معنی ضرب المثل موش تو سوراج نمیرفت جارو به دمبش می بست
این مثل در مورد کسانی به کار می رود که برای مشکل خود راه حل پیدا نمی کنند مشکل دیگری نیز به آن اضافه می کنند. طرف خودش پذیرفته نبود معرف دیگری شد. هنوز گام اول که ساده تر است انجام نشده گام دوم سخت تری را برای خود ایجاد کردن.
داستان ضرب المثل موش تو سوراج نمیرفت جارو به دمبش می بست
موشی از کوچه ای می گذشت، چشمش به یک در قدیمی افتاد که باز بود. به داخل حیاط رفت پیرزنی را دید که سرگرم کار است. موش از فرصت استفاده کرد و جستی زد و به انباری رفت. موش وقتی به انباری رفت، دید در این جا همه چیز فراوان است. یک طرف کیسه های گردو، چند شیشه پنیر که روی طاقچه انباری بود که ردیف به ردیف گذاشته بودند. با خودش گفت: همین جا زندگی می کنم. آن وقت چشمش به سوراخی افتاد. درون آن رفت، به به! چه جایی! مثل این که از اول برای او ساخته اند. خوب که نگاه کرد، متوجّه شد که سقف اتاقش تار عنکبوت است.
موش گفت: باید این جا را خوب تمیز و مرتّب کنم. بعد هم وسایلی را که لازم دارم به این جا می آورم. مثلاً آن تکّه آینه کوچک که از شیشه خانه پیرزن است برای طاقچه ی اتاقم خیلی خوب است. آن شیشه کوچک را که کنار خُمره است، گلاب دان می کنم و در گوشه طاقچه ام کنار آینه می گذارم. وای که چقدر خوش شانسی آورده ام.
او خوشحال و خندان از لانه خارج شد، نگاهی به اطراف کرد، چشمش به جارویی افتاد که در گوشه انبار به دیوار تکیه داده بودند. با خود گفت چه کار کنم تا این جارو را با خودم به سوراخ ببرم؟
سوراخ خیلی کوچک است و اگر جارو را دست بگیرم و با آن به لانه بروم، نمی توانم از آن عبور کنم.
موش موشک قدری فکر کرد، بعد گفت: بهترین کار این است که جارو را به دُمم ببندم و همین کار را هم کرد. در این هنگام پیرزن وارد انبار شد. او دید که از سوراخ انباری جارویی بیرون است. جارو را کشید. دم موش با جارو کنده شد. پیرزن خنده ای کرد و گفت:
«موش به سوراخ نمی رفت، جارو هم به دمش می بست.» «عیدت را اینجا کردی، نوروزت را جای دیگر کن» زود از این جا برو. موش دیگری هم به این جا آمد و به همین بلا گرفتار شد. موشک دُم بریده، راهش را گرفت و رفت. در بین راه بچّه ها او را دیدند و فریاد می زدند: موشک دم بریده، دمت کجا بریده.
موش موشک از خجالت پا به فرار گذاشت.
قصه های عامیانه، شیرین و کودکانه
نگارش و بازآفرین: ژیلا احمدی
خونه ی خاله موشه
یه لونه ی قشنگ بود
کجا؟ سوراخ دیوار
حیف که یه ذره تنگ بود.
خاله موشه حیاط رو
جارو می زد صبح تا شب
سلیقه اش حرف نداشت
تمیز بود و مرتب.
دمش رو با یه جارو
شکل دم شیر می کرد
می خواست بره تو خونه
جارو به در گیر می کرد
همسایه هاش می گفتند
مخش خرابه دربست
موش تو سوراخ نمی رفت
جارو به دمبش می بست
یارو رو به ده راه نمیدادند سراغ خونه کدخدا رو میگرفت!