جاریه همسر عمر سعد
جاریه همسر عمر سعد دختر ابوعبید بن مسعود ثقفی (اَبو عُبِیدِ ثَقَفی) و خواهر مختار ثقفی بود.عمر بن سعد بن ابی وقّاص معروف به عمر سعد و ابن سعد که برای به دست آوردن حکومت ری حاضر به مقابله با امام حسین (ع) شد، فرمانده سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا بوده است. این در حالی است که پیش از اتفاقات کربلا هم معده ی حاکمیت ری به عمر سعد داده شده بود و همسرش جاریه مشوق در رسیدن به این هدف بود. جاریه همسر عمر سعد بود و جالب آنکه عمر سعد در به شهادت رساندن امام حسین (ع) کوشید و همسرش جاریه در رسیدن به حکومت ری نیز همراه او بود و در زمانیکه برادرش مختار ثقفی در خون خواهی از شهدای کربلا و به خصوص امام حسین (ع) قیام کرد، وی که خواهر مختار بود، در مقابل او ایستاد.عمر سعد از شخصیت های منفور نزد شیعیان است و در زیارت عاشورا لعن شده است. وی همچنین هرگز به حکومت ری نرسید و در سال ۶۶ ق به دست مختار ثقفی کشته شد.
أبو عبید بن مسعود بن عمرو بن عُمَیر بن عَوف الثقَفی در زمان پیامبر اسلام آورد.پدر مختار ثقفی و جاریه ، یکی از صحابه و از سرداران مشهور عرب در جنگ با ایرانیان در صدر اسلام بود که در روایات تاریخی معتبر پدر جاریه (همسر عمر سعد) فرمانده سپاه عرب در جنگ پل (که جنگ جسر هم نامیده میشود)، معرفی شده است. این جنگ در زمان خلافت عمر بن خطاب و در سال ۱۳ هجری (۶۳۴ میلادی) به وقوع پیوست. ابوعبید در این جنگ به فیل سفیدی حمله برده و او را زخمی کرد و فیل هم او را زیر پای خود گرفت و او را کشته و جنگ با پیروزی ایرانیان به پایان رسید. عمر بن سعد بن ابی وقّاص معروف به عمر سعد و ابن سعد فرمانده سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا بود.
ماه چهره خلیلی بازیگر نقش جاریه همسر عمر سعد در مختارنامه : «جاریه مختارنامه کاملا شخصیت متفاوتی بود. نمیشود بگوییم او آدم بدجنسی است. جاریه خودش هم بعضی وقتها نمیداند دارد چه کار میکند. تصمیم گیری هایش بر اساس یک سری مسائل بیاهمیت است یعنی چیزهایی که برای آدمهای معمولی مهم نیست، برای او خیلی اهمیت دارد. کیان به مختار میگوید من عاشق خواهرت شدهام. جاریه به کیان جواب منفی میدهد و میگوید: عرب را با عجم چه نسبت است؟ جاریه اصلا وصلت ایرانی و عرب را قبول ندارد، اما همسر کسی میشود که کاملا علیه برادرش عمل میکند. او میداند که عمر بن سعد ممکن است به کمک یزید و معاویه به یک مقام و پستی برسد. این موقعیت برای جاریه خیلی دلچسب است. او قدرت را دوست دارد و جاه طلب است. جاریه ویژگیهای مختار را دارد. او همان غرور مختار را از جنس دیگرش دارد. دوست دارد مثل مختار از کوه بالا برود و قله را فتح کند.»
ماه چهره خلیلی : «جاریه اینقدر پیچیدگی دارد که نمیشود گفت سفید است یا سیاه. جاریه کاملا خاکستری است. من از ابتدای ورود به عرصه بازیگری، نظرم این بود که نقشهای متفاوت را تجربه کنم. این جنبه بازیگری برایم خیلی جذابیت داشت. نقشی که به من نزدیک است و میتواند برایم اتفاق بیفتد که جذابیتی ندارد. خودم دارم آن اتفاقات را تجربه میکنم، اما منی که در لندن زندگی میکردم امکان نداشت روزی بتوانم به وسط روستاهای ماسوله بروم و بز بدوشم و برای مرغ و خروس دانه بپاشم. اینها برایم خیلی جذاب بود. در سریال مختارنامه من جنگ و سر بریده را دیدم. میرباقری آنقدر جاریه را برای من توضیح داد که کاملا آن را درک کردم. البته یک جاهایی از خودم میپرسیدم جاریه چرا دارد این کار را میکند. یعنی شخصیتش اینقدر پیچیده است. او مدام به سمت تاریکی میرود و بعد به سمت روشنایی برمیگردد و روی یک منحنی سینوسی حرکت میکند. جاریه آدم نرمالی نیست. میدانستم برای نقش جاریه باید خیلی دست و پنجه نرم کنم.»
ماه چهره خلیلی : « جاریه آدمی نیست که با متانت و آرامش راه برود. جاریه در شهر برقعش را با خشونت بالا میزند و این ور و آن ور را نگاه میکند. در صحنه معرفی جاریه میبینیم که یک مردی دنبال جاریه راه میافتد و او آن مرد را از بالای پله به پایین پرتاب میکند. جاریه میگوید: فردی قصد النگوهایم را کرده بود، کلهاش را ترکاندم.من در برخی صحنهها سعی میکردم با پشت پایم کاری کنم که خاک پشت سرم بلند شود، چون جاریه واقعا گرد و خاک به پا میکند. من هفت، هشت سال ورزشهای رزمی انجام دادهام. به همین خاطر توانستم صحنههای جنگ مختارنامه را بازی کنم.»
گفتگوهای عمر سعد و امام حسین (ع)
امام حسین چند بار با عمر سعد گفتگو کرد تا او را از جنگ با خود منصرف کند. گزارش این دیدارها با اختلافاتی در منابع تاریخی نقل شده است. در یکی از این دیدارها امام توسط عمرو بن قرظه انصاری به عمر سعد پیغام داد تا شبانه میان دو لشکر با یکدیگر دیدار کنند. عمر سعد به همراه بیست سوار و امام نیز با همین تعداد به میانه میدان آمدند. امام به اصحاب خود فرمود به کناری روند و عمر سعد نیز چنین کرد. آن گاه با یکدیگر گفتگو کردند و این دیدار به درازا کشید. برخی منابع نقل کردهاند که امام به او فرمود: آیا از خدا نمیترسی که با من میجنگی در حالی که میدانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. عمر سعد گفت: از آن میترسم که خانهام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانهای مهیا میکنم. عمر گفت:اموالم را میگیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو میدهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک میکرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز قیامت نیامرزد. امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری. عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود.
عصر روز تاسوعا عمر سعد سوار بر اسب شد و به سپاهیان خود گفت: «ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را بشارت باد.» سپاه کوفه آماده جنگ شد. وقتی امام حسین از قصد آنان آگاه شد، درخواست کرد آن شب را برای عبادت به او مهلت دهند. عمر سعد پس از مشورت با فرماندهان سپاه خود، پذیرفت.بنابر نقل برخی منابع صبح روز عاشورا امام در برابر سپاه کوفه ایستاد و با آنان سخن گفت و سپس عمر سعد را فراخواند و خطاب به او گفت: ای عمر بن سعد! آیا تو مرا می کشی و می پنداری که آن زنازاده فرزند زنازاده تو را حاکم ری و گرگان خواهد کرد؟ به خدا سوگند تو هرگز گوارایی آن را نخواهی چشید. عمر سعد از سخنان امام خشمگین شد و از امام رو گرداند و به لشکریانش گفت: منتظر چه هستید؟ همگی حمله کنید که لقمهای بیش نیست.سپس عمر سعد تیری به سوی لشکر امام حسین پرتاب کرد و گفت: شاهد باشید که من نخستین کسی بودم که تیر پرتاب کردم.
پس از آنکه علی اکبر به میدان رفت، امام حسین (ع) خطاب به عمر سعد چنین نفرین کرد : «خدا نسل تو را قطع کند و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا کند.» در جریان قیام مختار عمر سعد در بسترش به قتل رسید و پسر او (حفص) نیز کشته شد.