دیو شاهنامه
در داستان های شاهنامه و هفت خوان رستم، نام دو شخصیت منفور با لقب دیو به کار برده شده است. شخصیت اول که نماد پلیدی هاست، دیوی به نام دیو سپید است که در داستان های شاهنامه نام فرمانروای دیوان در کشور مازندران بود. کشور مازندران (مازن) شاهنامه با مازندران فعلی متفاوت است و در شاهنامه به کشوری اطلاق شده است که برای بار نخست در دوران پادشاهی کیکاووس شاه معرفی میشوند. کیکاووس پس از جلوس در مقام پادشاهی ایران، وقتی همگان را تحت امر و فرمانبرداری خود می بیند، مغرور شده و در پی تسخیر مازندارن بر می آید. در این بین برای وسوسه کردن کیکاووس در حمله و قصد تسخیر مازندران، دیوی از کشور مازندران (که دیو سپید است)، نقش ایفا میکتد. دیو از زیباییهای مازندارن برای کیکاووس تعریف کرده و نهایتا موفق میشود تفکر و تصمیم کیکاووس را نسبت به تصرّف آنجا معطوف کند. کیکاووس در مجمع بزرگان برای مقدمهٔ آغاز بحث جنگ مازندران، اشاره کرد که اگر دلیران و جنگاوران ایرانی کاهلی پیشه گیرند از راحت طلبی و آسایش سیر نخواهند شد. با این سخنان همهٔ بزرگان روی زرد و دژم به کیکاووس ابراز دشتند که کسی از میان ایشان آرزوی جنگ دیوان مازندران را ندارد. اما از آنجاییکه دیو کاملا ذهن کیکاووس را درگیر تصرف مازندران کرده بود، بالاخره کیکاووس و لشکریانش را به سمت مازندران کشاند. دیو سپید که شخصیتی پلید و بد است، کیکاووس را که شاه ایران بوده به همراه سپاه او در غاری به بند کشیده و اسیر میکند. رستم که از موضوع خبردار میشود،برای آزادی ایرانیان اسیر در دست دیو سپید، به نبرد دیو سفید میرود. داستان نبرد رستم با دیو سپید خوان هفتم از هفت خوان رستم است. دیو سپید در غار تاریک و هولناکی زندگی میکند و رخساری سیاه، گیسوانی سفید و هیکلی تنومند دارد. دیو سپید دیوی است که پزشکان معتقد بودند خون دل و مغز او داروی کوری کیکاووس و سپاهیانش است. رستم به یاری اولاد (اولاد فرد کاردان و فعال و ریش سفیدی از طوایف بختیاری است) غار دیو سفید را می یابد و وارد غار شده و دیو سپید را در غار خفته می بیند. رستم که در جوانمردی شهره است، برای به جا آوردن آیین جوانمردی، دیو سپید را از خواب بیدار میکند و سپس با دیو میجنگد. در مبارزه دیو و رستم، رستم دیو را شکست داده یک دست و یک پای دیو را میبرد و جگرش را از سینه بیرون کشیده، کیکاووس و یارانش را آزاد میکند و از کاسهٔ سر دیو نیز کلاه خودی برای خود میسازد.
چنان بُد که در گلشن زرنگار … همی خورد روزی می خوشگوار
یکی تخت زرّین بلورینش پای … نشته بَرو بر جهان کدخدای
ابا پهلوانان ایران به هم … همی رای زد شاه بر بیش و کم
چو رامشگری دیوزی پرده دار … بیامد که خواهد بر شاه بار
چنین گفت کز شهر مازندارن … یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خورم بندگی شاه را … گشاید بر تخت او راه را
اولاد چیست؟
در تقسیمات سنتی در عشایر بختیاری هر تش به چند اولاد تقسیم میگردد که هر اولاد از حدود دهها خانوار تشکیل شده و بطور متوسط، هر خانوار داری یک بُهون (سیاه چادر) است که واحد مسکونی عشایر بختیاری بحساب میآید. هر اولادی دارای ریشسفیدی است که از بین مردان کاردان همان اولاد میباشد. در جوامع سنتی ایلی، معمولاً تمامی ساکنین ده، از یک اولاد میباشند و امکان دارد عدهای بعنوان «وابسته» در کنار آنها، با اجازه آنها و برای آنها فعالیت نموده و سالها زندگی وابسته خود را ادامه دهند.

عکس رستم و اکوان دیو
اکوان دیو
اکوان دیو هم نام یکی از شخصیتهای منفی شاهنامه فردوسی است. اکوان دیو در شاهنامه به هیأت گور خر وحشی و گلههای اسب کیخسرو آسیب می رساند. رستم در نبرد با این دیو، هر بار که سوار بر رخش، به او یورش می برد، دیو ناپدید می شد. در این نبرد رستم، خسته در کنار چشمه ای به خواب می رود و در آن زمان اکوان به او می تازد و او را اسیرکرده و از رستم می پرسد که او را به دریا بیاندازد یا به کوهستان؟… رستم چون می داند که کار دیو واژگونه (برعکس) است، کوه را انتخاب میکند و در نتیجه دیو او را به دریا می اندازد و «رستم چون به آب افکنده می شود» با شنا خود را نجات میدهد. بعد از آن دیو را یافته با او رو به رو می شود و برای شکست او نام خدا را بر زبان می آورد تا دیو جادو به کار نبندد و در نهایت سر دیو را میبرد. بر طبق برهان قاطع، بعضی محققان نام این دیو را محرف اکومان دانستهاند که در اوستا Aka-manah به معنای اندیشه پلید آمده است و نام دیوی مظهر اندیشههای پست و شرارت و نفاق و در مقابل وهومن (بهمن) بوده است. محمد جعفر یاحقی نیز در کتاب «فرهنگ اساطیر ایران» اشاره کرده است که برخی پژوهشگران، اکوان را همان اکه منه یا اکومن دانسته اند و برخی دیگر آن را همتای دیوباد چینی تلقی کرده اند.برخی پژوهشگران ریشه داستان اکوان دیو را بر گرفته از گردباد دریایی میدانند که به ناگهان از دریا سربرکشیده کشتیها را منهدم ساخته و به فاصله دور پرتاب میکرده است. این پدیده در دریای هند و دریای چین در فصل توفان موسمی و همچنین در سواحل فلوریدا و کوبا و غرب استرالیا رخ میدهد.
خروشید و پیچید و بانگ و غریو … ز دریا برآمد چو اکوان دیو
در موج باز بخوانیم: