مفهوم ضرب المثل عجله کار شیطان است چیست؟
ضرب المثل عجله کار شیطان است از جمله ضرب المثل فراوان و قدیمی ایرانی است که همه ی ما آن را بسیار شنیده ایم. اما مفهوم ضرب المثل عجله کار شیطان است چیست و در چه زمان هایی استفاده می شود؟ برای درک مفهوم صحیح این ضرب المثل، ابتدا لازم است به مفهوم عجله کردن فکر کنیم. عجله کردن فعلی است که نشان دهنده ی عدم فکر کردن کافی برای اقدام به انجام دادن یک کار، جواب دادن یک حرف و … است که ضریب خطا و اشتباه انسان را بالا می برد. به عنوان مثال شخصی به شما حرف نامربوطی می زند و شما بلافاصله واکنش نشان می دهید و دعوای بدی شکل می گیرد و … در صورتیکه بهتر بود کمی تامل می کردید، شخص را آرام می کردید یا صبر می کردید آرام شود بعد به بررسی مشکل می پرداختید و اگر شما مقصر بودید عذر خواهی می کردید و قضیه به خوبی و خوشی تمام می شد. در نیتجه وقتی عجله می کنید، ممکن است قضاوت اشتباه بکنید، تصمیم اشتباه بگیرید، اقدامی اشتباه انجام دهید و … که همه ی اینها به شما آسیب خواهد رساند که این همان چیزی است که شیطان می پسندد. شیطان دوست دارد شما اشتباه کنید و برای همین شما را تشویق به عجله کردن می کند.
البته در خصوص تاریخچه ی داستان ضرب المثل عجله کار شیطان است اطلاعات تاریخی موثقی وجود ندارد و ممکن است مانند بسیاری از ضرب المثل های حکیمانه ی ایرانی، دارای داستانی تخیلی یا غیر واقعی باشد که با هدف تربیت انسان ها به وجود آمده است. اما آنچه مهم است هدف از مفهوم ضرب المثل عجله کار شیطان است که گویای استفاده از نعمت بزرگ عقل، امکان تفکر و اختیار در انسان است که می بایست انسان ها از آن استفاده کنند و پیش از هر نوع رفتار و واکنشی ابتدا طمأنینه کرده و به خود زمان دهند تا به خطا و اشتباه نروند.
شیطان دوست دارد انسان ها همه ی کارهای خود را بدون فرصت تعقل و نفکر انجام دهند تا در این عجله کردن ها نتوانند به نتایج صحیح، پیشرفت و عاقبت به خیری برسند و نهایتا پشیمانی و ندامت را تجربه کنند تا او پیروز شود و اشرف مخلوقات سرافکنده. وقتی انسان عجله می کند نمی تواند درست فکر کند، نمی تواند تمام ابعاد یک اتفاق را ببیند و نمی تواند انسانی موجه و معقول باشد.
داستان ضرب المثل عجله کار شیطان است؟
در مورد ضرب المثل عجله کار شیطان است، داستان هایی مطرح شده است که یکی از آنها داستان قضاوت بدون فکر است. آورده اند که در روزگاران قدیم، مرد و زنی زندگی می کردند که خداوند فرزندی به آنها نداده بود و از این نعمت محروم بودند. تا اینکه روزی رحمت اللهی شامل حال آنها شد و آنها دارای یک فرزند شدند. زمانیکه همسر این مرد دوران بارداری را سپری می کرد، شوهرش روزی نزد او آمده و گفت : «آمدن پسرمان نزدیک است و من می خواهم نامی نیکو برای او انتخاب کنم و بعد از به دنیا آمدنش احکام دین و آداب و رسوم شریعت را به او بیاموزم تا وقتی بزرگ شد، نام او در جهان باقی بماند و فرزندان او مایه شادی دل و روشنایی چشم ما بشوند. زن با شنیدن سخنان همسرش به او گفت : «تو از کجا می دانی که فرزند ما پسر خواهد بود؟ ممکن است عمر من کفاف داشتن نعمت فرزند را ندهد و یا ممکن است فرزند ما پسر نباشد، چگونه این گونه بیهوده گویی می کنی؟!… این سخنان زن جلوی عجله ی مرد را گرفت و او تا روز به دنیا آمدن فرزند چیزی جز ذکر نگفت.
مدتی از به دنیا آمدن فرزند گذشته بود که روزی زن برای خرید از خانه خارج شد و فرزند را به همسرش سپرد. در مدتی که زن خارج از خانه بود، قاصد پادشاه برای دعوت از مرد به درخانه آن ها آمد. آمدن قاصد پادشاه و دعوت او چنان اتفاق خاصی برای مرد بود که باز هم عجله ای تصمیم گرفت و سریع حاضر شد و فرزند خود را به به راسویی که در خانه آنها زندگی می کرد سپرد و رفت.
از آنجاییکه مرد و همسرش سالها بچه دار نمی شدند، راسو دوست دیرین و رفیق عزیز مرد بود و به همین سبب مرد به او دل بستگی عمیقی داشت. ساعتی از رفتن مرد نگذشته بود که ماری به قصد نیش زدن کودک به کنار گهواره او رفت. اما راسو مار را کشت و کودک را نجات داد.
وقتی مرد از قصر پادشاه به خانه برگشت و راسو را سرتا پا خون آلود دید به سوی او دوید و او در نگاه اول پنداشت که آن خون از جراحات فرزندش است و راسو در امانت خیانت کرده و بلایی سر فرزندش آورده است در نتیجه باز هم عجله کرد و پیش از تحقیق، عجولانه عصایش را محکم بر سر راسو فرو آورد و او را در دم کشت.
بعد سریع به سمت اتاق فرزندش رفت… اما فرزندش را سالم و سلامت یافت و در نزدیکی فرزندش ماری قطعه قطعه شده دید و تازه حقیقت را متوجه شد اما دیگر خیلی دیر شده بود…
زانوهای مرد سست شد و به دیوار تکیه داد و گفت: ای کاش این کودک هرگز متولد نمی شد و من به او عشق نمی ورزیدم و حقوق بی گناهی را نمی ریختم… خدایا! چه مصیبتی از این بیشتر است که هم خانه خود را بی دلیل هلاک کنی! در همین احوال همسر مرد از راه رسید و با فهمیدن ماجرا در غم و ناراحتی همسرش شریک شد و بعد از ساعتی رو به او کرد و گفت: این مثل را به یاد داشته باش که هر کس در کارها عجله نماید از منافع متانت، وقار و آرامش بی نصیب می ماند چرا که عجله کار شیطان است!
در موج باز بخوانید :
- معنی ضرب المثل شب دراز است و قلندر بیدار
- معنی ضرب المثل دست بالای دست بسیار است
- معنی ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست
- معنی ضرب المثل نوشدارو بعد از مرگ سهراب چیست؟
- مفهوم ضرب المثل تو که نی زنی چرا بابات از حصبه مرد
- معنی ضرب المثل سحرخیز باش تا کامروا باشی چیست؟
- معنی ضرب المثل ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است!
- معنی ضرب المثل موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمبش میرفت
- معنی ضرب المثل دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادان دوست
1 دیدگاه
امیرحسین
عالی بود من ضرب المثل عجله کار شیطان است را خییییییلی دوست دارم✌