محمد و نسترن در ماه عسل (برنامه ماه عسل سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶)
میهمان : پدر و مادر جدا شده پارسا محمد و نسترن رجبی(نام پدر نسترن : مهدی رجبی) ، مسبب حضورشان در برنامه : سید علی کاکا
مادر پارسا (نسترن در حال حاضر ۲۵ ساله) و پدرش (محمد در حال حاضر ۲۶ ساله) ، ۵ آذر ماه ۱۳۸۹ عقد کردند و پسری به نام پارسا در ۲۶ تیر ۱۳۹۱ به دنیا آمد، اما این زوج ۶ مهرماه ۱۳۹۵ ساعت ۲ بعد از ظهر از هم جدا شدند…
تصور نسترن در دوران نوجوانی از ازدواج
نسترن در خانواده ۶ نفره ای بزرگ شده است (بچه آخر خانواده بوده و یک خواهر و دو برادر بزرگتر دارد)، پدرش مهدی رجبی کارمند و مدیر آموزش و پرورش (بازنشسته) و مادرش هم خانه دار است. پدر به واسطه شغلش بسیار شناخته شده است! نسترن تصورش از ازدواج این است که : “شاهزاده ای سوار بر اسب بیاید و سیندرلا را با خود ببرد.” او میگوید : زمانیکه محمد به خواستگاری او آمد پدرش بسیار مخالف بوده و معتقد بوده جنازه نسترن را هم روی دوش محمد نمیگذارد. پدر نسترن هرگز نمیگفت محمد پسر بدی است، بلکه معتقد بود ازدواج برای نسترن و محمد زود است. نسترن دیپلم است و بر خلاف علاقه خانواده و فرهنگی بودن پدر ادامه تحصیل هم نداده است چرا که محمد مخالف بود. دلیل اصلی مخالفت پدربزرگ پارسا (مهدی رجبی) سن پایین محمد و دخترش بوده است چرا که محمد حتی سربازی هم نرفته است، شغل ندارد، خانه و سرپناه ندارد و … نسترن (مادر پارسا) میگوید : پدرم روز عقد من و محمد، با حالت بسیار غمگین و گرفته ای سند را به عنوان شاهد امضا کرد که آن چهره را هرگز فراموش نمیکنم!
راضی شدن پدر نسترن
نسترن میگوید : با فرار کردن از خانه و در اصل به زور! پدرم را راضی کردم که به ازدواج من و محمد رضایت دهد!
ماجرای فرار نسترن از خانه
نسترن و محمد با هم برنامه ریزی میکنند، نسترن لباسهایش جمع میکند و به بهانه شستن مشغول میشود اما پیش از این یک نامه مینویسد و به آینه میز آرایشش نصب میکند و در حین اینکه خانواده فکر می کنند در حال شستن لباسهایش است از خانه بیرون زده و به محمد که سر کوچه منتظر او ایستاده بوده می پیوندد! متن نامه : “من می روم، محمد هم هیچ ایرادی ندارد، از طریق دادگاه برای ازدواج اقدام خواهم کرد.”
رفتن به خانه مهسا (خواهر محمد)
نسترن و محمد بعد از فرار به خانه خواهر محمد میروند و گوشی ها را هم خاموش میکنند. آشنایی نسترن و محمد از طریق خواهر بزرگ محمد با هم آشنا شده بودند. پدربزرگ پارسا در استان خودشان بسیار شناخته شده بود چرا که رییس آموزش پرورش آنجا بوده است. مادربزرگ پارسا هم مدام به دخترش میگفته : پدرت حق دارد، بگذار محمد به سربازی برود و برگردد و کار پیدا کند. اگر شما دو نفر همدیگر را دوست داشته باشید قطعا منتظر هم مانده و به موقع ازدواج خواهید کرد. اما مادر پارسا مداوم با پرخاشگرس جواب همه ی اطرافیان درجه یک خود را میدهد.
مخالفت خانواده محمد با مهریه
با توجه به مهریه بالای نسترن، خانواده محمد مخالفت میکنند اما محمد به یکباره در جمع بلند شده و میگوید اگر کسی قرار است مهریه را بدهد آن من هستم نه شما پس قبول میکنم. و در پی این اتفاق نسترن هم میگوید من آنقدر هستم که فردای عقد مهریه را ببخشم!
بازگشت به خانه
چند ساعت بعد از فرار نسترن گوشی خود را روشن کرده و با تماس های مکرر خانواده مواجه میشود و در مقابل با پرخاش با اعضای خانواده صحبت میکند تا اینکه پدر پیغام میدهد : “برگرد هر چه تو بخواهی همان خواهد شد!” بعد از بازگشت نسترن به خانه، پدر دست نسترن را گرفته و او را برای شام بیرون میبرد. یک شام دو نفره که در آن در خصوص ازدواج، مجددا با نسترن صحبت میکند و سعی میکند دخترش را قانع کند که تصمیم عاقلانه ای بگیرد و حتی پیشنهاد میدهد مدتی را نامزد بمانند تا محمد حداقل سربازی برود و کمی هم سن هر دو بالاتر برود…اما نسترن همچنان مخالفت کرده و اصرار به ازدواج دارد. پدر بعد از برگشت به خانه به خانواده اعلام میکند، مشکلی نیست این دو نفر نامزد کرده و محمد به سربازی رفته و کار پیدا میکند و بعدا ازدواج می کنند. اما نسترن در حضور خانواده خودش و خانواده محمد بلند شده و میگوید : “خیر ما عقد میکنیم!” این واکنش به حدی نامناسب بوده است که حتی نسترن با برخورد مادر محمد مواجه میشود و مادر مجمد به او میگوید : شما بشین و اجازه بده بزرگترها صحبت کنند!!!
عقد
نهایتا محمد و نسترن عقد میکنند. بعد از عقد، برخلاف تصور نسترن و محمد، نه تنها محمد در همان شهر خودشام مشمول نمیشود بلکه محل خدمتش ایلام میشود. ۱۱ ماه این دو زوج عقد بوده و بعد از آن ازدواج کردند. نسترن و محمد ۳ سال طبقه بالای خانه پدر نسترن زندگی میکند. آنها نگذاشتند ذره ای خانواده ها در آن مدت از جزییات زندگی آنها خبردار نشد ، اما به گفته نسترن چه مشکلاتی که ندیدند… البته به گفته نسترن، محمد هم تمام تلاش خود را برای ساختن زندگی شان کرد. حتی در دوران سربازی به محض آمدن به مرخصی کار و تلاش میکرده حتی کارگری!!! حتی محمد در آن زمان تصادفی کرده و زانوی پایش آسیب میبیند ولی با همان شرایط شدیدا تلاش کرده و میخواهد زندگیشان را بسازد!
اتفاقات زندگی
نسترن در زمان ازدواج ۱۸ ساله بود و معتقد است کور شده بود و تلاش های محمد را نمیدید چرا که پدرش خانه خود را کوبیده و ساخته بود تا طبقه ای در اختیار نسترن و محمد قرار دهد و همین باعث شده بود نسترن با کوچکترین مشکلی به محمد سرکوفت زده و میگفته : “از خانه من برو بیرون!!!”
خیانت های محمد
نسترن میگوید با تمام اتفاقات و تلاش هایی که برای رسیدن به هم انجام دادیم اما محمد به من خیانت کرد. وقتی نسترن متوجه خیانت ها میشود عشقش به نفرت تبدیل میشود چرا که نسترن همان نسترن است ، همان نسترنی که برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را حتی تا پای ایستادن در مقابل خانواده ها انجام دادیم حالا چه شده است که محمد به نسترن خیانت میکند؟! نسترن میگوید عمده مشکلات ما دقیقا بعد از به دنیا آمدن “پارسا” پیش آمده و اوضاع خیلی بدتر شد. حتی مشکلات مالی وحشتناکی تحمل کردند و اگر کمک پدر نسترن و مادر و خواهر محمد نبود نمیتوانستند زندگی کنند.
داستان از زبان محمد
محمد در آن دوران به گفته خودش “شیطنت های بسیار بدی” کرده است که به گفته خود او این نوع شیطنت ها پایه های هر زندگی را سست میکند. محمد در مقابل حرف هایی که نسترن به او میگفته غرورش جریحه دار شده و بیکاری و نداشتن پول، وجود پارسا و … باعث انحراف محمد شده بود. محمد اواخر در عکاسی کار میکرده که هر چقدر تلاش میکرده اما حتی آنجا هم پول او را به موقع نمیداده! اما خیانت ها و شیطنت های محمد باعث بدخلقیهای نسترن میشده و سرکوفت های نسترن به محمد شروع میشد! نسترن حتی پیشنهاد میداده اگر نمیتوانند با هم صحبت کنند برای هم نامه بنویسند.. اما نشد… دعواهای نسترن و محمد از ۲۰ سالگی تا ۲۵ سالگی آنها ادامه یافت. نسترن مداوم از محمد خواهش میکرده خیانت نکند، به خاطر او، به خاطر بچه و … نسترن به شدت احساس شکست میکند چرا که انسان مغروری است و حتی پیش ۳ دوست صمیمی خود (عالیه، مهناز و مرجان) هم فقط حرف میزده و هرگز گریه و ناله نمیکرده و حالا راه شکست غرور را مقابل خود میبیند و با خیانت محمد به بن بست میرسد اما باز هم محمد پیشنهاد طلاق میدهد! محمد معتقد است ۴ سال مداوم تمام مدت حرمت ها بینشان شکسته میشد، وقتی محمد خانه بود نسترن بیرون میرفت و بالعکس. حتی زمانی برای حرف زدن هم به همدیگر نمیدهند! در آخرین شیطنت محمد، نسترن او را میبیند!!!!!! و اینجا خط پایان ماجراست. بعد از طلاق؛ محمد، نسترن و پارسا را از دست میدهد. بهمن ماه بعد از طلاق، یک شب نسترن در منزل دوست خود بوده است (روز جمعه) ، که نسترن با خانواده دوستش برای شام بیرون میرود. در میان شام مهسا خواهر محمد با نسترن تماس گرفته و میگوید : “فردا بیا بیمارستان… محمد خودکشی کرده است!!!”
آشتی مجدد
محمد هنوز هم میگوید نسترن را به شدت دوست دارد اما راه اثبات آن چیست؟ نسترن معتقد است تنها راه “پیدا کردن و شناخت خود” است، محمد باید کار دائم و درآمد به دست آورد. نسترن فقط مرد بودن محمد را میخواهد، اینکه در خانه امنیت داشته باشد و مطمئن شود که همسرش دوستش دارد! به قدری اتفاقات عجیبی در زندگی نسترن و محمد افتاده است، که حالا حتی فکر کردن به نسخه آشتی هم مسئله مهمی است. نمیشود احساسی تصمیم گرفت و فقط به خاطر بچه مجدد زندگی را از سر گرفت!!!…
نظر دکتر گلزاری مشاور برنامه
ازدواج مسئله کمی نیست. میبایست حتما زوجین قبل از ازدواج آگاهی های کامل را به دست آورده و از مشاوره صحیح ازدواج بهره ببرند. اما نکته مهم در امر ازدواج رویکرد زوجی است که از یکدیگر جدا شوند و احیانا به دلیلی مانند وجود بچه بخواهند مجددا به هم برگردند. این آشتی های هیجانی در بسیاری موارد خود دردسر ساز است. باید توجه داشت که وجود هیچ چیزی نباید باعث اشتباه مجدد گردد و در این خصوص توصیه میشود به جای تصمیمات عاطفی و احساسی حتما از مشاوران کارکشته کمک گرفته شود و زوجین به هیچ عنوان در لحظه هیچ تصمیمی نگیرند.
مشاهده ویدئو صحبت های اولیه نسترن
- جلوگیری از انتشار خبر کذب آشتی نسترن و محمد توسط احسان علیخانی
- سرگذشت سید علی کاکا ، مسبب حضور نسترن و محمد در برنامه ماه عسل
- دکتر محمود گلزاری – مشاور این قسمت از برنامه ماه عسل کیست؟
13 دیدگاه
سهیلا
اینکه یه نفر خیانت کرده به این معنا نیست که دوباره خیانت می کنه. شاید اون شخص واقعا تغییر کرده باشه!
ولی به نظر من نسترن نباید زود تصمیم بگیره. باید مدت خییییییلی زیادی بگذره و دقیق راجع به این موضوع فکر کنه تا دوباره مرتکب اشتباه نشه.
نکته دیگه اینکه هرچند سرکوفت ها و رفتارهای نسترن به گفته خودش با محمد خوب نبوه ولی این نمی تونه دلیل موجهی برای خیانت باشه!! بالاخره در زندگی همه مشکلاتی وجود داره ولی این دلیل نمیشه که زن و شوهر بخوان به هم خیانت کنن!!
توصیه من به این خانم اینه که اصلا زود تصمیم نگیره ، خصوصا که به نظر می رسید محمد داره تا حدی احساساتی برخورد می کنه و یه جورایی جو گیر شده.
ناشناس
ببخشید اینو میگم اما باید از همشهری ها و همسایه های این زن و مرد راجع بهشون تحقیق میکردید.نظرتون عوض میشد.خیلی کارها دو طرف کردند که اسمی ازشون برده نشد.به تلویزیون و گفته های سانسور شده اعتماد نکنید
ناشناس
از نظر من محمد تغییرکرده
محمد اونقدری زنشو دوست داشت ک بخاطر از دست دادنش و بی رحمی هایی ک اون مدت بهش کرد از زندگیش ناامید شد و دست به خودکشی زد
اون کار های محمد هم بخاطر مشکلاتی بوده ک برای زندگی با نسترن براش به وجود اومد( منظورم بیکاری و خونه نداشتنه) برای یه مرد خیلی سخته بخواد توی خونه ای زندگی کنه ک پدرزنش صاحبه اونه و خب شکستن غرورش باعث شد به راهی کشیده بشه که سرانجامی جز طلاق نداره (البته این حرفام رو به اشتباه به تأیید کار محمد برداشت نکنید من قبول دارم محمد بدترین کاری ک یه مرد میتونه در حق زنش انجام بده رو انجام داد)
به نظرم کاملا دیده میشد ک هنوز اون عشقی ک در ابتدای زندگی داشتن توی چشماشون موج میزنه
البته به قول خودشون باید کلی فک کنن تا اشتباه هفت سال پیش دوباره تکرار نشه
اما امیدوارم بتونن یه زندگیه خیلی خوب رو دوباره در کنار هم ولی این بار با تجربه و عشق بیشتر شروع بکنن تاخدایی نکرده اون اتفاقاتی ک برای آقای علی کاکا افتادبرای پارسا نیوفته
بیننده
لطفا قضاوت نکنیم
ناشناس
به نظر من هیچ دلیلی خیانتو توجیه نمیکنه .بخشش محمد یعنی تکرار دوباره اشتباه نسترن،نسترن میگف منم اشتباه کردم به نظرمن بزرکترین اشتباه هم جوابش خیانت نیس مردی که نتونه خرج خونشو بده دنبال خیانتم بره واقعا نوبره،نسترنم چوب سادگیشو خورده و میخوره وخواهد خورد چون خیلی کنار میومد با خیانت درحق خود و انگار پدر مادرشو درهیچ تصمیمی در نظر نمیگرفت
افسانه از زاهدان
اتفاقا محمد عوض شده و به اصطلاح بزرگ شده و از نظر من واقعامتحول شده این دومیتونن کنار هم دوباره زندگی خوبی رو اغاز کنن و پارسا کنارشون خوشبخت شه
علی
سلام محمددرست نمیشه بازم اشتباه نکنین
فرشته حديثى
لطفاً در برنامه هاتون بذارید مهموناتون همه چیزى بیان کنن تا مردم بیشتر با واقعیت روبرو بشن.سانسور کردن بخشهایى از ماجرا باعث گمراهى داستان میشه.اگرم عده اى احساس میکنن که نباید خیلى حرفا زده بشه میتونن که این برنامه رو نبینن.با تشکر از برنامه خوب و مردمى شما
ناشناس
سلام دیگه محمددرست نمیشه نسترن خانوم دوباره اشتباه نکنین
فرشته حديثى
با سلام خدمت عوامل برنامه بسیار زیباى ماه عسل
ناشناس
باسلام به عوامل خوب برنامه ماه عسل.از برنامه خوبتون تشکر میکنم.میخواستم دربابت قسمت برنامتون که به محمد و نسترن مرتبط میشه بگم محمد هیچوقت اون چیزى نمیشه که نسترن میخواد.خیانت توى خون محمد هست اگر هزاران بار بخشیده بشه اگر میلیاردها بار به دنیا بیاد بازم یه خیانت کار باقى میمونه.کاش من میتونستم با نسترن قصه شما حرف بزنم تا بتونم بهش بگم با بخشیدن محمد هم به خودش و بار دیگر به خانوادش لطمه سنگین ترى میزنه.اگه نسترن،محمدو ببخشه باید بشینه و خیانت هاى بزرگتریو شاهد باشه و هیچیم میتونه بگه.
کاش میشد آیندرو دید.تکرار یک اشتباه یعنى جهل
مریم اسماعیلی
با سلام.منم با نظر شما کاملا موافقم. حتی احساس میکنممحمد یه جور داره فیلم بازی میکنه. چون خانمی داره که با تمام کارهای غلطی که انجام داده همیشه مهربون بوده و بخشیدتش!!! مهربونی بیش از اندازه گاهی باعث میشه اطرافیان ادم و … فرض کنن و این تبدیل بشه به وظیفه. الان با این کارهای بدی که محمد کرده کی پذیراشه!!! پس زرنگیشه که باز برگرده پیش نسترن و خانواده ی نجیبش.. تفلک پدر نسترن واقعا دلم برای خانوادش سوخت. خدا همرو هدایت کنه
ناشناس
زینب . واقعا نسترن از خانواده اش گذشته به خاطر محمد اخر محمد اینکارو کنه واقعا واسه پسرا متاسفم