داستان ارباب حلقه ها
داستان ارباب حلقه ها (The Lord of the Rings) رمانی خیال پردازانه و حماسی است که توسط جی. آر. آر. تالکین (John Ronald Reuel Tolkien) نویسنده و زبان شناس انگلیسی نوشته شده است. این مجموعه داستان ادامهٔ اثر پیشین تالکین با نام هابیت است که در همین ژانر نوشته شده بود. این کتاب طی ۱۲ سال از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۹ که بیشتر آن در زمان جنگ جهانی دوم بوده نگارش شده است. اگرچه این کتاب در بین خوانندگان به شکل یک سه گانه جا افتاده است، اما در ابتدا بنا بود این اثر جلد اول کتاب سیلماریلیون باشد که نویسنده به دلایل اقتصادی تصمیم به حذف جلد دوم گرفت و کتاب ارباب حلقه ها را در سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ در سه جلد منتشر کرد. از آن زمان تا کنون کتاب ارباب حلقه ها بارها تجدید چاپ شده و به زبانهای زیادی ترجمه شده است. کتاب ارباب حلقه ها یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتاب های ادبیات در قرن ۲۱ به شمار میرود. این داستان در سال ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ میلادی در سه جلد با عناوین زیر به چاپ رسید :
- یاران حلقه : (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring) یاران حلقه نخستین جلد از رمان سه جلدی ارباب حلقه ها نوشتهٔ جان رونالد روئل تالکین است، رمانی حماسی که رویدادهایش در دنیای خیالی «سرزمین میانه» اتفاق میافتد. لقب ارباب حلقه ها در واقع به موجودی به نام “سائورون” یا “ارباب تاریکی” اشاره دارد، کسی که مدت ها پیش “حلقۀ یگانه” را که بیشتر قدرتش به آن بستگی دارد، گم کرده است. او تمام تلاش خود را میکند تا حلقه را مجدداً بیابد و از آن برای اسیر کردن تمام ساکنان سرزمین میانه استفاده کند.
- دو برج : دو برج (The Two Towers) دومین کتاب از سری ارباب حلقهها است که فیلم ارباب حلقهها دو برج از روی آن ساخته شده است.
- بازگشت پادشاه : (The Return of the King) سومین و آخرین کتاب از سری ارباب حلقه ها است که توسط جان رونالد روئل تالکین نگاشته شد. از روی این کتاب فیلم بازگشت پادشاه ساخته شد.
گروه لد زپلین نخستین گروه در عرصه موسیقی بود که برای خلق راک حماسی از بن مایه داستان ارباب حلقهها در اشعارش استفاده میکرد. تا امروز دو تولید سینمایی بر مبنای داستان ارباب حلقه ها انجام شده است که از میان آن دو، فیلم های سه گانه ای به کارگردانی “پیتر جکسون” شاخص تر هستند. این فیلمها در سالهای ۲۰۰۱، ۲۰۰۲،۲۰۰۳ به نمایش درآمدند. عنوان مجموعه داستان ارباب حلقه ها به شخصیت منفی داستان به نام سائرون اشاره دارد که قبلا حلقه ی یگانه را خلق کرده تا بر دیگر حلقه های قدرت تسلط داشته باشد و از آنها به عنوان سلاحی برای فتح و تسلط بر سرزمین میانه استفاده کند. داستان ارباب حلقه ها در سرزمینی خیالی به نام سرزمین میانی که در زبان الفی به نام آردا شناخته میشود در جریان است. از شخصیت های معروف داستان میتوان به آراگورن و سائورون اشاره کرد. آراگورن پسر آراتورن که از نژاد نومه نور است، وارث پادشاهی فراموش شده “الندیل و ایزیلدور” در سرزمین میانه است. آراگورن پس از نابود شدن سائرون به عنوان پادشاه اله سار تاج گذاری کرد و صلح را به ارمغان آورد. ارباب تاریکی یا سائرون شخصیت منفی اصلی اثر است و کسی است که حلقهٔ یکتا را برای کنترل نوزده حلقهٔ دیگر قدرت ساخته است و از همین رو “ارباب حلقه ها” خوانده میشود. سائورون خود یکی از خدمت گزاران ارباب تاریکی قبلی به نام “مورگوت (ملکور)” بوده که از شخصیت های مهم کتاب دیگر تالکین به نام “سیلماریلیون” است. کتاب سیلماریون سرآغازی بر تاریخ و چگونگی ساخت سرزمین میانی محسوب میشود. در واقع مجموعهٔ سیلماریلیون داستان های قبل از ارباب حلقهها و دوران دو درخت و دوره اول را توضیح میدهد از ایلوواتار و ملکور تا به وجود آمدن الف ها و انسان ها.
خلاصه داستان ارباب حلقه ها
داستان ارباب حلقه ها با ماجراهایی آغاز میشود که در رمان هابیت شرح داده شدهاند. بیلبو بَگینز موجودی از نژاد هابیت است. بیلبو در غاری بسیار بزرگ گم میشود و آنجا به طور اتفاقی حلقهای مییابد و آن را با خود به شایر میبرد. او از قدرت و اهمیت حلقه اطلاعات دقیقی ندارد، فقط میداند که با در دست کردن حلقه، ناپدید میشود. بیلبو نمیداند که آن حلقه، همان حلقۀ یگانه است و همچنین نمیداند که سائورون به دنبال آن است. داستان یاران حلقه با مهمانی تولد صدویازدهسالگی بیلبو آغاز میشود. بیلبو تصمیم دارد حلقهاش را به وارث و محافظ خود یعنی فرودو بگینز بدهد. اما وقتی زمان وداع با حلقه میرسد، به طرز عجیبی احساس وابستگی به حلقه در دلش ایجاد میشود. بالاخره گَندالفِ خاکستری که دوست قدیمی او و جادوگری بزرگ است، بیلبو را راضی میکند که از حلقه دل بکند. گندالف مشکوک میشود که مبادا این حلقه همان حلقۀ یگانۀ افسانهای باشد. پس از اینکه شک او به یقین تبدیل میشود، به فرودو میگوید از آنجا که نیروهای شرور سائورون مطمئناً به دنبال حلقه خواهند آمد، باید آن را از شایر دور کند و از بین ببرد. فرودو به همراه سه تن از دوستانش به نامهای سم، مری و پیپین که همگی از نژاد هابیتها هستند، شایر را ترک میکند. در راه، گروه نُهنفرۀ ارواح حلقه آنان را تعقیب میکند. ارواح حلقه بردههای سائورون هستند که به شکل سواران تاریکی ترسناکی درآمدهاند. هابیتها شبی را پیش اِلفهای خانهبهدوش سر میکنند. اِلفها به هابیتها قول میدهند که دوستان خود را در جریان تعقیب و گریز بگذارند و از آنها بخواهند که از هابیتها محافظت کنند. کمی آن طرفتر از شایر، هابیتها در «جنگل کهن» راهشان را گم میکنند. مری و پیپین ابتدا گرفتار درخت بید خبیثی میشوند و پس از آن روح سنگی شروری به آنها حملهور میشود. ناجی هابیتها از جنگل کهن تام بامبادیل است، موجودی عجیب و خوشخلق که قدرتهای زیادی دارد و مسنترین موجود سرزمین میانه است.
بالاخره هابیت ها موفق میشوند خودشان را به شهر بِری برسانند. اما آنجا در عوض گندالف، دوستش آراگورن را ملاقات میکنند. او سلحشوری است که در بیابانها پرسه میزند و وارث پادشاهان انسانهای دیرینۀ وِسترنِس است. آنهایی که نام واقعی آراگورن را نمیدانند، او را «استرایدر» میخوانند. فرودو سعی میکند در مسافرخانۀ شهر بری توجه کسی را به خود جلب نکند. اما هنگام اجرای سرخوشانۀ یک ترانه زمین میخورد، کاملاً اتفاقی حلقه در انگشتش جای میگیرد و ناپدید میشود. به رغم میل فرودو، این ماجرا معرکهای به راه میاندازد. آن شب، آراگورن به هابیتها توصیه میکند که در اتاقشان در مسافرخانه نمانند. با این توصیه او برای نخستین بار، جان هابیتها را نجات میدهد. در نامهای که گندالف ماهها پیش به مسئول مسافرخانه داده بود، به این افراد توصیه شده که به سمت جایی به نام ریوِندِل بروند که از قلمروهای اِلفهاست. روز بعد آراگورن نیز به همراه هابیتها به راه میافتد و با کمک او هابیتها میتوانند تا مدتی از شر سواران سیاه که تعقیبشان میکنند، خلاص بشوند. اما در قلۀ تپۀ وِدِرتاپ مجبور میشوند در برابر سواران مهاجم از خودشان دفاع کنند و فرودو حین این زدوخورد زخمی میشود.
همینطور که این گروه به سمت شرق میروند، زخم فرودو که شمشیر نفرینشدۀ بردۀ سائورون آن را به وجود آورده، او را از پا میاندازد. آراگورن نگران تاثیر احتمالی زخم بر رو فرودو است و میترسد زخم مزبور، او را نیز به یکی از ارواح حلقه بدل کند. در نزدیکی ریوندل، آنها ارباب اِلفها را که نامش گلورفیندِل است ملاقات میکنند. گلورفیندل در جستوجوی آنان بوده و به آنها قول میدهد که فرودو را هر چه سریعتر به ریوندل ببرد تا او را درمان کند. در آخرین رودخانۀ پیش از ریوندل، گلورفیندل که فرودو را بهزحمت روی اسبش نگه داشته است، به سمت ریوندل میتازد و موفق میشود از چنگ سواران سیاه فرار کند. اِلروند که پادشاه ریوندل است، سیلی به راه می اندازد و سواران سیاه در آن غرق میشوند. در ریوندل، الروند با نیروی جادویی خود، فرودو را مداوا میکند و بعد جلسهای تشکیل میدهد تا تصمیم بگیرند با حلقه چهکار کنند. در طول این جلسه، فرودو به تاریخچۀ کامل حلقۀ یگانه و خطرات آن پی میبرد. بر اساس گفتهها، فقط میتوان حلقه را در جایی از بین برد که اولین بار در آن ساخته شده است. فرودو مسئولیت از بین بردن حلقه را به عهده میگیرد. سفری که پیش رو دارد بسیار طولانی و تقریباً غیرممکن به نظر میرسد، زیرا حلقه در قلمرو سائورون ساخته شده است؛ در شکافهای نابودی، بخشی از کوه آتشفشانی اُردروین در قلب موردور.
شورا در پایان جلسه، گروهی نهنفره تشکیل میدهد تا به فرودو در این سفر خطرناک کمک کند. گروه یاران حلقه، بهجز فرودو شامل سم، مری، پیپین، آراگورن، گندالفِ جادوگر، اِلفی به نام لِگولاس، کوتولهای به نام گیملی و انسانی از سرزمینهای جنوبی به نام برومیر است. یاران حلقه از ریوندل به سمت جنوب راهی میشوند و تلاش میکنند از طریق معبر کوه کارادراس، از کوهستانهای مهآلود و یخزده عبور کنند. ریزش برف و سنگ باعث بسته شدن راه آنها میشود و مجبور میشوند مسیرشان را به سمت معادن مخوف موریا تغییر بدهند. در طول سفر از میان پرتگاههای موریا، گندالف از یاران حلقه در برابر اُرکها و همچنین دیو خبیثی به نام بَلراگ دفاع میکند. اما نهایتاً خودش در پرتگاه عمیق خازاددوم میافتد…
خلاصۀ رمان یاران حلقه از مجموعه داستان ارباب حلقه ها
داستان در آردا سرزمین میانه اتفاق میافتد و در مورد ارباب تاریکیها است که در جستجوی حلقهٔ یگانه که خود ساخته است، ولی سالها پیش در جنگ از دست داده و حالا از محل آن خبر ندارد میباشد. فیلم با صدای گالادریل شروع میشود و ساخت حلقه توسط ارباب تاریکی، سائورون، را نشان میدهد سه حلقه برای کوتولهها و ۹ حلقه برای انسانها و ۷ حلقه برای الفها. سائورون میخواهد تمام سرزمین میانه را تسخیر کند ولی آخرین اتحاد الفها و آدمها جلوی پیشروی سپاه او را میگیرد تا اینکه خود وارد جنگ میشود و پادشاه انسانها، الندیل، را میکشد. پسر الندیل، شاهزاده ایسیلدور، درصدد انتقام کشته شدن پدرش به سائورون حمله میکند و با تیغهٔ شکستهٔ شمشیر پدرش، نارسیل، دستی که حلقهٔ یگانه بر آن بود را قطع میکند. جسم سائورون از بین میرود ولی روحش به دلیل اینکه با حلقه پیوند خوردهاست نابود نمیشود. تا وقتی که حلقه در آتش کوه نابودی (جایی که ساختهشده بود) از بین نمیرفت سائورون نیز زنده بود، ایزیلدور جذب حلقه شد و از، ازبین بردن آن پرهیز کرد ولی در راه بازگشت از جنگ گروهی از اُرکها به او حمله کردند و وی را کشتند، حلقه در رودخانه افتاد و برای ۲۵۰۰ سال گم شد.
سالها بعد گالوم آن را پیدا کرد، حلقه به او عمری طولانی و غیر عادی داد و او برای ۵۰۰ سال در غار زندگی میکرد تا اینکه حلقه از فرصت استفاده کرد از گالوم جدا شد و خود را در راه هابیتی به نام بیلبو بگینز قرار داد، ماجرای فیلم از اینجا شروع میشود و داستان رسیدن حلقه به فرودو بگینز و سفر او به ریوندل و از آنجا آغاز سفرش برای نابودی حلقه و خطرات راه میباشد ولی فرودو در این کار تنها نیست و هشت نفر او را در این سفر یاری میکنند. ۹ نفر به نام های اراگورن و گاندولف خاکستری و لگولاس و گیملی و برومیر و فرودو و سم و دو هابیت دیگر راهی سرزمین موردور میشوند. آنها در ادامه ابتدا از مسیر کوهستان میروند که با حیله دشمن در برف گرفتار میشوند و ناچار به درون غار میروند. در غار موجودی اهریمنی به نام بالروگ،گاندولف را با خود به اعماق دره می برد. در ادامه برومیر قصد فریب فرودو و گرفتن حلقه برای خود را دارد (که در این راه موفق نمیشود) ولی در نهایت مقابل ارگ ها شرافتمندانه در کنار دیگر یاران حلقه می جنگد و در این مبارزه کشته می شود و مری و پیپین را ارگ ها اسیر میکنند. فرودو و سم از گروه جدا می شوند و به تنهایی به سفر خود برای نابودی حلقه ادامه میدهند. در پایان فیلم نخست، آراگورن و لگولاس و گیملی برای نجات مری و پیپین به دنبال ارگ ها می روند و یاران حلقه از هم جدا می شوند…
فیلم یاران حلقه از مجموعه داستان ارباب حلقه ها، توسط نیو لاین سینما در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۱ در ایالات متحده نمایش داده شد و یکی از موفقیتهای باکس آفیس با درآمد ۸۷۱ میلیون دلار در سراسر جهان محسوب میشود. این فیلم همچنین برنده ۴ جایزه اسکار شده است. ارباب حلقهها : یاران حلقه ، آغازی بود بر طوفانی که جکسون با سه گانه ارباب حلقه ها در جهان سینما آغاز کرد، طوفانی که بعد از سالها همچنان قابل بحث است که او چطور به عنوان یک کارگردان تازه کار این چنین حماسهٔ بی نظیری پدید آورد. فیلم در ۱۲ رشته در اسکار نامزد شد و در ۴ رشته پیروز شد. جکسون با این فیلم آغازگر سبک فانتزی معنا گرا شناخته میشود.
فیلم ارباب حلقه ها ۱ یاران حلقه با دوبله فارسی
مشاهده فیلم ارباب حلقه ها ۱
جوایز و افتخارات فیلم یاران حلقه از مجموعه داستان ارباب حلقه ها
- برنده اسکار بهترین فیلمبرداری
- برنده اسکار بهترین جلوههای ویژه
- برنده اسکار بهترین چهره پردازی
- برنده اسکار بهترین موسیقی متن
- کاندیدای اسکار بهترین فیلم
- کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
- کاندیدای اسکار بهترین کارگردانی
- کاندیدای اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی
- کاندیدای اسکار بهترین طراحی هنری
- کاندیدای اسکار بهترین طراحی لباس
- کاندیدای اسکار بهترین صدا
- کاندیدای اسکار بهترین تدوین
- کاندیدای اسکار بهترین موسیقی
خلاصۀ رمان دو برج از مجموعه داستان ارباب حلقه ها
رمان دو برج با فروپاشی یاران حلقه آغاز میشود. آراگورن متوجه میشود که برومیر در نبرد با ارکها مرده است و مری و پیپین در چنگ ارکها اسیر شدهاند. ارکها این پیشگویی را شنیدهاند که یکی از هابیتها حلقهای در اختیار دارد که به صاحبش قدرتی مطلق میدهد و بهاشتباه فکر میکنند مری و پیپین صاحبان حلقه اند. چند تن دیگر از اعضای یاران حلقه، از جمله گیملی، لگولاس و آراگورن، به صرافت جستوجو و نجات مری و پیپین میافتند. آنان دشتها و جنگلها را زیر پا میگذارند، ردپای هابیت ها را دنبال می کنند و همواره آمادۀ یورش ارکها هستند. این افراد پس از چهار روز تاختوتاز بدون استراحت، با سواران روهان که اییومِر رهبری آنها را به عهده دارد، مواجه میشوند. اییومر به آنان اطلاع میدهد که شب قبلش ارکها را در آستانۀ جنگل فنگورن از بین برده و هیچ کدامشان زنده نماندهاند. او برای ادامۀ مسیر، اسبهایی به آنان میدهد، اما میگوید که به احتمال زیاد هابیتها نتوانستهاند از نبرد جان سالم به در ببرند. هنگام حملۀ سواران روهان (یا همان روهیریم)، پیپین و مری از دست ارکها میگریزند و به جنگل فنگورن در نزدیکی رودخانۀ اِنتواش پناه میآورند. آنها پس از عبور از جنگل انبوه، به تپهای سنگی میرسند و در آنجا یک اِنت (موجودی عظیمالجثه و شبیه به درخت) به نام فَنگورن با آنان دوست میشود. فنگورن به هابیتها غذا میدهد و آنان را به انجمن انتها میبرد. در این انجمن، انتها تصمیم میگیرند علیه ارکهای دژ آیزِنگارد بجنگند. این ارکها موجوداتی تحت سیطرۀ جادوی سارومان هستند و رفتار خصمانهای با انتها داشته اند.
در همین حین، آراگورن و همراهانش در جستجوی هابیتها وارد جنگل فنگورن و اسیر سارومان میشوند. سپس گندالف، که پس از مرگش در کتاب یاران حلقه حیات تازه یافته و اکنون در هیبتی سفید و درخشان ظاهر شده، به کمکشان میآید. او پس از افتادن به درون پرتگاه به نبرد خود با بلراگ ادامه داده و بر او غلبه کرده است. گندالف به یاران آراگورن میگوید که مری و پیپین جایشان پیش فنگورن امن است و یاران قدیمی اش را به ادوراس، پایتخت روهان و کاخ مطلای شاه تئودن میبرد. در آنجا گندالف افشا میکند که ورم تانگ یا همان مارزبان، مشاور تئودن (پادشاه روهان)، جاسوس سارومانِ خبیث است. اِئووین، خواهر زادۀ تئودن و خواهر اییومِر، آراگورن را تحسین میکند. بهعلاوه، گندالف اییومِر و تئودن را با هم متحد میکند. سپس تئودن سپاهیانش را بسیج میکند و به همراه آنها به دژ هِلمز دیپ میرود تا با سپاهیان سارومان که هر لحظه نزدیکتر میشوند، بجنگد. پیش از آغاز نبرد، گندالف بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، با اسبش از آنها جدا میشود. حین جنگ، وقتی کار برای آراگورن و تئودن دشوار میشود، ناگهان نیروهای کمکی گندالف، یعنی انبوهی از درختان، در دره ظاهر میشوند و تمام ارکهایی را که سعی میکردند فرار کنند، به هلاکت میرسانند. درنهایت، روهیریم لشگر عظیم سارومان را شکست میدهد، هرچند تلفات زیادی نیز متحمل می شود.
بعد از نبرد هِلمز دیپ، گندالف به همراه آراگورن، گیملی، لگولاس، تئودن و همراهانش برای مواجهه با سارومان در دژ آیزنگارد به راه میافتد، اما با دیدن مری و پیپین در نزدیکی دروازههای مرکز فرماندهیِ سارومان، که فقط خرابهای از آن باقی مانده، غافلگیر میشوند. مری و پیپین به گندالف اطلاع میدهند که انتها آیزنگارد را از بین بردهاند، اما سارومان به همراه وُرم تانگ در برج رسوخناپذیر اُرتانک مخفی شده است. مری و پیپین به گندالف میگویند که انت ها میخواهند او را ببینند تا برای مقابله با سارومان کمکشان کنند. گندالف با سارومان صحبت میکند تا به او فرصت توبه بدهد. اما وقتی سارومان پیشنهاد او را نمیپذیرد، گندالف خبر اخراج او از جمع جادوگران را اعلام میکند. وُرمتانگ سعی میکند از بالای برج با پرتاب شیئی از پنجره، گندالف را بکشد. آن شیء گوی بلورین پالانتیر است، سنگی جادویی که در خود تصاویری نشان میدهد. همان شب پیپین وسوسه میشود به درون پالانتیر نگاه کند. همین کار باعث میشود سائورون، ارباب تاریکی، مکان پیپین را بیابد. اما خوشبختانه قبل از آنکه پیپین فرصت داشته باشد ماجرای سفر فرودو به قصد نابودی حلقه را شرح بدهد، گندالف این ارتباط را قطع میکند…
مشاهده فیلم ارباب حلقه ها ۲ : “دو برج” با دوبله فارسی
مشاهده فیلم ارباب حلقه ها ۲
خلاصۀ رمان بازگشت پادشاه
در پایان رمان دو برج گندالف و پیپین از تئودن و سواران روهان جدا میشوند و رمان بازگشت پادشاه با سفر این دو به سمت شهر میناستیریت، شهر اصلی منطقۀ گوندور، آغاز میشود. در شهر میناستیریت، گندالف و پیپین با دنتور، کارگزار گوندور و پدر برومیر، ملاقات میکنند تا به او خبر بدهند که حملۀ ویرانگر سائورون در راه است، اما دنتور اصلاً از گندالف دل خوشی ندارد و گمان میکند او آراگورن را برای رسیدن به تاجوتخت با خود آورده است. پیپین به احترام برومیر که در «پارت گالن» خودش را برای نجات هابیتها از دست ارکها فدا کرده، شمشیرش را به دنتور میدهد و قسم یاد میکند که در مقام نگهبان برج سفید به او خدمت کند.
ابری تیره (که گندالف آن را «تاریکی» مینامد) از موردور به سمت میناس تیریت میآید و تمام آسمان را میپوشاند. در همین حین، آراگورن درمییابد که ممکن است سواران بهموقع به شهر نرسند تا بتوانند در برابر هجوم موردور از آن دفاع کنند. درنتیجه آراگورن از تئودن جدا میشود و تصمیم میگیرد به همراه لگولاس و گیملی از طریق تونلهای مخوف و تاریک «معابر مردگان» به سمت گوندور برود. حین عبور از این مسیر، سپاه عظیم «مردگان بیقرار» به دستور آراگورن او را به سمت جنوب همراهی میکند. فارامیر، پسر دیگر دنتور، که خستۀ نبرد است، به گوندور بازمیگردد و دیدارش با فرودو را شرح میدهد. دنتور که متوجه میشود پسرش حلقه را به گوندور نیاورده، عصبانی میشود و او را مجدداً اعزام میکند تا در شهر آزگیلیت از پیشروی سپاه موردور جلوگیری کند. فارامیر تا آنجا که در توان دارد از مقر خود در برابر نازگولهای پرنده محافظت میکند، اما بهرغم کمکهای گندالف شکست میخورد. او در حین عقبنشینی هدف تیر زهرآگین نازگولها قرار میگیرد و نزدیک دروازههای شهر زمینگیر میشود.
سپس این نبرد شدید از مرزهای میناس تیریت فراتر میرود و دنتور مجنون میشود و خود و پسر زخمیش را در سردابهای محبوس میکند. دنتور نقشهای میریزد تا بازماندگان دودمان کارگزاران گوندور را از بین ببرد. چیزی نمانده که سپاه موردور استحکامات دفاعی میناس تیریت را از بین ببرد که سواران روهان به فرماندهی تئودن درست بهموقع سر میرسند و آنها را وادار به عقبنشینی میکنند. در این نبرد ارباب نازگولها، یعنی سالار تاریکی، تئودن را میکشد. بانو اِئووین و مری که همواره از نبرد کنار گذاشته میشدند، در اقدامی متهورانه، سالار تاریکی را به هلاکت میرسانند، اما اِئووین بهشدت زخمی میشود. نیروهای موردور دوباره سروسامان میگیرند، اما آراگورن از راه رودخانۀ آندوئین و سوار بر کشتیهای سیاهرنگ دشمن، که آنها را با کمک ارواح «مردگان» به غنیمت گرفته، سر میرسد.
دنتور که با دیدن فلاکت شهر و ناخوشی مهلک پسرش مستأصل شده، تصمیم میگیرد خود و پسرش را به آتش بیندازد. پیپین گندالف را پیدا میکند و با یکدیگر فارامیر را از دست پدر دیوانهاش نجات میدهند. اما دنتور خودش را به درون هیمهای شعلهور میاندازد و خودکشی میکند. آراگورن پس از نجات گوندور، وارد میناس تیریت میشود و افرادی که سالار تاریکی به آنها صدمه زده، از جمله ائووین و مری و همچنین فارامیر، را مداوا میکند. توانایی مداوای زخمیان نشانۀ پادشاه راستین است و آراگورن با انجام این کار پیشگویی دیرین آمدن پادشاه بعدی گوندور را محقق میکند. آراگورن تصمیم میگیرد با بازماندگان سپاهیان غرب به سمت موردور بتازد تا توجه سائورون را از سفر فرودو منحرف کند. نیروهای آراگورن به سمت دروازههای سیاه پیش میروند و در آنجا با گماشتۀ سائورون مواجه میشوند. گماشتۀ سائورون جوشن و شمشیر فرودو را به آنها نشان میدهد و میگوید که هابیتهای جاسوس (یعنی فرودو و سم) در موردور به اسارت گرفته شدهاند و آنها نیز باید تسلیم سائورون بشوند. گندالف که میداند گماشته دروغ میگوید، او را توبیخ میکند و او نیز به آنسوی دروازه فرار و سپاه عظیم موردور را روانۀ میدان نبرد میکند.
از سوی دیگر، سم موفق شده است با کمک حلقه و شمشیرش از سد ارکها عبور کند و فرودو را از برج سیریت اونگُل نجات بدهد. سم و فرودو لباس ارکها را به تن میکنند و راهپیمایی طاقتفرسایشان از میان بیابانهای برهوت موردور را آغاز میکنند. با هر قدم کندی که رو به جلو برمیدارند، حلقه بر گردن فرودو بیشتر سنگینی میکند. پس از چندین روز سفر جانفرسا، این دو هابیت به اُردروین یا همان کوه هلاکت میرسند. فرودو از پا افتاده و سم او را تا بالای کوه حمل میکند. درست هنگامی که به شکافهای هلاکت میرسند، گالوم دوباره سر میرسد و با فرودو درگیر میشود…
فیلم سینمایی ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه – دوبله فارسی
فیلم سینمایی ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه – دوبله فارسی
درباره سه گانه ارباب حلقه ها
سه گانه ارباب حلقه ها ، بزرگترین فیلم فانتزی جهان به کارگردانی استاد پیتر جکسون کبیر ، تنها سه گانه ای که هر سه فیلم آن در لیست ۲۵۰ فیلم برتر دنیا وجود دارد و جالب تر اینجاست این سه فیلم به ترتیب اپیزود ها، در رتبه های ۱۷ ، ۲۹ و ۱۱ قرار دارند که خود یک رکورد است . برای من ارباب حلقه ها ورودی به سینما بود، شاید هم برای خیلی های دیگر هم همینطور بوده باشد . یکی از کامل ترین فیلم های هالیوودی ، چه از نظر داستان ، چه از نظر کارگردانی و جه از نظر عوامل فنی . فیلمی ساخته شده بر اساس سه کتاب ارباب حلقه های نوشته جی.ر.ر تالکین. فیلم ارباب حلقه ها، داستان هابیتی را روایت می کند که وارد بزرگترین ماجرای زندگی خویش شده و باید حلقه ای که نماد سیاهی کامل در در دنیا است را به کوهی که در آن ساخته شده ببرد و آن را نابود سازد . تمرک اصلی هر سه قسمت این فیلم، بر روی خط داستانی کوتاه ذکر شده در بالا است. معمولا بین اپیزودهای مختلف فیلم های بزرگ چند گانه سینما، نوعی تفاوت و استقلال وجود دارد و نمی توان بینشان رابطه برقرار کرد ، ولی ارباب حلقه ها اینگونه نیست و هر سه اپیزود کاملا به هم ربط دارند و هیچ گونه گسستگی بین آنها نیست.
نکته قابل ذکر دیگر در فیلم ارباب حلقه واقعیت گرایی آن است. این اسم را من از ذهن خود بیرون آورده و بر روی این فیلم می گذارم ، حالا منظورم از این حرف چیست ؟ فیلمی که درکش راحت است ، شما آنرا به راحتی هضم می کنید. درست مانند فیلم های آواتار یا سرآغاز ، با اینکه فیلم هایی در ژانر تخیلی هستند، ولی درک آنها و ارتباط برقرار کردن با آنها کاری آسان است زیرا در فیلم های اغراق صورت نمی گیرد ، و اگر هم صورت بگیرد، اغراق های طبیعی است و باز قابل هضم . در این فیلم ها خبری از انسانی با قدرت مافوق طبیعی نیست که با دیدن آن چشمانتان بیرون زده و بگوئید این دیگر یعنی چه یا مثلا اتفاقات اغراق آمیز . همه چیز تعریف شده هستند ، اتفاقات با اینکه گاهی غیر قابل پیش بینی اند ولی از داستان دور نیستند. شیوه روایتی فیلم در هیج جایی کم نمی آورد ، موزیک و فیلم برداری فوق العاده فیلم باعث می شود هز لحظه فیلم جذاب تر و هر آنچه را که کارگردان قصد داشته، جذاب تر به نظر برسد . کاراکتر ها هم قابل درک هستند ، کمتر پیش می آید وجود کاراکتری را اضافه حس کنید یا مثلا با دیالوگ های یک کاراکتر نتوانید ارتباط برقرار کنید. هم بازی ها و هم دیالوگ ها و هم خط داستان توانسته اند با هم و در کنار هم، از تمام قابلیت های خود، برای هر چه بهتر و بهتر کردن فیلم استفاده کنند . شاید تنها لحظه ای که که تماشاگران فیلم، از پیروزی طرف سفید بر طرف تاریکی خوشحال نشوند (بر خلاف بسیاری دیگر از فیلم ها) آخر فیلم باشد، چون پایان فیلم است و دوست نداربد فیلم تمام شود. همذات پنداری با کاراکتر ها باعث می شود در لحظه های غم ناراحت شوید ، لحظه شادی خوشحال شوید. مطمئنا در سه گانه ای به این بزرگی که زمان هر سه قسمت حدود ۶ فیلم هالیوودی است داستان های فرعی زیادی وجود داشته باشد که به لطف فیلمنامه عالی و تحسین برانگیز پیتر جکسون، نه تنها لطمه ای به داستان اصلی نمی رسد، بلکه آن را به شکلی حتی جذاب تر بر روی پرده عریض سینما به تصویر می کشد.
یکی از اصلی ترین ارکان سه گانه ارباب حلقه ها ، جلوه های ویژه فوق العاده آن است . جلوه های ویژه ای که در زمان خود، استانداردهایی جدید برای فیلم و فیلمسازی ایجاد کردند تا آنجا پیش رفتند که باعث مات کردن بینندگان در قسمت آخر این مجموعه عظیم شد. اما با تمام اینها، چیزی که باعث بزرگی ارباب حلقه ها شده، جلوه های ویژه نیست، بلکه مجموعه داستان عالی، شیوه روایی بی نقص، کارگردانی استادانه، صحنه پردازی زیبا، فیلمنامه ای دقیق و در کنار اینها موسیقی متن فوق العاده و جلوه های ویژه تحسین برانگیز آن است. بازی بازیگران فیلم و اجرای آنان نیز تحسین برانگیز است. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ارباب حلقه ها، فیلمی داستان محور است و نه بازیگر محور، به همین دلیل، هیچگاه بازیگران فیلم نمیتوانند در حدی ظاهر شوند که مثلا نامزد اسکار بشوند. دلیل این موضوع هم این است که اساسا فیلمنامه، به دلیل گستردگی داستان، هیچ گاه به یک بازیگر آنچنان اجازه نمی دهد تا بخواهد یکه و تنها بار قسمت اعظمی از فیلم را بر دوش بکشد. آنچه که این فیلم را با موفقیت به سرانجام می رساند، نه فیلمنامه است و نه بازیگران و کارگردان و آهنگساز و … بلکه همه آنها با همدیگر هستند. اتفاقا به همین دلیل است که عده بسیاری، ارباب حلقه ها را جزو شاهکار های تاریخ سینما می دانند.
در موج باز بخوانیم:
- اسپینر چیست؟
- بام لند کجاست؟
- هشتگ یعنی چه؟
- کاپادوکیا کجاست؟
- علت مرگ جومونگ
- کنسول بازی چیست؟
- آدرس رستوران روبوشف
- داستان بچه خمیره خدا کریمه
- خواننده شبیه حسام نواب صفوی
- ساعت تکرار برنامه شعر یادت نره
- محسن افشانی و دوست دخترش
- ساعت پخش دورهمی سری جدید
- باران که شدی مپرس این خانه کیست