مصدر
مصدر واژه ای است که در واقع مفهوم اصلی فعل را میرساند با این تفاوت که فعل علاوه بر مفهوم رسانی، زمان اتفاق، شخص انجام دهنده و شمار آن را نیز مشخص میکند اما در مصدر زمان و شخص و شمار، مشخص نشده و به همین سبب مصدر یکی از “اقسام اسم” به شمار میآید. مصدر را بن واژه نیز می نامند. بسیاری از فعلها در زبان فارسی دارای دو مصدر هستند که یکی ماضی و دیگری مضارع مثل: رُستن و روییدن، جستن و جهیدن و…. بعضی از فعلها نیز سه یا بیشتر مصدر دارند مانند:
- خوابیدن-رفتن – خفتن – خفتیدن – خسبیدن – خفسیدن-اینها مصدر هستند (که البته به خاطر تحول واجی در زمانهای گذشته این اتفاق افتاده است مثلاً کلمه «خواب» از تحول واجی کلمهٔ «خفتن» بوجود آمده است).
در زبانهای اصلی هند و اروپایی ظاهراً مصدر وجود نداشته است. اصولاً همهٔ زبانها صیغهٔ خاصی را برای بیان معنی مصدر دارا نیستند و آنجاها که این صیغه وجود دارد صورت و ساختمان کلمه، حتی در زبانهای نزدیک و همسایه با هم مطابقت نمیکند. این صیغه در هریک از زبانهای هندواروپایی بطور مستقل ساخته و پرداخته شده است. به این سبب ساختمان این صیغه حتی در زبانههای قدیم هند و اروپایی یکسان نیست. تنها در زبان یونانی باستان یکی از وجوه پسوند مصدر که «ai-» باشد با صورت مصدر مختوم به «dhyâi-» که درزبانهای ودایی و اوستایی وجود دارد شبیه است ولی با وجود این شباهت نمیتوان به یقین گفت که این وجوه در زباههای مذکور با هم ارتباطی دارند. (صیغهای که در آن از این پسوند استفاده میشده دو مورد استعمال داشته است :یکی در امر و دیگری در مصدر) مصدر درواقع نحوه انجام کار را نشان میدهد. پسوند مصدر در زبان فارسی «-تن» است. پس طریقهٔ ساخت مصدر در زبان فارسی میشود:
- بن (ماده) فعل + تَن.
مثلاً:
- کُش + تن => کشتن
همچنین اینکه در زبان فارسی مثل بعضی از زبانهای شاخهٔ هندواروپایی دیگر، نوعی روش برای ساخت مصدر از اسم یا صفت است که آن را مصدر جعلی یا برساخته میگویند که طرز ساخت اینگونه است:
اسم/صفت + یدن/اندن/انیدن
- مثلاً: خواب + یدن : خوابیدن
- چرخ + اندن : چرخاندن
- رنج + انیدن : رنجانیدن
البته «اندن» و «انیدن» برای ساخت مصدرهای متعدی (مصادری که به مفعول نیاز دارند) بکار میرود.
نکتهای در مورد پسوند مصدر
اشتباهی که در اینجا ممکن است پیش آید، این است که بعضی افراد پسوند مصدر را فقط «-َن» میپندارند به این دلیل که با حذف نون از مصدر، بن فعل ماضی (یعنی فعل ماضی سوم شخص مفرد) حاصل میشود و از این قرار حرف «ت» را در مصدر و ماضی یکی دانستهاند. ولی این نکته درست نیست. یعنی حرف «ت» (یا در بعضی موارد «د») در بن ماضی جز تصریفی دیگری است. باید گفت که در پارسی باستان طریقهای برای ساختن صفت مفعولی وجود داشته و آن این است که به ریشهٔ ضعیف کلمه (در فعل پسوند «تَ = ta» میافزودند. مثلاً:
ریشه | صفت مفعولی | معادل فارسی |
kr | krta | کرده |
در پهلوی از صفت مفعولی مختوم به جزء «تَ=ta» مادهٔ خاصی برای صیغههای ماضی ساخته شده و به همین صورت به فارسی دری رسیده است. اما سؤال دیگری که اینجا پیش میآید این است که اگر «-َن» پسوند مصدری نیست پس چرا ما به جای استفاده از مصدرهای خوانتن، ایستاتن و…، از مصدرهای خواندن، ایستادن و… استفاده میکنیم؟ در جواب این سؤال باید گفت که پسوند مصدری «-تن» در تحول زبان فارسی باستان به فارسی میانه در بعضی موارد به «-دن» تبدیل شده که دلیل آن به نام قانونی به نام قانون همگونگی در تحول واجها است. به موجب این قانون دو صورت گفتار که مجاور یا نزدیک به هم باشند بعضی از صفات یکدیگر را کسب میکنند یا بکلی یکسان میشوند. از جمله انواع همگونگی واکها آنست که هرگاه در کلمهای دو واک مجاور یکدیگر واقع شوند که یکی آوایی و دیگری بی آوا باشد آوای واک نخستین به دومی سرایت میکند و آنرا به واک «آوایی» هم مخرج خود مبدل میسازد، و این امر را همگونگی در آوا میخوانند. باید بدانیم مجموع واکهایی که در زبان فارسی قبل از پسوند مصدر واقع میشوند یازده عدد است و عبارتند از:
- صامت: خ، ر، س، ش، ف، ن
- مصوت: آ، اَ، اُ، او، ای
و اگر این صامتها را بر حسب «آوایی» و «بی آوا» به دو دسته تقسیم بکنیم به صورت زیر خواهند بود:
- صامت آوایی: ر – ن
- صامت بی آوا: خ – س – ش – ف
میدانیم که صامت «ت» که در آغاز پسوند مصدری «تن» است بی آوا است. چون این صامت در مجاورت یکی از مصوتهای پنجگانه یا یکی از دو صامت آوایی قرار گیرد آوای واک ماقبل بدان سرایت میکند و به همین دلیل به صامت «د» (که با «ت» در مخرج یکسان است و تنها اختلاف این دو واک در آوایی بودن دال است) بدل میشود.
به این ترتیب:
- خوانتن : خواندن
- ایستاتن : ایستادن
مصدرهایی که در آنها قبل از پسوند یکی از صامتهای بی آوا بوده است طبعاً در معرض چنین تبدیلی واقع نشدهاند و پسوند «تن» در آنها به صورت اصلی مانده است. (مثل: گفتن، ساختن، بستن). البته باید گفت که این قانون یک قاعدهٔ عام است و به این مورد گفته شده اختصاصی ندارد.
مثلاً: ماتر => مادر
انواع مصدر
مصدرها را میتوان از جوانب متعددی دستهبندی کرد که در اینجا تعدادی از آن دستهبندیها آمده است:
از نظر کلی | |||
نام مصدر | توضیح | مثال | نام مصدر متضاد |
مصدر اصلی | مصدری که از اصل به عنوان مصدر به کار میرود | شکستن | مصدر جعلی |
مصدر جعلی | مصدری که از اصل مصدر نیست و با افزودن «یدن» و … به اسم مصدر میشود | نامیدن | مصدر اصلی |
مصدر از نظر ساختاری
از نظر ساختاری | |||
نام مصدر | توضیح | مثال | نام مصدر متضاد |
مصدر ساده (بسیط) | مصدری که بن آن از یک ماده تشکیل شده باشد. (البته از نظر دستوری فارسی دری) | آمدن | – |
مصدر مرکب | مصدری که از فعل مرکب درست شده باشد. | رنج بردن | – |
مصدر عبارت فعلی | مصدری که از یک عبارت فعلی تشکیل شده باشد | از سر گرفتن | – |
مصدر پیشوندی | مصدری که حرف اضافه در ساختار آن فعل باشد (از فعل پیشوندی درست شده باشد) | برگشتن | – |
مصدر از نظر تغییر پسوند
از نظر تغییر پسوند | |||
نام مصدر | توضیح | مثال | نام مصدر متضاد |
مصدر تام | مصدری که در آن حذفی صورت نگرفته باشد | شستن | مصدر مرخم (بریده) |
مصدر مرخم (مخفف) | مصدری که نون آخر آن حذف شده باشد | نشست (به معنی مصدری) | مصدر تام |
اسم مصدر | اسمی که حاصل معنی مصدر میدهد. | روش، گفتار، دانایی | – |
در مورد مثال مصدر مرخم باید گفته شود که آن را نباید با بن فعل ماضی اشتباه گرفت در اینجا نشست به معنی مصدری میباشد به مثالها توجه کنید:
- «نشست و برخاست» در اصل «نشستن و برخاستن»
- نشست در عبارت «نشست کوه» در اصل به معنی «نشست کردن کوه»
مصدر از نظر وجهی
از نظر وجهی | |||
نام مصدر | توضیح | مثال | نام مصدر متضاد |
مصدر دوگانه (ذووجهین) | مصدری که هم لازم است هم متعدی | شکستن | – |
مصدر لازم | مصدری که به مفعول نیازی ندارد. | رفتن | مصدر متعدی |
مصدر متعدی | مصدری که به مفعول نیاز دارد. | خوردن | مصدر لازم |
توضیح: در مورد مصدر متعدی باید گفته شود که که خود آن به سه قسم تقسیم میشود:
- مصدر سماعی: مصدرهایی که به طور کلی بن فعل آنها متعدی است.
- مصدر قیاسی: مصدرهایی که به طور کلی بن فعل آنها نیازی به مصدر ندارد ولی با افزودن «انیدن» و … به متعدی تبدیل میشودند.
- مصدر دومفعولی: مصدرهایی که بن فعل آنها از اول متعدی است ولی با افزودن «انیدن» و … به مصدرهایی دومفعولی تبدیل میشوند.
1 دیدگاه
ASHKAN
داداش لطفا بگو مصدر را در جمله چگونه پیدا کنیم