اینستاگرام مریم معصومی
مریم معصومی بازیگر جوان ایرانی و سفیر سندروم دان دارای صفحه اینستاگرامی است که به اعتقاد خود او باعث ارتباط مستقیمش با هوادارانش میشود. وی در صفحه اینستاگرامش عکسای خود را در شرایط و لوکیشن های مختلف و با کودکان سندوم دان میگذارد. مریم معصومی متولد ۲۴ اسفند ۱۳۶۵ بوده و در حال حاضر ۳۰ سال سن دارد. به مدت ۳ سال است که عاشق شخصی شده است اما هنوز ازدواج یا نامزدی و عقد صورت نگرفته است و فعلا ظاهرا در مرحله شناخت به سر میبرند. مریم معصومی علاوه بر صفحه اینستاگرام کانال تلگرام هم داشته و در آن نیز اطلاع رسانی های مورد نیاز را انجام میدهد.وی چندی پیش با اشتراک گذاری عکسی از کودکان با سندروم دان، اعلام کرد که در حال انجام کاری برای این کودکان است که تا پایان انجام آن، رسانه ای نخواهد کرد. اما امیدوار است با پایان کار تا چند ماه دیگر، همه همراهانش را کنار خود ببیند.
آدرس صفحه اینستاگرام مریم معصومی : https://www.instagram.com/maryammasoumi_
ارادت مریم معصومی به علی معلم
مریم معصومی علاقه وافری به علی معلم داشت. اعتقاد دارد که او شخصیت تکرار شدنی نیست و جایگاه پدری برایش دارد. مریم معصومی پس از فوت علی معلم متن زیر را منتشر کرد:
مریم معصومی : «خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته …. دگر مثل تو نمی آید. جانمان را سوزاندی با این رفتنت. مرد سفید پوش همیشه قدرتمند. … حالمان بد است بد بد بد بد …… هر چه اشک داشتم در این دو روز برایت ریختم ولی افسوس که بی فایده است . … امشب شب اول تنهایی تو در خانه جدیدت است و ما در خانه تو ، بی تو ، بی تا بیم…»
متن اشتراک گذاری شده توسط مریم معصومی :
«مدتى ست بی تفاوت شده ام
به همه چیز…
به همه آنچه در من انگیزه ِ رسیدن بوده است
نمیدانم…!
گاهی فکر میکنم گم شده ام در این دنیا دگر نمیدانم چه میخواهم یا حتی چه چیز مرا خوشحال میکند!
تا پیدا شدنم چقدر دیگر باید دست و پا بزنم ؟!؟ نمیدانم!
گاه دلم میخواهد به عقب تر بروم و مسیر زندگی ام را از همان دورراهى ، سمتِ عکسش بپیچم و گاه در جوابش با لبخندى تلخ در دلم
زمزمه کنان میگویم مگر میتوانستی دختر!؟
روزگارِ عجیب غریبی را گذرانده ام تا این سن..فکر میکنم شنیدنى باشد اما گفتنش از حوصله من کمی خارج است،..اما
مدتی ست به نگارشش فکر میکنم و حتى مقداری از آن لحظات را روى کاغذهاى سفیدم یادآوری میکنم…
و گاه از خودم میپرسم
آیا اینجا همان جایی بود که تو میخواستى بایستى؟!؟
جوابش معلوم است برایم
بارها و بارها در مغزم تکرار میکنم
که نه .
اینجا آن جایی نبود که از کودکی برایش نقشه ها کشیدم…
من جایی رامیخواستم که بتوانم حرف تمام زنانِ سرزمینم را
با ادلهِ محکم بزنم و همیشه باهم ،یک صدا دست در دستِ هم
به زن بودنمان افتخار کنیم…
افسوس که هنوز برایم میسر نیست.
کاش کشورم طورِ دیگر بود و از زندگی در آن لذت میبردیم
دلم براى سرزمینم و زنان ومردانش خیلى میسوزد
امروز چقدر برایشان اشک ریختم
کاش سختیهایشان تمام شود و شادى و آرامش به سرزمینم بر گردد.»