره کرد:
در راه طلب عاقل و دیوانه یکیست … در شیوهٔ عشق خویش و بیگانه یکیست
آن را که شراب وصل جانان دادند … در مذهب او کعبه و بتخانه یکیست
شاعر: مولانا
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست … حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظری است … گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصهی شوقش به زبانی گوید … چون نکو مینگرم حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتاران است … ور نه از روز ازل دام یکی،دانه یکیست
رهی هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه … گریهی نیمه شب و خندهی مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم …. آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند …. بهر این یک دو نفس عاقل و دیوانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد …. پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سر حد جنونت ببرد عشق«عماد» …. بیوفـایی و وفاداری جانانه یکیست
شاعر: عماد خراسانی
متن غزل باران که شدی از مهدی مختارزاده (باران که شدی مپرس این خانه کیست)
باران که شدی مپرس این خانه کیست … سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدى، پیالهها را نشمار … جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا مىآیی … توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست
بر درگه او چونکه بیافتند به خاک … شیر و شتر و رستم و موریانه یکیست
با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى … حمد و فلق و نعره مستانه یکیست
این بىخردان، خویش، خدا مىدانند … اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار … در خلقت تو، و بال پروانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا را بینى … درکش نکنی، کعبه و بت خانه یکیست
دانلود آهنگ شهریار باران که شدی مپرس این خانه کیست
باران که شدى مپرس این خانه ى کیست
برای دانلود آهنگ باران که شدى مپرس این خانه ى کیست اینجا کلیک کنید.
متن آهنگ شهریار باران که شدی مپرس این خانه کیست
باران که شدی مپرس این خانه کیست … سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدى پیاله ها را نشمار … جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
با سوره ى دل اگر خدا را خواندى … حمد و فلق و نعره ى مستانه یکیست
این بى خردان خویش خدا مى دانند … اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق هرچه گرفتند به کار
باران تو که از پیش خدا مى آیی … توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست
بر درگه او چون که بیفتند به خاک … شیر و شتر و رستم و موریانه یکیست
از قدرت حق هر چه گرفتند به کار … در خلقت در خلقت تو و بال پروانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا می بینى… درکش نکنى کعبه و بتخانه یکیست
دیدار شمس تبریزی و مولانا
روزی مولوی از راه بازار به خانه بازمیگشت که عابری ناشناس گستاخانه از او پرسید: «صراف عالم معنی، محمد برتر بود یا بایزید بسطامی؟» مولانا با لحنی آکنده از خشم جواب داد: «محمد (ص) سر حلقهٔ انبیاست، بایزید بسطام را با او چه نسبت؟» درویش تاجرنما بانگ برداشت: «پس چرا آن یک سبحانک ما عرفناک گفت و این یک سبحانی ما اعظم شأنی به زبان راند؟» مولانا فرو ماند و گفت: درویش، تو خود بگوی. گفت: اختلاف در ظرفیت است که محمد را گنجایش بیکران بود، هر چه از شراب معرفت در جام او میریختند همچنان خمار بود و جامی دیگر طلب میکرد. اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد: شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است! سبحانی ما اعظم شانی! پس از این گفتار، بیگانگی آنان به آشنایی تبدیل شد. نگاه شمس تبریزی به مولانا گفته بود از راه دور به جستجویت آمدهام اما با این بار گران علم و پندارت چگونه به ملاقات الله میتوانی رسید؟ و نگاه مولانا به او پاسخ داده بود: «مرا ترک مکن درویش و اینبار مزاحم را از شانههایم بردار.» شمس تبریزی در حدود سال ۶۴۲ قمری به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمیداند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و چه آموخت که اینگونه دگرگونش کرد؛ اما واضح است که شمس تبریزی عالم و جهاندیده بود و برخی به خطا گمان کردهاند که او از حیث دانش و فن بیبهره بودهاست که نوشتههای او بهترین گواه بر دانش گستردهاش در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است. آثار مولانا تأثیر فراوانی روی ادبیات و فرهنگ ترکی نیز داشته است. دلیل این امر این است که اکثر جانشینان مولوی در طریقهٔ تصوف مربوط به او از ناحیهٔ قونیه بودند و آرامگاه وی نیز در قونیه است.
حرف آخر : تلاش تیم فنی و تحریریه سایت موج باز، نشر مطالب صحیح و دقیق است. با این هدف در صورتیکه خوانندگان محترم مطالب، اطلاعات دقیق و درست تری در خصوص مطالب منتشر شده دارند درخواست می شود با نوشتن در بخش نظرات، در انتشار صحیح و آگاهانه متون ما را یاری کنند.
در موج باز بخوانیم:
- آهنگ معروف حامد هاکان
- حامد هاکان
- بیوگرافی سارا منجزی و همسرش
- بیوگرافی سوگل خلیق
- بیوگرافی مریم شاه ولی
- بیوگرافی مسعود فروتن و همسرش
- بیوگرافی فریبا کوثری
- همسر فریبا متخصص
- روشنک عجمیان و همسرش
- بیوگرافی شهرزاد کمال زاده
- بیوگرافی کامران تفتی و همسرش
5 دیدگاه
ناشناس
سلام اوقات بخیر و نیکی
داستان مباحثه شمس و مولانا رو دکتر زرین کوب طوری دیگر بیان کرده اند عنایت کرده دوباره و کامل تر مطالعه بفرمایید
کوروش
متاسفم که شعر اصلی را تبدیل به شعری سیاسی کرده اند
مسعود
بسیار عالی بود. بشر امروزی نیازمند چنین آموزه هایی است
ناشناس
مطب بسیار عالی بود.
آرش
عالی بود سپاس از سایت خوبتون .خیلی دنبال این پاسخ بودم.