آهنگ فندک تب دار
آهنگ فندک تب دار با صدای محسن چاووشی و سینا سرلک به عنوان اولین آهنگ از سری دوم مجموعه نمایش خانگی شهرزاد رونمایی شد.
موزیک ویدئو فندک تب دار
شهرزاد مجموعهای نمایشی محصول سال ۱۳۹۴–۱۳۹۳ در ۲۸ قسمت ۶۰ دقیقهای به کارگردانی حسن فتحی و تهیهکنندگی محمد امامی است. پخش این سریال از طریق سوپر مارکت های سراسر کشور و مراکز عرضه فیلم انجام شد. در ابتدا قرار بود که اسم این سریال «روزی روزگاری عاشقی» باشد اما اسم آن به «شهرزاد» تغییر یافت. داستان سریال «شهرزاد» در دههٔ ۱۳۳۰خورشیدی میگذرد و روایتی عاشقانه بر بستر تاریخ است. نغمه ثمینی و حسن فتحی نویسندگان این مجموعه میباشند.
ایفاگران نقشهای اصلی مجموعه شهرزاد
- استاد علی نصیریان : متولد ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ در تهران – بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون و نمایشنامهنویس ایرانی – دارای ۳ پسر
- ترانه علیدوستی : متولد ۲۲ دی ۱۳۶۲ – دیپلم کامپیوتر – دارای یک دختر به نام حنا – فرزند نادره حکیمالهی (نقاش و مجسمه ساز) و حمید علیدوستی(پیشکسوت فوتبال)
- شهاب حسینی : متولد چهاردهم بهمن ۱۳۵۲ – ناتمام گذاشتن رشته روانشناسی دانشگاه تهران به قصد مهاجرت به کانادا.
- مصطفی زمانی : متولد ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ در گیلان – کارشناس ارشد مدیریت تکنولوژی دانشگاه آزاد تهران – مجرد – دارای ۳ برادر و ۱ خواهر میباشد و خودش فرزند سوم خانواده است.
- پریناز ایزدیار : متولد ۸ شهریور ۱۳۶۴ در بابل – بازیگر و مدل – لیسانس گرافیک
جشن سریال شهرزاد (فصل اول)
جشن سریال شهرزاد در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد که بلیت این جشن در مدت ۴۵ دقیقه به صورت اینترنتی فروخته شد. این جشن باحضور عوامل ، بازیگران و مردم برگزار شد و در آن از این سریال تقدیر به عمل آمد. فصل دوم سریال شهرزاد در حال ساخت است و قرار است از روز دوشنبه ٢٩ خرداد ۱۳۹۶ (١٩ ژوئن ۲۰۱۷) به صورت هفتگی ارائه گردد.
تیزر تبلیغاتی فصل ۲ شهرزاد
داستان فصل اول شهرزاد
شهرزاد (ترانه علیدوستی) یک دانشجوی پزشکی است و فرهاد (مصطفی زمانی) یک روزنامه نگار که در خانواده هایی که سالیان سال است دوستان نزدیکی هستند به دنیا آمده و بزرگ شده اند. بر همین اساس این دو عاشق هم شده و قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. این روایت در سال ۱۳۳۲ و زمامداری دکتر مصدق است و به طبع شرایط آن زمان ، پدران این دو از افراد گوش به فرمان شخصی متنفذ به نام بزرگ آقا (علی نصیریان) هستند. تحولات ۲۸ مرداد فرهاد را که روزنامهنگار و از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام به قتل و توطئه علیه سلطنت به پای چوبه دار میکشد، اما بزرگ آقا او را نجات میدهد. پس از آن ماجرا و زمانیکه دیگر فرهاد کمی از وحشت زدگی اش کم شده تصمیم میگیرند تا مراسم عروسی را برگزار کنند. همه اعضای هر دو خانواده خوشحال و راضی اند به جز پدر شهرزاد که به دلیل اتفاقاتی که برای فرهاد افتاده است، نگران آینده دختر خویش بوده و میلی به این ازدواج ندارد. از آن طرف بزرگ آقا دختری به نام شیرین ( پریناز ایزدیار ) دارد که با پسر عموی خود قباد ( شهاب حسینی ) ازدواج کرده. قباد که هیچ میلی به این دختر بدزبان مغرور ندارد چون او عاشقش است و به خاطر پدر قدرتمندش (بزرگ آقا) که عموی قباد نیز هست، سکوت میکند و مجبور میشود بسوزد و بسازد!
قباد و شیرین بچه دار نمیشوند و به همین دلیل و به خاطر این که چه کسی مشکل دارد و بچه دار نمیشود همیشه با هم دعوا میکنند. بزرگ آقا که دیگر از انها بسیار خسته شده و احتیاج به وارث دارد، تصمیم میگرد برای دامادش قباد زن بگیرد تا ببیند مشکل از کیست. یک شب که پدر شهرزاد پیش بزرگ آقا میرود و گلایه میکند که دوست ندارد فرهاد با اینکه پسر دوست قدیمی اش است، با دخترش ازدواج کند بزرگ اقا شهرزاد را برای قباد خواستگاری میکند. وقتی به گوش شهرزاد میرسد حالش بسیار بد میشود و مدام گریه میکند فرهاد هم حالش دست کمی از شهرزاد ندارد و آن دو تصمیم به فرار میگیرند اما به دست دختر بدبخت فقیری لو میروند. در راه آدم های بزرگ آقا آنها را گرفته و شهرزاد را پیش بزرگ آقا میاورند. بزرگ آقا به شهرزاد میگوید که اگر قبول نکند تا زن قباد شود، پرونده قتل فرهاد را دوباره راه می اندازد و او اعدام میشود، شهرزاد هم فقط به خاطر فرهاد قبول میکند تا با قباد ازدواج کند.
قباد هم اصلا از این ماجرا خوشحال نیست زیرا فکر میکند بزرگ آقا میخواهد برای او خدمت کاری بگیرد تا تلافی این سال های شیرین را که اذیتش کرده بود از او بگیرد. عروسی برپا میشود و قباد و شهرزاد باهم ازدواج میکنند. کم کم قباد به خاطر اخلاق خوب و مهربانی های شهرزاد عاشق او میشود و از شیرین به خاطر بدزبانی هایش روز به روز متنفرتر. شهرزاد از قباد صاحب فرزندی میشود ، شیرین که از شهرزاد بسیار متنفر است و همیشه در همه جا او را تحقیر میکند ، حسادت میکند و سعی میکند بچه او را در شکمش بکشد که موفق نمیشود. پسر آنها بدنیا میاید، قباد روز به روز بیشتر عاشق شهرزاد میشود همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه شیرین دیگر از حسادت تاب نمی آورد و به کمک کنیزش اکرم (همان کسی که فرار شهرزاد را لو داد) نقشه ای مبنی بر خود کشی غیر واقعی خود میکشد تا پدرش فکر کند که دیگر نمیتواند این اوضاع را تحمل کند!
پدرش بزرگ آقا که باور میکند، به قباد میگوید باید شهرزاد را طلاق دهد. قباد و شهرزاد خیلی حال بدی پیدا میکندد اما قباد میداند اگر موافقت نکند زندگییش سیاه میشود . ان ها از هم جدا میشوند ، بزرگ آقا بچه راهم از شهرزاد میگیرد و به دخترش شیرین میدهد. این اتفاقات که میگذرد پدر شهرزاد از عذاب وجدان این که خودش دخترش را بدبخت کرد میمیرد. کم کم سرو کله فرهاد پیدا میشود و دلیل ازدواج شهرزاد با قباد را میپرسد، شهرزاد چیزی نمیگوید تا اینکه پدر فرهاد به فرهاد میگوید که شهرزاد برای جان او تن به ازدواج داده است. شهرزاد که هنوز مهر فرهاد بر دلش است خواستگاری فرهاد را قبول میکند و به قباد میگوید:
“بزرگ آقا زندگی ام را از من گرفت. من باتو ازدواج کردم ولی تو جلو بزرگ آقا نه ایستادی که ازهم جدا نشویم.”
پس با فرهاد ازدواج میکند، از طرفی بزرگ آقا میمیرد و کل آن سلطنت به قباد میرسد و معلوم میشود که قباد پسر واقعی برادر بزرگ آقا نیست.