بیوگرافی لادن طباطبایی
لادن طباطبایی ایرانی متولد ۹ اردیبهشت سال ۱۳۴۹ در تهران، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایران بود که سال ۱۳۹۱ از دنیای بازیگری خداحافظی کرد و ۳ سال بعد از ایران به امریکا مهاجرت کرده و در حال حاضر ساکن ون نایز (Van Nuys) شهرکی در شهر لس آنجلس (Los Angeles) ایالت کالیفرنیا در کشور امریکا است. لادن طباطبایی فارغ التحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است و در دوران بازیگری خود موفق به دریافت جوایز متعدد در سینما و تئاتر شد. ۱۷ ام شهریور ۱۳۹۱ لادن طباطبایی با حضور در برنامه هفت، به طور رسمی اعلام کرد که قصد دارد برای همیشه از سینما و تلویزیون خداحافظی کند. طباطبایی در سال ۱۳۹۴ به همراه دخترش “سها تهرانی” به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد.
لادن طباطبایی و همسرش
لادن طباطبایی دو بار ازدواج کرده است. همسر اول لادن طباطبایی شخصی با نام فامیل نیلچی بود و لادن طباطبایی از وی دارای یک پسر به نام شاهین است. شاهین نیلچی متولد ۱۸ مهر ۱۳۶۸ فارغ التحصیل رشته داروسازی است. لادن طباطبایی پس از جدایی از همسر اولش با سعید تهرانی ازدواج کرد. سعید تهرانی بازیگر، کارگردان و تهیه کننده تلویزیون و سینما است که در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شده است. سعید تهرانی در مجموعه های تلویزیونی و فیلم های بسیاری حضور داشت اما بعد از یک برهه زمانی از فضای بازیگری فاصله گرفته و وارد عرصه تهیه کنندگی و کارگردانی شد و بعد از آن ناگهان به طور کلی از دنیای سینما و تلویزیون جدا شد. لادن طباطبایی و سعید تهرانی صاحب یک دختر به نام سها شدند. سها مبتلا به اوتیسم است و دقیقا به همین دلیل لادن طباطبایی همراه او به امریکا مهاجرت کرده است. پسر لادن طباطبایی زمانیکه او ۱۹ سال سن داشت به دنیا آمد و شاید به دلیل همین فاصله سنی کم آنها دوستان بسیار خوبی برای یکدیگر هستند و لادن بارها و بارها او را مرد زندگی خود و امید آینده اش معرفی کرده است.
عکس همسر اول لادن طباطبایی در کنار پسرش و دختر همسرش
عکس دریا نیلچی دختر همسر اول لادن طباطبایی

عکس دریا نیلچی دختر همسر اول لادن طباطبایی

عکس پسر و همسر اول لادن طباطبایی
سعید تهرانی : لادن طباطبایی به گمان این که دخترمان لجبازی می کند با شعار فرزند عزیز است و تربیت آن عزیزتر دخترمان را تنبیه بدنی می کرد و دائم فرزندم را کتک میزد.

لادن طباطبایی و همسر سابقش سعید تهرانی
سعید تهرانی : «در اوایل تربیت فرزندم متوجه شدم که فرزندمان با اختلالی روبه رو است که ده سال قبل با واژه اوتیسم برای اولین بار آشنا شدم. با توجه به این که ۷۰ واحد روانشناسی در دانشگاه پاس کرده بودم به تحقیق درباره این بیماری پرداختم و تا حدودی اطلاعاتی کسب کردم. بیماران مبتلا به اوتیسم ظاهر خوب و سالم و سرزنده دارند اما اختلال در یادگیری دارند و تا دو سالگی تشخیص آن سخت است. بارها به لادن طباطبایی درباره رفتار با فرزندمان تذکر و سفارش کردم اما او به گمان این که دخترمان لجبازی می کند با شعار فرزند عزیز است و تربیت آن عزیزتر دخترمان را تنبیه بدنی می کرد تا بیشتر یاد بگیرد. بیمار مبتلا به اوتیسم مطلقا نباید تنبیه بدنی شود چون مانند گنجشکی می ماند که وقتی می ترسد جمع شده و کوچک می شود و پرواز یادش می رود. حتما تجربه داشته اید که در خیابان گنجشکی در حال پریدن است و نمی تواند پرواز کند وقتی او را در دست می گیرید و گرما و محبت دست شما را لمس می کند ناگهان بعد از بازکردن دستتان پرواز می کند. گنجشک چون پروازش به شکل غریزی است بر می گردد اما وقتی در حال آموزش به فرزند هستی و غذا خوردن را به سختی به او یاد می دهید، وقتی او را کتک بزنید از ترس دیگر آن یادگیری برنمی گردد.»
سعید تهرانی : «من هر چقدر در این باره تذکر دادم طباطبایی کار خود را انجام داد و گوش نکرد با این که پرستار ۲۴ ساعته هم برای نگهداری دخترمان داشتیم و پنجشنبه ها شب پرستار به خانه می رفت و جمعه بر می گشت اما او برای همین چند ساعت نبود پرستار هم اعصاب نگهداری فرزندمان را نداشت و فرزندمان را کتک می زد. بعضی اوقات متوجه می شدم که فرزندمان حال دیگری دارد اما نمی دانستم چنین کاری می کند اما روزی که من این موضوع را با چشم خود دیدم تصمیم گرفتم که فرزندم را نجات دهم بنابراین از او خواهش کردم که نگهداری فرزند را به من بسپارد. سپس وی به امریکا رفت و با شرکت در سیمنارهای مربوط به بیماری اوتیسم متوجه شد که من درست گفته ام و از این که از این بیماری اطلاع داشتم تعجب کرده بود.»
سعید تهرانی همسر سابق لادن طباطبایی : «برای نگه داشتن زندگی با لادن طباطبایی بسیار تلاش کردم. برخلاف آن چه لادن طباطبایی در رسانه ها اعلام کرده بود فرزندم را در سال ۹۱ رها کرد و به آمریکا رفت. من به تنهایی از دخترم نگهداری کردم و فعالیت خودم و موسسه فیلمسازی ام متوقف شد. این در حالی بود که مادرم هم برای نگهداری از دخترم به کمکم آمد و با توجه به این که نگهداری از بیماران مبتلا به اوتیسم دقت، سختی و صبوری زیادی نیاز دارد فشار زیادی به مادرم وارد شد و با توجه به این که ۴ مدال طلای ورزشی داشت در سلامت کامل در حالی که به حرف زدن با هم مشغول بودیم ناگهان درگذشت که شوک شدیدی بر من وارد شد.»

لادن طباطبایی و دخترش سها
سعید تهرانی : «در نهایت لادن طباطبایی یک سال و نیم پیش وقتی از آمریکا برگشت گفت که ویزای آمریکا گرفته و می خواهد دخترم را ببرد اما متاسفانه این کار را نیز انجام نداده بود و ویزایی نداشت بلکه وی ماه های زیادی را در ترکیه اقامت گزید تا ویزا دریافت کند و مجددا به آمریکا رفت. او در حال حاضر در آمریکا از دخترم سرپرستی می کند البته او قبلا هم با فرزندی که از شوهر اولش داشت هم برخورد درستی نمی کرد. البته من از زندگی با لادن طباطبایی راضی بودم. او همسر خوب و نجیبی بود اما برای یک زندگی فقط زن بودن مهم نیست بلکه مادر بودن نیز مهم است. مسئله ای که شاید امروزه کمرنگ شده است.»
سعید تهرانی : «دل شوره ها، نگرانی ها و دلتنگی پدر نسبت به دخترش امری طبیعی است و این حس فرزند و دختری با توجه به بیماری اوتیسم فرزندم و همچنین زندگی در تنهایی هایمان با هم به مدت طولانی باعث شد وقتی دخترم از ایران و از خانه ام رفت تنهاتر شدم.»
سعید تهرانی : «از ایران گرفته تا کالیفرنیا هیچ جا مرکز آموزش اوتیسم درستی نداریم و این مراکزی که در کشور وجود دارد دروغین است چراکه بچه ها را اذیت می کنند و مفید نیستند. من در حال تحصیل در دکترای رشته روانشاسی بالینی هستم. فوق لیسانس تکنولوژی آموزشی دارم. به دنبال تاسیس موسسه ای مخصوص بیماران مبتلا به اوتیسم هستم یعنی مانند همان مرکز اوتیسم که دخترم در کالیفرنیا تحت آموزش و تحصیل است، به دنبال ساخت یک مجتمع بزرگ هستم که بتوانم برای بیماران اوتیسم کاری کنم. تقاضا کرده ام که خودم آن را بسازم و اگر در زمان حیاتم ساخت آن میسر نشد در ورودی این موسسه پیکرم را دفن کنند تا کسانی که رجوع می کنند از روی قبرم بگذرند که این کار افتخاری برای من است.»
سعید تهرانی : « در حال حاضر فیلمبرداری یک اثر سینمایی به نام “چرخ و فلک” به کارگردانی و تهیه کنندگی خودم به پایان رسیده است و ساخت موسیقی آن در مراحل پایانی قرار دارد. اثر دیگری به نام “دختران دم بخت” به کارگردانی منشی زاده و تهیه کنندگی خودم نیز بر عهده دارم که در مراحل پایانی فیلمبرداری است. فیلمبرداری چرخ و فلک ۲ سال و نیم تا ۳ سال پیش تمام شد اما چون مشکلات خانوادگی داشتم و از فرزند اوتیسمی ام نگهداری می کردم متوقف ماند.»
اینستاگرام لادن طباطبایی : ladantabatabaei@
توضیحات لادن طباطبایی در مورد شرایط زندگی با همسر دومش سعید تهرانی

علت مهاجرت لادن طباطبایی به امریکا از زبان خودش
دوستان و همراهان مهربانم… زمان زخمهای روح آدم رو شفا میده…اما جای زخمها تا ابد میمونه. سالها میگذره و تو ؛ مشقت ها، ناامیدی ها و دست و پا زدنهای سالها رو ته ذهنت جا می گذاری. روی سوخته های زندگیت، دوباره میسازی؛ از صفر و گاهی زیر صفر…. اوایل با هر سوالی و پرسشی پرتاب میشی وسط همون خاطرات حقارت بار و زجرآور، ولی با گذشت زمان ، اون خاطرات کم کمک به ته ذهنت میره. مخصوصا اگر مهاجرت کنی. اونوقت خاطرات خوب فقط یادت میاد. این خاصیت ذهن انسانه…. تا اینکه یکهو دستی میاد و از ته غبارآلود ذهنت، همه خاطرات دردآلود و سیاه رو بیرون میکشه و جلوی چشمت تکون میده… انگار همین دیروز بود… که من ضجه میزدم و خودم رو به در و دیوار میزدم و از فشار دروغ و تهمت و افترا به حال مرگ می افتادم… دوستان مهربانم… دست پر مهر و قلب رئوفتان را میبوسم. مصاحبه جهت دار سایت میزان ؛ خبرگزاری قوه قضائیه رو بارها برایم دایرکت و منشن کردید. از من خواستید جواب بدم…. چه جوابی؟؟؟ هرکس حق دارد آنطور که صلاح میداند خود را مطرح کند.
یکی از خود مایه میگذارد ، یکی از دیگری… به هرحال از کوزه همان برون تراود که در اوست.
این یک جوابیه نیست. اگر میخواستم جواب دهم ، کافی بود یک برگ تعهد محضری را که هنگام تحویل گرفتن سها ، پدرشان از من گرفته اند منتشر کنم. تعهدی که شرط آن خروج فوری من و سها از کشور و بازنگشتن ما ، و عدم درخواست نفقه طفل بابت گذشته و آینده بود. چه بگویم که آبروی دخترم نرود؟ آبروی من اگر با چنین حرفهایی رفتنی ست؛ همان بهتر که برود… اما حتی پدری که طی دو سال گذشته حاضر نشده عکس و خبری از دختر خود دریافت کند، باید آبرویش حفظ شود. این موضوع فقط به من یادآوری کرد که از چه جهنمی گذشتم و از چه گردابی دخترم را نجات دادم. یادم آورد که بیشتر شکرگزار درگاه خدا باشم؛ که اگر مانده بودم خودم اکنون زیر خاک و دخترم دست و پا بسته در آسایشگاه بود. باقی همه حرف اضافه است. واقعیت را هر روز میبینم و با یارانم به اشتراک می گذارم. خداوند همه ارواح پریشان را آرامش دهد. آمین🙏
روز جمعه بیست وششم ژانویه در دانشگاه یو سی ارواین از ساعت هفت تا نه شب ، یکی از سخنرانان خواهم بود و از ناگفته ها خواهم گفت. به حرمت همه زنان زجر کشیده میهنم عنوان سخنرانی ام ” نه به سواستفاده روحی از زنان ” خواهد بود. باشد که روزی روح و روان زنان در همه جای جهان در آرامش باشد.
نوشته لادن طباطبایی در مورد شرایط زندگی و همسر سابقش سعید تهرانی
«دختر نازنینم، سها … من گناهکارم، چون سالها سکوت کردم، چون توهین و تحقیر شنیدم و آبروداری کردم، چون خواستم زندگی و آرامش تو را حفظ کنم. حقارت ها و تهمت هایی را تحمل کردم که هیچ انسان باشرافتی تاب نمی آورد. کسی که ۱۷ سال عاشقانه دوست داشتم، به ناجوانمردانه ترین روش ها مرا خرد کرد، غیر از حقوق قانونی خود هر راه و بیراهی را بکار گرفت. بازوان ستبر و بی سیم و موتور و ژست های پلیس مخفی و مرموز … تهدید و ارعاب من و خانواده ام…. سکوت کردم. پدر آبروی دختر است و این دشمن قسم خورده من، پدر تو و تنها عشق زندگی من بود. ۶ سال از جدایی ما گذشته و من هنوز اینهمه نفرت او را باور نمیکنم. تو دختر زیبایم، اگر نیاز فوری به رسیدگی و آموزش نداشتی، اگر در آستانه بلوغ زودرس حاصل از اوتیسم نبودی، من همچنان سکوت میکردم.»
توضیحات لادن طباطبایی در مورد بیماری دخترش
لادن طباطبایی : «دخترم یک سال و نیمه بود که مجبور شدیم عمل جراحی روی دستش انجام دهیم. بعد از فیزیوتراپی، فیزیوتراپش متوجه شد و به من گفت دخترتان ارتباط چشمی ندارد. من هم متوجه شده بودم که اعتنایی به سر و صداهای اطرافش نمیکند. وقتی چیزی را به او نشان میدادم، مسیر اشاره را تعقیب نمیکرد. البته بچه خوشرو و شادی بود. بعد از پیگیریهای انجامشده تا دو سالگی تشخیص قطعی را گرفتیم که او به اوتیسم مبتلاست. سالها با او کار کردیم. متاسفانه مرکز مشخصی وجود نداشت و اکنون هم تعدادشان کم است. بنابراین از این پزشک به پزشکی دیگر مراجعه میکردیم. به هر حال باید همه بچهها تا سن سه سالگی غربالگری شوند تا اگر دچار اختلال هستند سریع متوجه شوند. دخترم سها هیچ نقصی ندارد که من از حضورش در اجتماع شرم داشته باشم. او فقط با دیگران تفاوت دارد. اگر او با صدای بلند میخندد این احساسی است که در آن لحظه دارد و جزو صفات اوست.»
لادن طباطبایی : «مثلا گاهی اوقات گوشت غذا را میخورد و گاهی نه. یک دورهای همیشه ماکارونی را دوست داشت اما حالا یک سال است که اگر گرسنه هم بماند این غذا را نمیخورد. گاهی اوقات هم اتفاق افتاده اصلا گوشت نمیخورد و برنج را خالی میخورد. خیلی از بچههای مبتلا به اوتیسم را دیدهام که چند غذا را بیشتر نمیخورند. در انتخاب غذا باید تشخیص داد کدام بحث لجبازی و کدام انتخاب بدن است اما پسرم به همه غذاها علاقه دارد.»

عکس لادن طباطبایی و دختر و پسرش
لادن طباطبایی : «دوستان نازنینم….کمی از سها براتون بگم و آنچه گذشت. سهایی که من بعد از پنج ماه دوری اجباری و ممانعت پدر از دیدارش ، تحویل گرفتم، بسیار لجباز ، عصبی و ناآرام بود. من نمیخوام کسی رو مقصر بدونم؛,از همین اول بگم.حرف من فقط یک چیزه؛دیسیپلین و برنامه دقیق برای هر کودکی لازمه تربیت صحیحشه. برای یک کودک اوتیستیک؛ از نون شب هم واجب تره…بعضی ها فکر میکنن بچه چون حرف نمی زنه و به حرف گوش نمیده، پس نمیفهمه! یا ؛ گناه داره، بذاریم هر کاری دلش خواست بکنه، هر وقت خواست بخوابه و پاشه، داد بزنه، شلوغ کنه…. فکر میکنن نمی فهمه، پس تکرار کردن یک حرف بی فایده ست…من، به شخصه، انقدر یک حرف رو تکرار میکنم که اطرافیان کلافه میشن! معمولا سعی میکنم با ریتم باشه… مثلا؛ دختر قشنگ من کیه؟ سها خانمه، سها خانمه دندوناشو چکار میکنه؟ مسواک میزنه، مسواک میزنه! …البته همراه با عمل مسواک زدن! وسط روز گاه به گاه سوال اول رو تکرار میکنم…سها هم تکرار میکنه….سری آخر که سها برگشت؛ پس رفت عجیبی داشت. هرچه بزرگتر میشن، برگردوندنشون به نظم سابق سختتر میشه. عادت کرده بود هرچیزی رو که میخواد بدست بیاره، وگرنه خودشو پرت میکرد زمین و انقدر جیغ میزد تا سیاه و کبود بشه. رسم این شده بود که خواسته اش هرچند غیر معمول،, برآورده بشه! من ، عمرا کسی نیستم که ساعت دو بعد از نصف شب بچه رو ببرم تو خیابون راه ببرم! یا اجازه بدم نصف روز زیر دوش آب وایسته! باید می فهمید که اینجا کی تصمیم میگیره وگرنه ؛ با گذشت زمان ، من ضعیف تر و اون قوی تر میشه و هیچ جوری نمیشه مهارش کرد… بخاطر خودش ، بخاطر آینده اش ، برای روزی که من نیستم، ناچاره قوانین رو یاد بگیره. پدر که بود و نصف شب پا برهنه بچه رو میبرد تو کوچه ؛ که مبادا ناراحت بشه! بعدش چی؟ روزی که خبری از پدر و مادر نباشه؟؟؟ اون موقع سها حمله میکرد به من، چنگ میزد ، گاز می گرفت…تمام بدنم زخمی و خون آلود بود… خیلی گریه میکردم…اما میدونستم باید چه کنم…. به محض شروع به گریه کردن و قشقرق به پا کردن، در کمال آرامش ازش میخواستم ساکت باشه و مرتب تکرار میکردم؛ متاسفم دخترم، نمی تونی این کار رو بکنی. دخترم داد زدن تو چیزی رو عوض نمیکنه هر وقت آروم شدی صحبت میکنیم( انگار نه انگار که اصلا حرف نمی زنه! )
بعد پا میشدم میرفتم یه اطاق دیگه… دنبالم بدو بدو میومد…جلوی من باز خودش رو پرت میکرد زمین و ادامه ماجرا...»

عکس لادن طباطبایی
توضیحات لادن طباطبایی در مورد شرایط زندگی اش به بهانه جشن فارغ التحصیلی پسرش شاهین – ۱۶ تیر ۱۳۹۶
جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی تهران
❤ پسر نازنینم… مرد زندگیم… مبارکت باشه..من اونجا نبودم و دلم یک دنیا گرفته… اینجا؛ فرسنگها دورتر ، دارم دست و پا می زنم تا برای فرزند دیگرم که اوتیسم داره، امکان آموزش و استقلال فراهم کنم… اهداف انسان گاهی تاوان سنگینی رو طلب میکنه…روزی به شاهین گفتم؛ پسرم ، من باید بخاطر سها برم، چون روزی می رسه که من یا نیستم و یا توان نگهداری از سها رو نخواهم داشت. اون زمان تو میمونی و مسئولیت سنگین خواهرت که میدونم نمی تونی چشمت رو روش ببندی. پس من بهترین تلاشم رو تا دیر نشده انجام میدم، بلکه بتونم سها رو به استقلال برسونم. و شاهین نه تنها خوب درک کرد، بلکه با تمام وجود و توانش در بدترین و تنهاترین زمان در کنارم بود ، حتی از راه دور و هنوز همچنان هست. خدا رو شاکرم بخاطر فرزند صالح و پر عشقی که به من هدیه کرد. بزرگترین آرامش وجودم بعد از خدا ،حضور شاهین بلند پروازم است…

عکس شاهین نیلچی پسر لادن طباطبایی
پ.ن. برای تمام جوانان کشورم آرزوی رسیدن به اهداف زیباشون رو دارم و دعا میکنم.
پ.ن.دو. مقدم دوستانی که جدیدا به این صفحه پیوستن رو گرامی میدارم ❤ ممنون که هستید
پ.ن.سه. یک پسر دارم و یک دختر. دخترم سها دارای اوتیسم هست.
پ.ن.چهار. پنج سال پیش از بازیگری خداحافظی کردم و بخاطر آموزش سها در آمریکا هستم.
پ.ن.پنج. مشکل ما ربطی به آموزش اوتیسم در ایران نداشت. سها منع قانونی برای آموزش گرفتن در ایران داشت. چون پدرشان موافق نبودند.
پ.ن.شش. همه توضیحات در پستهای قبلی داده شده. عذر میخوام که فرصت جواب دادن به کامنت هایی که قبلا بارها توضیحش رو دادم رو ندارم.
پ.ن.هفت. تشکر میکنم که بدون مطالعه پست های قبلی قضاوت نمیکنید.🙏
تبریک تولد لادن طباطبایی به پسرش شاهین

عکس پسر لادن طباطبایی
هجده مهر ماه هزار و سیصد و شصت و هشت، ساعت یازده و نیم صبح، در بیمارستان آپادانا ی تهران برای اولین بار مادر شدم… شیرین ترین ، مهربون ترین و صمیمی ترین دوست و همراهم رو بدنیا آوردم. پسری که تا به امروز برای من افتخار و غرور و عشق فراوان داشته… من خوشبختم… چرا که بالاترین عاقبت به خیری رو بدست آوردم… و اون چیزی نیست جز داشتن فرزندی صالح … شاهین تیز پرواز آسمان زندگیم … تولدت مبارک بوده و هست و خواهد بود برای من و هرکس که تو را شناخت… دلتنگ دیدار و بوسیدن روی ماهت هستم. ای رفیق با مرام من… دو سال بیشتر نداشتی که در کنار من تبدار نشسته بودی و لپ های کوچکت رو پر باد میکردی و به صورتم فوت میکردی تا خنک بشم…. فدای دل نازکت بشم… همون روز فهمیدم که محبت در وجود تو جاودانه ست.
هرگز فراموش نمیکنم روزهای سختی رو که فقط تو در کنارم بودی… زمانی که همه ترکم کرده بودند… تو ثابت کردی که برای عاشقی کردن، فاصله بی مفهوم است… تو گذشت و فهم را معنی کردی … به تو افتخار میکنم و خدا را شاکرم که لذت مادر تو بودن را به من هدیه داد… خدا کند لایقت باشم. خورشید زندگانی ات همیشه تابان باد نازنین مرد زندگی من…

لادن طباطبایی و پسرش شاهین نیلچی
ممنونم پسرم…که با آمدنت دنیای مرا مادرانه ساختی. قشنگ ترین کادویی که تا بحال گرفتم ، این پست پسرم بود…دلم برایت تنگ است،هرلحظه ، هرجا..شاد و سلامت باشید فرزندان مادران

عکس پسر لادن طباطبایی
تنها درک من از فوتبال و دربی تو بودی… پسرک کوچک و زیبای من، فوتبال برای من آن اشتیاق بی حد تو بود…
آن هیجان و نگاه شیفته تو به رقص توپ در تلویزیون جست و خیز کودکانه ات با هر فریاد پسرخاله ها و سوال های بی پایانت در پی هر بازی…. حالا هر دربی را به عشق تو دنبال میکنم در جستجوی دستان کوچک تو که جام پیروزی را روی سرش میگذارد… رنگها بهانه اند
شادمانی ات جاودان، مرد امروز من❤❤❤❤

عکس سها دختر لادن طباطبایی
تو ماه پیش دو دفعه قیچی رو پیدا کرد و به سه شماره موهاشو زد! دفعه اول چتری رو از بیخ زد! دیروز اما سمت چپ بالای گوش رو به کلی خالی کرد، انقدر ناراحت شدم که نگو…. بعد فکر کردم شاید از موی بلند خسته شده…. خودم از اونهایی هستم که دوست دارم دختر موهاش بلند باشه. کلی گل سر و تل داره. اما اخیرا زیاد دوست نداشت موهاشو ببافم. هی می بافتم … هی باز میکرد… خلاصه دیشب با دست مبارک خودم ، موهاشو کوتاه کردم…کلی هم غر زدم… هر تیکه موهای قشنگ و بلندش رو تکون میدادم و می گفتم ببین چی کار کردی! اونم هی غش غش میخندید… آخر که موهاشو خشک کردم ، کلی رقصید و خوشحالی کرد… تا صبح دو دفعه بیدار شد اومد بالای سرم… فهمیدم که تایید میخواد! منم خوابالو… مممم…. به به…. چه خوشگل شدی… ماشالله…. صبح لباس پوشوندم که ببرمش مدرسه… رفت جلو آینه واستاد؛ هی اینور موش رو کشید…. هی اونور موش رو کشید! هی شونه شو میاورد بالا مو رو میکشید که برسه سر شونه ش…. بهش توضیح دادم که این قضیه اینجوری کار نمیکنه….
برای کسی که واقعا در زمان حال زندگی میکنه سخته که توضیح بدی برای جبران اشتباه گاهی باید حسابی صبر کنی… موقعی که انجامش میدی، خیلی حس خوبی داره… خیلی باحاله…. اما اون لحظه که گذشت؛ آیا میتونی عواقبش رو تحمل کنی…. مو که بالاخره بلند میشه…. اما والدین اوتیسم همیشه این دغدغه رو دارن… آیا روزی می رسه که فرزند من متوجه بشه هر حرکتی در زندگی عواقبی داره؟ روزی که من نباشم؛ آیا فرزند من میتونه افکار و اعمالش رو به درستی هدایت کنه و پای عواقبش بایسته؟ هر جوری حساب کنیم میبینیم راه خیلی سخته و خیلی درازه… توی این وانفسا، برای خود من ؛ واقعا حرف زدن سها مهمترین خواسته ام نیست…. دلم میخواد درک و ارتباطش بالا بره… حالا با کلام یا بی کلام….

عکس سها دختر لادن طباطبایی
دیر زمانی ست که دل من دربدر مرزها ست… دو پاره و سرگردان این دنیاست …. پسر نازنینم، دلم تنگ روی تو و بوی توست ❤ سهم من این است، آسمانی دو پاره که ماه و خورشید دوان دوان در دلشان جا عوض میکنند…

عکس شاهین پسر لادن طباطبایی
دیر زمانی ست که دل من دربدر مرزها ست… دو پاره و سرگردان این دنیاست …. پسر نازنینم، دلم تنگ روی تو و بوی توست ❤ سهم من این است، آسمانی دو پاره که ماه و خورشید دوان دوان در دلشان جا عوض میکنند…
جوایز و افتخارات لادن طباطبایی
- بازیگر برگزیده از دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر فجر برای نمایش سورنا و مادر لوک
- بازیگر برگزیده جشنواره تئاتر کوثر، برای نمایش لیلی بی مجنون
- بازیگر برگزیده شبکه تهران برای فیلم تلویزیونی بلند گریه کن
- بازیگر برگزیده جشنواره ویدیویی کوثر برای فیلم تلویزیونی بلند گریه کن
- بازیگر برگزیده آفاق فیلم برای فیلم تلویزیونی گامی در تاریکی
1 دیدگاه
ناشناس
چقدر غم انگیز