صفت و موصوف چیست؟
موصوف در لغت به معنی وصف شده بوده و در واقع اسمی است که توسط صفت توصیف شود را موصوف می نامیم.صفت کلمه ای است که حالت،مقدار و یا ویژگی های اسم را بیان می کند یا توضیحی درباره ی آن می دهد. صفت کلمه ای است که همراه اسم می آید و حالت و چگونگی اسم را توضیح میدهد. در واقع صفت گرمی،سردی،کوتاهی،زبری،نرمی و………. موصوف را بیان میکند.موصوف کلمه ای است که شخص یا حیوان یا شی ای با آن نامیده می شود مانند: ” کتاب، یوسف، قلم ” و صفت کلمه ای است که ویژگی و احوال موصوف را شرح می دهد. مانند: ” بزرگ، کوچک ”
نکته: اسم های جامد همه موصوف هستند، یعنی اسم های جامد قابلیت صفت واقع شدن را ندارند و از میان اسم های مشتق، اسم مکان و اسم زمان و اسم آلت موصوف بوده و ما بقی صفت می باشند.
مثال:
- گل زیبا : زیبا صفت است زیرا حالت گل را بیان کرده و گل موصوف است.
- جنگل سبز : جنگل موصوف است چون صفت از سبز بودن جنگل گفته است.
سیبِ سرخ (موصوف+صفت) در این جا سرخی به سیب نسبت داده شده است. نکته: به ترکیبی که اسم با صفت خود می سازد، ترکیب وصفی می گویند مانند:
گل + ِ + قشنگ = گلِ قشنگ ترکیب وصفی
صفت های پیشین
به صفت هایی که قبل از موصوف می آیند صفت های پیشین می گویند.این نوع صفت ها عبارتند از:
۱- صفت اشاره
صفت پرسشی ۳- صفت مبهم ۴- صفت تعجبی
۵- صفت شمارشی ۶- صفت عالی (برترین)
۱- صفت اشاره:کلمه هایی هستند که برای اشاره به کار می روند. این کلمه ها عبارتند از:( این ،آن ،همین ، آن چنان ، ان چنین ، چنان ، چنین و همان). اگر قرار باشد کلمه های نام برده شده صفت اشاره ای باشند، باید در جمله همراه اسم یا جانشینان اسم بیایند.مانند:
همین غذا برای من کافی است. ( همین + غذا) غذا اسم است.
چه بسیار است آن سرها که رفته (آن + سرها) سرها اسم است.
نکته: برای ساختن صفت اشاره می توان از رابطه ی زیر استفاده کرد:
این ، آن ، همین و … + اسم
۲- صفت پرسشی: گروهی از کلمه ها هستند که در درون خود مفهوم پرسشی دارند. این کلمه ها عبارتند از 🙁 چی ؟ چند؟ پندم؟ و…)
اگر قرار باشد این کلمه ها صفت پرسشی باشند باید در جمله با اسم یا جانشینان اسم بیایند.
مانند:چه کتابی می خوانید؟ ( چه + کتابی) کتابی اسم است.
نکته: برای ساختن صفت پرسشی می توان از رابطه ی زیر استفاده کرد:
کدام ، چند ، چی و… + اسم
۳- صفت مبهم: کلمه هایی هستند که نوعی توضیح مُبهم در مفهوم خود دارند. این کلمه ها عبارتند از 🙁 هیچ ، همه ، هر ، دگر ، بهمان ، فلان ، چند ، چندم ، چندمین و…)
اگر قرار باشد این کلمه ها صفت ، مبهم باشند باید با اسم بیایند.
مانند : اکنون چند ماه از آن روز گذشته است. ( چند ماه ) ماه اسم است.
نکته : برای ساختن صفت مبهم از رابطه ی زیر استفاده می کنیم:
هیچ ، همه ، چند و… + است
۴ -صفت تعجّبی: اگر کلمه هایی مانند( چه ، عجب و…) با اسم بیایند، صفت تعجّبی می سازند.
مانند: عَجَب آب و هوایی داره تهران
صفت تعجبی + اسم
نکته: اگر کلمه ی ( عَجَب ) بدون همراهی اسم بیاید، صوت یا قید تعجّب است. مانند:
به تندی برآشفت و گفت: ای عجب! ( عجب در این صوت است. )
صیدگری بود عجب تیزبین (عجب در این جا قید تعجّب است.)
۵- صفت شمارشی: از ترکیب یک عدد( از یک تا بی نهایت) با اسم ، صفت شمارشی ایجاد می شود. مانند:
صد جلد کتاب خریدم. ( در این جا صد صفت شمارشی است.)
عدد + اسم
یک نصیحت بشنو از من ( در این جا یک ،صفت شمارشی است.
۶- صفت عالی (برترین): این نوع صفت از ترکیب صفت ، ترین و اسم حاصل می شود. مانند:
شاهرخ بهترین استاد دانشگاه است.
صفت عالی + اسم
برگرفته شده از honari45.blog.ir
آنچه حائِز اهمیت است این است که صفت در چند ویژگی باید تابع موصوف باشد:
- در تذکیر و تأنیث
- در افراد، مثنی و جمع
- در معرفه و نکره بودن
- در اعراب
مانند: الوردهُ الجمیلتُه فی البیت
- الورده: موصوف (معرفه، مؤنث، مرفوع، مفرد)
- الجمیلهُ: صفت (معرفه، مؤنث، مرفوع، مفرد)
در میان اسم ها ۳ گروه اسم می باشد که ملحق به صفات می باشند. اسم منسوب مانند: مصریّی، ایرانّی. اسم جامدی که دلالت بر معنای مشتق داشته باشد، مانند: ” رأیتُ قائِداً أسداً ” ” أسد ” ” شر ” در اینجا در معنای ” شجاع ” به کار رفته است لذا می تواند صفت برای ” قائد ” واقع شود. بعضی از مصادر غیر میمی که سماعی هستند مانند: ” ثِقّه، عدل ”
تمرین صفت و موصوف در عربی
صفت و موصوف را در جملات زیر ببینید:
- بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
اللّه: موصوف
الرحمن: صفت اول
الرحیم: صفت دوم
- سبّح اسم ربّک الأعلی
ربّ: موصوف
الأعلی: صفت
- و جاء و علی قمیصه بدمٍ کذب قال بل سَوَّلَت لکم أنفسکم أمرً فصبرٌ جمیلٌ
صبر: موصوف
جمیل: صفت
- و کلّ إنسانٍ ألزمناء طائره فی عُنُقِه و نُخُرجُ له یوم القیامِته کِتاباً یلقاه منشوراً
انسان: موصوف
الزمناء طائره فی عنقه: جمله و صیغه
نکته: در قواعد عربی چنین است که جملاتی که بعد از اسم نکره می آیند جمله و صیغه می باشند : کتاباً: موصوف ، یلقاه منشوراً: جمله و صیغه
- الإمامُ الإمینُ الرّفیقُ و الوالدُ الشّفیق و الأخُ الشّقیقُ و کالأمِّ البَرَّهِ بالوَلَدِ الصّغیر و مَفزَعُ العِباد
الإمام: موصوف الوالد: موصوف الأخ: موصوف الولد: موصوف
الأمین: صفت اول الرفیق: صفت دوم الشفیق: صفت الشقیق: صفت
الصغیر: صفت الأم: موصوف البرّه: صفت
- هم ذِئابٌ کاسِرَهٌ و وحوشٌ ضاریهٌ
ذئاب: موصوف وحوش: موصوف
کاسره: صفت ضاریه: صفت
- النُاس ثلاثهٌ: فعالِمٌ ربّانٌی، و متعلِّمٌ علی سبیل نجاهٍ و هَمَجٌ رَعاعٌ أَتباعُ کُلِّ ناعِقٍ یمیلونَ مع کلِّّ ریحٍ لَم یَستَضیئوا بنور العلمِ و لم یَلجَأُوا إلی رُکنٍ وثیقٍ
عالم: موصوف همج: موصوف رکن: موصوف
ربّانی: صفت رَعاع: صفت وثیق: صفت
متعلّم: موصوف ریح: موصوف علی سبیل نجاهٍ: جمله و صیغه
لم یستضیئوا بنور العلم: جمله و صیغه
- العالمُ سراجٌ مُضی ء
سراج: موصوف
قضی ء: صفت
مضاف الیه
مضاف الیه مانند صفت با حرف نشانه “کسره” به دنبال کلمه ای که “به آن مضاف می گویند” می آید. از جهت ظاهری هیچ فرقی میان مضاف الیه و صفت نیست ولی از جهت معنایی آن دو فرق دارند:
- صفت عین موصوف است و در خارج از موصوف وجود ندارد. وقتی می گوییم توپ بزرگ، بزرگ همان توپ است. بزرگ صفت توپ است، اما وقتی می گوییم توپ مجید. مجید مضاف الیه توپ است.
- توپ و مجید هر کدام جداگانه وجود دارند.
راه تشخیص مضاف الیه
در یک ترکیب اضافی
- مضاف « ی نکره » نمی پذیرد کتاب ادبیات # کتابی ادبیات (نادرست )
- مضاف الیه « تر » نمی پذیرد کتاب ادبیات تر : ( نادرست )
راه های تشخیص صفت از مضاف الیه
۱٫ اگر میان موصوف و صفت «ی» – که نشانه ی یکی بودن است- بیاوریم، ساختمان موصوف و صفت معنای خود را از دست نمی دهد:
- توپِ بزرگ
- توپی بزرگ
امّا اگر میان مضاف و مضاف الیه «ی» بیاوریم چیزی بی معنی به دست می آید:
- توپِ مجید
- توپی مجید
۲٫ اگر از میان موصوف و صفت، کسره را برداریم و «است» یا یک فعل ربطی دیگر به آخر آنها بیفزاییم جمله ای معنی دار به دست می آید که در آن موصوف به نهاد و صفت به مسند تبدیل می شود.
- توپِ بزرگ
- توپ، بزرگ است.
امّا اگر درباره ی مضاف و مضاف الیه این کار را بکنیم جمله ای بی معنی به دست می آید:
- توپِ مجید
- توپ، مجید است؟!
الف) بعد از ترکیب ها علامت صفت تفضیلی « تر » میگذاریم ، اگر معنی داشت صفت و موصوف است ، ولی اگر معنی نداشت مضاف و مضافٌ اله است . مثال:
- دیوار بلند ——– دیوار بلندتر : صفت و موصوف
- دانشمند بزرگ —–دانشمند بزرگتر : صفت و موصوف
- کشور ایران ——- کشور ایران تر ( معنی ندارد ) مضاف و مضافٌ الیه
ب) بعد از کلمه ی اول علامت ویرگول می گذاریم و بعد از کلمه ی دوم فعل « است » قرار می دهیم .اگر معنی نداشته باشد مضاف و مضافٌ الیه است. با کلمه ی « این » در ابتدای جمله . مثال :
- گل زیبا ————- این گل، زیبا است . : صفت و موصوف
- کتاب سبز ———– این کتاب ، سبز است : صفت و موصوف
- پایه ی میز ——— این پایه ، میز است ( معنی ندارد) مضاف و مضافٌ الیه
موصوف و صفت و مضاف و مضاف الیه
اول برای تشخیص صفت اگر به کلمه ای تر و یا ترین اضافه کنیم و کلمه به دست آمده معنی دار شد آن کلمه صفت است . معمولاً صفت را نمی توان جمع بست.(به آن ها یا ان اضافه کرد).برای تشخیص موصوف و صفت از مضاف و مضاف الیه می توان به ترکیب یکی از موارد زیر را اضافه نمود در صورتی که ترکیب به دست آمده معنی دار شد موصوف و صفت و اگر بی معنی بود مضاف و مضاف الیه است
- به آخر ترکیب « تر » اضافه کنیم . ۲ – به آخر ترکیب « است » اضافه کنیم.
- بین دو کلمه « ای » اضافه کنیم . ۴ – دو یا سه مورد بالا را با هم اضافه کنیم.
مثال : کلاس پنجم کلاس پنجم تر کلاسی پنجم است که هیچ کدام از ترکیبها معنی دار نیست پس مضاف و مضاف الیه است. دانش آموز زرنگ، دانش آموز زرنگ تر، دانش آموزی زرنگ که هر دو معنی دار است پس موصوف و صفت است.
16 دیدگاه
ناشناس
عالی بود
امیر
خوب بود
Elisa
♥️thenks♥️
پشمک
عالی
زینب سادات
خیلی خوب بودش موصوف رو توضیح دادش هرکسی اممیگه بده زر زده
ناشناس
✋️️
ندا
خیییییییییللللللللللللللییییییییی
عععااااااااااللللللیییییییییی بودممنون☺
ندا
خیلی خیلی عالیه واقعآ ممنونم ازتون
ندا
خیلی خوب بود ممنونم
محیا
عالی بود
عععع
اصلا خوشم نیومد
یاس
سلام خیییییییییلللللللللللللللیییییییییی عععععاااااااالییییییی بود
یاس
سلام خوب بود
محمد
سلام مثلا دوچشم الان دو صفت شمارشی و چشم موصوف است اگه جواب بدید ممنون میشم
ناشناس
خیلی عالیه
ناشناس
خوب بود