برنامه ماه عسل دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۶ – حضور سید علی کاکا و مادرش در ماه عسل – ماجرای طلاق پدر و مادر – میهمان : سید علی کاکا و مادرش
داستان زندگی سید علی کاکا
سید علی کاکا متولد ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۳ بوده و در حال حاضر ۳۳ سال سن دارد. پدر سید علی کاکا آدم با نفوذ و قدرتمندی بوده و نمایشگاه ماشین داشته است.قیافه علی حداقل ۱۰ سال بیشتر از سن واقعیش نشان میدهد چرا که سختیها و تجربه های بسیاری را تحمل کرده است. او معتقد است افراد عادی هم سن و سال او در سن نوجوانی سایه پدر را بالای سر خود داشته اند و مادر در کنار آنها بوده است و دقدقه های بسیاری را نداشته اند.ولی علی در سن حدود ۱۴ سالگی هیچ کدام از این نعمت ها را نداشته است و در آن سن و سال نقش پدر را هم به اجبار بازی کرده است. علی در خانواده ای که از نظر مالی در سطح بالایی بودند و رتبه اجتماعی بسیار خوبی هم داشتند. منزل آنها ۷۰۰۰ متر بود. اتاق علی شاید به اندازه یک آپارتمان در تهران بود و معتقد است تا ۱۳ سالگی خود به شکل یک شاهزاده زندگی کرد! خانواده علی ۵ نفر بودند و علی یک خواهر و برادر بزرگتر از خود داشت. تا اینکه پدر و مادر علی وقتی او ۱۳ ساله بود از هم جدا شدند و داستان زندگی او کاملا عوض شد. علی از ۱ سال و نیم قبل از جدایی متوجه جر و بحث های پدر و مادر شده و چون فرزند لوس و ته تگاری خانواده بود بیشتر این ضربه ها را احساس میکرد چرا که مثل سابق پدر و مادر به او توجه نمیکردد و غرق در عصبانیت و دعواهای خود بودند. علی مبگوید در آن سن و سال وقتی به اتاق خود میرفتم مدام ذهنم درگیر این بود که الان حق با پدر است یا مادر و کدامیک را باید انتخاب کند. او هر شب به این انتخاب فکر میکرد و معتقد است خیلی بیشتر از پدر، مادر، خواهر و برادرش همیشه فکر کرده و تصمیم گرفته و انتخاب کرده است. او هیچ وقت فوتبال دسته جمعی یا بازی مشارکتی با هم سن و سالان خود انجام نداده است و اوج این در دوران راهنمایی پدیدار شد و او همیشه در زنگ تفریح ها که بچه ها بازی میکردند یه گوشه وایستاده و فقط به اتفاقات فکر میکرد.
تصمیم به جدایی
مادر علی تصمیم به جدایی میگیرد و همین باعث شد بر خلاف شخصیتش در سوم راهنمایی تبدیل به یک آدم بسیار شر و شلوغ شد، بچه ها را اذیت میکرد، ۱۰ صبح با موتور به مدرسه میرفت! وقتی مدیر یا ناظم به او گیر میدادند میگفت دوست دارم اینطور رفنار کنم! چرا که پدر او آدمی بسیار با نفوذ و قدرت بوده است. علی در خصوص علت جدایی پدر و مادرش میگوید : «از این سوال که چرا پدر و مادرم جدا شدند و طلاق گرفتند متنفرم» چرا که از بقال محل تا راننده تاکسی و … همه از علت جدایی پدر و مادر میپرسند. حتی خواستگاری میرویم و جواب رد میگیریم چون پدر خانواده ی دختر میگوید : «من قانع نشدم چرا پدر و مادر تو از هم جدا شده اند». علی علت این تنفر را این میداند که او مسئول پاسخ دادن به مشکلات مابین پدر و مادرش نیست ، و سوالات مکرر و عدم قانع شدن اطرافیان بسیار برای علی آزاردهنده است. علی میگوید او از رفتارهای پدر و مادرش درس گرفته است و اگر کسی قرار است در خصوص او صحبت و یا قضاوت کند ضامنش را باید تجربه های او از زندگی اطرافیانش بداند چرا که جر و بحث ها و مشکلات او را پخته کرده است.
بعد از جدایی
علی حدود ۲ سال پیش پدرش بود و نهایتا که دادگاه این ۳ فرزند را فراخواند تا انتخاب کنند خواهر و برادر علی مادر را انتخاب کردند و علی هم که فرزند کوچک خانواده بود هم به تبعیت از فرزندان بزرگتر مادر را انتخاب کرد. علی و خواهر برادرش خیلی برای حفظ زندگی پدر و مادر تلاش کردند اما نتیجه نداد و او میگوید همه اطرافیان تمام تلاش خود را کردند تا دخالت منفی کرده و نهایتا کار طلاق و جدایی و متلاشی شدن خانواده ما سرع بگیرد و هر چه سریعتر آنها جدا شوند! هنوز علی نمیداند که واقعا چرا اطرافیان چنین نقشی را بازی کرده اند! او معتقد است چون پدرش شخصیت قدرتمندی بوده است از او بیشتر ناراحت شده بودند چرا که مغتقد بودند او بیشتر میتوانست زندگی را هدایت کند. برادر علی ۴ سال از او بزرگتر بود و خواهرش ۳ سال.
سقوط در یک شب
حالا بعد از جدایی، علی به همراه مادر،خواهر و برادرش در یک شب وارد یک خانه ۷۰ متری بدون هر آنچه که داشتند شدند! و این آن ضربه کاری بود که علی در ۱۳ سالگی خورد : «جدا شدن پدر و مادر و از دست دادن کنار پدر بودن و از دست دادن تمام آن امکاناتی که تا آن زمان داشت». علی به محض اینکه وارد این زندگی میشود به شدت افسرده شده و مصرف قرص های شدید ضد افسردگی و آرام بخش را تحت نظر روانپزشک شروع میکند. این حالتهای افسردگی او از قبل هم ریشه داشت اما نه به این شدت. علی معتقد است او افسرده شد چون پدرش را در کنار خود نداشت و دیگر نمیتوانست مثل سابق که شبها پیش پدرش میخوابید با او بخوابد. او پدرش را هم بسیار دوست داشت اما به خاطر تنها نماندن مادر هر ۳ فرزند مادر را انتخاب کردند!
خودکشی
سید علی کاکا ۹ سال زیر نظر پزشک روانپزشک بود و هر روز مصرف قرص ها و دوز آنها بالا و بالاتر میرفت تا اینکه در ۱۹ سالگی رسید به نقطه ای که تصمیم گرفت همه چیز را تمام کند. شب بله برون دختر خالش بود و به گفته خودش فشار بسیار بسیار زیادی در آن مجلس به او وارد شد چرا که از همه چیز بدتر این بود که هر کسی به علی میرسید میپرسید پدرتان کجاست؟ پدر را میبینید؟ پیش شما می آید؟ و … اینکه در هر مجلسی حتی تا همین الان به کسی که حتی سال به سال مرا نمی بیند باید پاسخ این سوال ها را بدهند. آن شب هم بعد از برگشت به خانه طبق روال ۲ قرص را برداشته و خورد به فکر این فرو رفت که حالا اگر بله برون خواهرش بشود چه میشود؟ آیا پدرش در شب بله برون خواهرش خواهد آمد؟ اگر خودش بخواهد ازدواج کند چه پیش خواهد آمد و … علی معتقد است آدم بسیار ضعیفی شده بود و شکست یکباره و از دست دادن همه چیز و بزرگ شدن در ناز و نعمت و لوس شدن تا ۱۳ سالگی این ضعیف شدن را تشدید میکرد. علی آن شب هی قرص خورد و خوابش نبرد تا اینکه به گفته خودش به جایی رسید که دیگر هیچ چیز نفهمید و فقط همین در ذهنش است که با یکی از دوستانش تماس گرفته و به قطعیت یادش نیست به دوستش در آن لحظه چه گفته است اما چون او به داد علی رسیده و نجاتش داده است پس قطعا از او کمک خواسته بوده است.
علت اصلی خودکشی
به باور علی حرفاهای مردم یک علت بسیار مهم برای تصمیم به خودکشی بوده است و میگوید ای کاش گفتن این جمله ها که : «به شما ربطی ندارد پدر من کجاست، ما چه زمانی او را میبینیم و … را بلد بودم و نمیگذاشتم مردم تا این حد مرا با حرفهایشان آزار داده و بشکنند!»
بعد از خودکشی
علی به بیمارستان منتقل شده و یک هفته به کما میرود و از او قطع امید میشود و بعد از بیرون آمدن از کما یکسال فراموشی کامل داشته است و میگوید تنها کسی که در آن یکسال حقیقتا اذیت شد خواهرم بود و دست او را به خاطر آن یکسال میبوسم چرا که مدام اذیت میشد.امروز علی خوش حال است که نمرده است و آن ماجرا به خیر گذشت. علی یک روز شاگرد خیاطی مادر را که معتاد بوده است برای ترک اعتیاد به کلینیک میبرد و در آنجا تابلویی را میبیند که عوارض افراد هرویینی را نوشته بود. با خواندن موارد متوجه میشود که تمام عوارض را او نیز دارد. با دکتر کلینیک صحبت کرده و متوجه میشود داروهایی که میخورد او را به این حالت انداخته است. علی با داشتن ۴۵ هزار تومان تصمیم به زدن شرکتی در خصوص بسته بندی قند یزد میکند و سال ۸۳ کارش را شروع میکند تا سال ۸۶ که رقبا با سرمایه سنگین وارد بازی شده و علی نمیتواند دوام بیاورد و برند شرکتش را فروخته و وارد خرید و فروش ماشین میشود. تا اینکه سال ۹۱ عده ای سر علی کلاه گذاشته و چول های او و ماشین هایی که داشته را بالا میکشند و او به مدت ۶ ماه به حدی فراری از جامعه میشود که خانه نشین میشود و تصمیم به زدن گروهی میزند که بچه هایی مانند خود را در گروه جمع کرده و بررسی کند و تشکیل “کمپین بچه های طاقت” به بررسی مشکلات مشابه آنها بپردازند و جالب آنکه گروه به سرعت پیش رفته و بچه های طاقت به او اعتماد میکنند. تا اینکه خانمی از یزد که در گروه بوده به اصرار او را نرد روانشناس میبرد و علی بعد از درمان شدن توسط خانم دکتر نوشیروانی به مرکز نشاط در یزد معرفی شده و با خانم دکتر ذوالفقاری آشنا میشود.
بعد از آشنایی با خانم دکتر ذوالفقاری
انگار علی بعد از آشنایی با خانم دکتر نوشیروانی مجدد متولد شد. او معتقد است خانم دکتر نوشیروانی او را مجدد به خود بازگرداند و باعث شد خود را بشناسد و پیدا کند. باور کردنی نیست اما به نظر او خانم دکتر نوشیروانی فرشته نجات او بوده اند چرا که به نظر او ۸۰ درصد از رفتارها و مشکلات علی به دلیل طلاق پدر و مادرش بوده است! به اعتقاد علی مرز کشیده شدن به تباهی بعد از طلاق یا موفقیت : شناخت خود و درک موقعیت است و کمک گرفتن از مشاوری خوب که بتواند راهنمایی درستی انجام دهد و شاید روانپزشک در دوران کودکی علی گزینه غلطی بوده است. اکنون سید علی کاکا در حد توان و با کمک خانم دکتر نوشیروانی و ذوالفقاری در حال کار برای “بچه های طاقت” است و میگوید زندگی را بسیار دوست دارد!
صحبت های مادر سید علی کاکا
مادر علی میگوید : علی بچه ای بسیار حساس بود، در دوران جر و بجث ما نقاشی های خاص میکشید با رنگهای خاص و … مادر به همه فراز و نشیب های زندگی پسرش حق داد اما معتقد بود میبایست واقعیت های زندگیش را بپذیرد و خودش را بسیار مقصر میدانست چرا که به نظرش ۲۰ سال است مدیون ۳ فرزندش : علی و دو فرزند دیگر است و از طریق ماه عسل میخواست از فرزندانش حلالیت بگیرد.مادر علی معتقد است در حین جر و بحث ها و مشکلات فقط خود را میدیدم و هرگز درست و دقیق بچه ها را ندیدیم و حاضر به کوتاه آمدن نشدیم. علی “کمپین بچه های طاقت” را راه انداخته است و سعی میکند به دیگران در مورد این موضوع کمک کند تا آنها راه علی را نروند و یک علی دیگری شکست نخورد. علی کلیپ کوتاهی از پارسا، به برنامه ماه عسل داد و درخواست کرد این کلیپ از برنامه پخش شود. پارسا پسری حدود ۶ ساله است و علی میگوید نمیخواهد پارسا هم مثل او شود! چرا که پدر و مادر پارسا هم میخواهند جدا شوند!
نظر کارشناس برنامه
داغ و ضعف ها و انفاقات زندگی پدر و مادر را با خود حمل نکنید و زجرها و مشکلات درونی خود را در صورت لزوم با پزشک مشاور در میان بگذارید و خود را از زندان درونتان رها کنید. خود را به نقش قربانی نبرید و مسئولیت عواطف خود را بر عهده بگیرید و خود را در مقابل حرف و کارهای دیگران آسیب پذیر نکنید و عدم ثبات و ناامنی را که تجربه کرده اید در زندگی آینده خود بسازید و با لوس بازی و قهر و عدم کنترل رفتارهای خود زندگی خود را نبازید. زمانیکه تصمیم بگیرید اینگونه رفتار کنید قطعا دچار سختی و دردسر خواهید شد اما عمر و زندگی شما ارزشی بیشتز از این تحمل ها دارد.
مشاهده ویدئو قسمت سوم ماه عسل
در موج باز بخوانیم:
- کمپین بچه های طاقت چیست؟
- انجمن نشاط یزد کجاست؟
- دانلود تیتراژ ابتدایی و انتهایی ماه عسل
- آدرس مطب دکتر منیژه نوشیروانی (کسی که سید علی کاکا را درمان کرد! )