زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست از کیست؟
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست یکی از آثار فوق العاده ژاله اصفهانی شاعر ایرانی است. ژاله اصفهانی با نام اصلی اِطِل سلطانی متولد ۱۳۰۰ خورشیدی در تیران اصفهان (از شهرستان های استان اصفهان)، همسر شمس الدین بدیع تبریزی بود که در ۷ آذرماه سال ۱۳۸۶ در لندن در گذشت. شاعر زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست، اولین شعر خود را در هفت سالگی سرود و در سیزده سالگی نام خویش را به “ژاله” تغییر داد. وی در سال ۱۳۲۳ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و نخستین مجموعه شعرش با عنوان “گل های خودرو” را در دوران دانشجویی و در سن ۲۲ سالگی منتشر کرد. سپس در ۲۵ سالگی همراه همسرش شمس الدین بدیع تبریزی که عضو حزب توده بود به اتحاد شوروی مهاجرت کرد. سپس مدرک لیسانس در رشته ادبیات فارسی را از دانشگاه دولتی آذربایجان اتخاذ نمود و در سال ۱۳۴۰ در مسکو از دانشگاه لامانوسوف مدرک دکترا گرفت و به مدت بیست سال در “Maxim Gorky International Academy of Literature” به تحقیق پرداخت. در سال ۱۳۵۹ بعد از انقلاب، در سن ۶۰ سالگی به ایران بازگشت و سپس به لندن مهاجرت کرد. ژاله اصفهانی دوازده مجموعه شعر منتشر نمود که مهمترین آنها عبارتند از:
- زنده رود (۱۳۴۴- مسکو)
- البرز بی شکست (۱۳۶۲-لندن)
- خروش خاموشی (۱۳۷۰-لندن)
دکتر ژاله اصفهانی که به دلیل روح اشعارش به شاعر امید معروف بود، روز ۷ آذر ۱۳۸۶ برابر ۲۸ نوامبر ۲۰۰۷ در سن ۸۶ سالگی، در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت و اشعارش را برای آیندگان باقی گذاشت. ژاله اصفهانی بعد از پروین اعتصامی اولین زنی بود که کتاب شعرش را که شعرهای آن را در دوران دبیرستان سروده بود، به چاپ رساند. شصت سال پیش در نخستین کنگره نویسندگان ایران به ریاست ملک الشعرای بهار و با شرکت فروزانفر و صادق هدایت و بسیاری دیگر، ژالهٔ اصفهانی به عنوان یک زن شاعر یکی از شرکت کنندگان در این کنگره بود. در ژوئن ۲۰۰۲ در کنفرانس سالانه بنیاد پژوهش های زنان که در کلرادو برگزار شد، ژاله اصفهانی به عنوان زن برگزیده سال انتخاب شد.
نمونه اشعار ژاله اصفهانی
***زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست***
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
***بشکفد بار دگر لالهٔ رنگین مراد***
بشکفد بار دگر لالهٔ رنگین مراد،
غنچه سرخ فروبسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده، آغاز شود.
روزگار دگری هست و بهاران دگر
***شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر***
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بیجان شب و روز،
بیخبر از همه، خندان باشیم
بیغمی درد بزرگی است،
که دور از ما باد!
***نه برکه، نه رود***
یاد تو، قطره قطره میچکد از چشمم
روی تو ، رفته رفته میرود از یادم
نه برکه، نه رود
مرا بسوزانید و خاکسترم را
بر آبهای رهای دریا برافشانی
نه در برکه، نه در رود:
که خسته شدم از کرانههای سنگواره و از مرزهای مسدود
در موج باز بخوانید :
- کتاب بهشت گمشده اثر کیست؟
- شکر نعمت نعمتت افزون کند از کیست؟
- شعر رقص باد خنده ی گل به صورت داستان
- گشت گرداگرد مهر تابناک ایران زمین از کیست؟
- مفهوم ضرب المثل تو که نی زنی چرا بابات از حصبه مرد
- معنی ضرب المثل سحرخیز باش تا کامروا باشی چیست؟
- معنی ضرب المثل دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادان دوست
1 دیدگاه
سعید
سلام
مطالب عالی بود ممنون