پارادایم
پارادایم (paradigm) ریشه ای یونانى داشته و از کلمه پارادیگما (paradeigma) گرفته شده و به معناى الگو، مدل و طرح می باشد. پارادایم که در برخی کتب الگوواره هم گفته میشود، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی معنی شده است که مجموعهای از الگوها و نظریهها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل میدهند. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگووارهای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف میکند ومیتوان پارادایم را از جمله جدیدترین مفاهیمی که وارد حوزه فلسفه علم جامعه شناسی شده است دانست. پارادایم هایی که از زمانهای قدیم موجود بودهاند از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوبهایی «بدیهی» در آمده و تعریف میشوند. در واقع پارادایم «…الگوی داوری شایع ، موجه و مورد مراجعه برای رد یا قبول کردن افکار بوده و شامل الگوهای منطقی، منطقی- احساسی و فقط احساسی، الگوهای فکری فردی، گروهی و عمومی است. شرط لازم و کافی برای تشکیل یک پاردایم، این است که یک الگوی داوری، مقبول و مورد مراجعه باشد. به دیگر عبارت، هر آن چه رفتار پارادایمی داشته باشد، پارادایم است. منظور از رفتار پارادایمی در اختیار گرفتن داوری های ادراکی، توسط یک الگو برای یک مدت طولانی است. پس میتوان گفت : “مجموعه ای از داوری های ادراکی یک فرد یا جامعه را در چمبرۀ خود بگیرد و مدت ها پایدار بماند، پارادایم است.” پارادایم های غیر ارتکازی، متکی به رفتار ادراکی و علمی فرد و جامعه هستند: این که ایشان چیزی را پارادایم قرار دهند یا نه.» پارادایم در معنای عام یک چارچوب فکریست و اصطلاحی است که در فلسفه به کار گرفته می شود و مقصود از آن، اصولی است که بر بینش ما نسبت به رویداد های کلی جهان حاکم تاثیر می گذارد. ولی در معنای خاص هر پارادایم محدوده ای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما می گشاید و پیش فرضها و بـرداشتهای ما نسبت به موضوعها را تعیین می کند. معنای اخص آن «سرمشق» می باشد.و در یک تعریف کلی تر« پارادایم مجموعه ای از قواعد است که محــدوده ای را مشخص کرده و به شما نشان می دهد که برای موفقیت در داخل این محدوده چگونه باید رفتار کنید، پارادایم الگویی برای چگونگی حل مسایل ارائه می نماید».
اولین استفاده و کاربرد پارادایم
اصطلاح پارادایم نخستین بار توسط “توماس کوهن” در کتاب «ساختار انقلاب های علمی» به کار رفت و مدل جدیدی را برای تبیین چگونگی رشد و توسعه علوم ارائه کرد؛ کوهن که در زمینه تاریخ علم تحقیق می نمود، متوجه شد که تفسیر های سنتی از علم، خواه (استقراء گرا ۱)و خواه (ابطال گرا۲)، با شواهد تاریخی تطبیق نمی کند. از این رو کوشید تا درباره علم نظریه ای طرح کند که با واقعیات تاریخی، آن گونه که او می بیند، توافق داشته باشد. ویژگی عمده نظریه وی تأکیدی است که بر ممیزه انقلابی پیشرفت های علمی دارد به طوری که موافق آن، انقلاب متضمن طرد و رد یک ساختار نظری و جایگزینی آن با ساختار ناسازگار دیگری است. تصویر کوهن از شیوه پیشرفت یک علم را می توان به وسیله نمودار بی پایان زیر خلاصه کرد: “پیش علم —> علم عادی —> بحران —> انقلاب —> علم عادی جدید —> بحران جدید —> …” . فعالیت های پراکنده و گوناگونی که قبل از تشکیل و پی ریزی یک علم صورت می گیرد، نهایتا پس از اینکه به یک پارادایم مورد پذیرش جامعه علمی تبدیل شد، منظم و هدفدار می گردد. پارادایم مشتمل است بر مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنها که اعضای جامعه علمی خاصی آنها را پذیرفته و به کار می گیرند.
مطابق تعریف کوهن، در هر دوره ای از تاریخ علم، یک جریان منسجم و یکپارچه که از اصول و قوانین علمی نزدیک به هم بهره می برند، حاکم بر فضای علمی آن دوره است و هرگاه این جریان منسجم به هر دلیلی توانایی خود را در تبیین و پاسخگویی به مسائل جدید علمی از دست بدهد، پارادایم دیگری که توانسته است مدل منسجم و کاملی برای تبیین و توجیه نظام مند مسائل علمی ارائه کند، جایگزین آن خواهد شد و می بایستی از صفر شروع کنند. بدین ترتیب، در بستر یک پارادایم جدید فرصتهای جدیدی برای همه و ازجمله سازمانهایی که حتی از قبل نامی از آنها نبوده، نیز به وجود خواهدآمد. بنابراین، دوران انتقال پارادایم یک دوران استثنایی برای شکار فرصتهاست. برای نمونه فیزیک ارسطو به لحاظ ناتوانی از درک و فهم مسائل جدید فیزیکی جای خود را به فیزیک نیوتنی داد.علاوه بر ماهیت، توجه به کارکردهای پارادایم نیز بسیار جذاب است. هر پارادایمی محدوده ای را تعریف کرده و در آن محدوده، قواعدی را حاکم می سازد. این قواعد بسیار مهم هستند و تنها با درک عمیق و بهره گیری از آنها است که موفقیت امکان پذیر می گردد. «تولید انبوه۳» در عرصه ای که قواعد «تولید ناب۴» حاکم است نمی تواند موفقیت آور باشد. کسب و کار نیز به دور از قاعده «عرضه و تقاضا» کاری بی فایده است. کارکرد مهم دیگر پارادایم ها، ایجاد ساختاری برای پیش فرضها، باورها و برداشتهای مشترک است. پارادایم ها دیدگاه انسان نسبت به حقیقت را بنا می کند و به او طریق درک مسائل را نشان می دهد. پارادایم ها به انسان قدرت تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده و نظم دهی به اجزای آن را می بخشد و مبنایی را برای قضاوتهای او فراهم می سازد. «صحیح یا غلط» بودن و چگونگی رسیدن به این نتایج نیز زاییده پارادایم حاکم است. پارادایم ها اگرچه کامل نیستند، ولی حتی در چنین شرایطی نیز برای انسانها راهگشا خواهند بود.