بیلاخ یعنی چی؟
فلسفه بیلاخ و معنی انجام آن از جمله مواردی است که در طول سال های اخیر و به خصوص پس از به وجود آمدن و گسترش فضاهای مجازی بازار داغی گرفته است. از نظر شکل نمایش دادن بیلاخ یعنی ۴ انگشت خود (از انگشت کوچک تا اشاره) را به داخل کف دست جمع کرده و فقط انگشت شصت را باز نگهداشته و به ظرف نفر مقابل خود بگیرید. به این حرکت بیلاخ دادن گفته می شود که بر اساس معنی “فرهنگ لغت معین” نوعی توهین است. در فرهنگ لغت معین اینگونه آمده است که : «”بیلاخ” را به طعنه به کسی گویند که دست به کار نسنجیده ای زده و شکست خورده است و معمولاً همراه با بالا بردن انگشت شست نشان داده می شود». اما این همه ی داستان معنی بیلاخ نیست و آنچه امروزه پررنگ شده است متون نامعتبری است که ریشه کلمه و علامت “like” انگلیسی را با بیلاخ مرتبط دانسته و حتی ریشه این واژه ی انگلیسی را به بیلاخ ربط می دهد. علاوه بر این داستانی ساختگی و بدون سند تاریخی از یک سردار ایرانی به نام بامشاد و یک فرمانده مغول به نام بیلاخوخان نیز عنوان میشود که در این خصوص لازم به توضیح است در میان فرماندهان مغول نامی به نام بیلاخوخان وجود ندارد و فرماندهان آمده به ایران عبارتند از :
- چنگیز خان : خان بزرگ به مدت سه سال (۶۱۹-۶۱۶ ه ق) رهبری جنگ را شخصاً بر عهده داشت. چنگیز خان به همراهی پسرش تولی در رأس قوای اصلی نخست بخارا را تسخیر کرد و در سال ۶۱۷ به سمرقند حمله کرد در سال ۶۱۹ چنگیز پس از تسخیر طالقان، بامیان، طخارستان و پس از جنگ سند به مغولستان برگشت.
- جوجی : پسر ارشد چنگیز خان بود که در جنگ با سلطان محمد او را شکست داد.فرماندهی و تصرف شهرهای ساحل سیحون به دست او بود.
- چغتای پسر دوم چنگیز خان به همراه اوگتای شهر اترار و گرگانج را تسخیر کرد. همچنین به همراه دو برادر کوچکترش اوگتای و تولی در تصرف پایتخت خوارزمشاهیان گرگانج شرکت داشت. پس از مراجعت چنگیز خان به مغولستان به همراه اوگتای نواحی غزنین و سند و کرمان و مکران را بطور کلی ویران کرد تا در صورت بازگشت جلالالدین از هند لشکریان او نتوانند از هیچ وسیلهٔ معیشت از این نقاط بهره بگیرند.
- اوگتای خان : پسر سوم و جایگزین چنگیز خان. پدر گیوک خان سومین جانشین چنگیز در تسخیر اترار و همچنین گرگانج شرکت داشت. بعد از ویران کردن نواحی غزنین و سند و کرمان و مکران (در ایالت بلوچستان پاکستان کنونی) در زمستان ۶۱۹ به همراه جغتای و برادر دیگرش جوجی توسط چنگیز فراخوانده شدند تا در شورایی که در کنار رود سیحون تشکیل شد با یکدیگر در مورد ادارهٔ ممالک تسخیر شده تصمیم بگیرند.
- تولی : پسر چهارم چنگیز خان. پدر منگوقاآن و جانشین چهارم چنگیز و پدر هلاکو خان بنیانگذار سلسله ایلخانان در ایران. مأمور فتح خراسان بود. همراه چنگیز در جنگ بخارا و سمرقند شرکت داشت. او پس از تسخیر گرگانج سال بعد خراسان را اشغال نموده و مرو را خراب و اهالی را قتل عام کرد. او پس از فتح مرو به نیشابور آمد و در دهم صفر ۶۱۸ پس از تسخیر مردم این شهر را قتل عام کرد. تسخیر شهر هرات نیز به دست او بود. او در هرات جز اتباع سلطان جلالالدین به کشتن دیگر کس دیگری اقدام ننمود. در هنگام محاصرهٔ ده ماهه قلعه نصرت کوه در طالقان خراسان توسط چنگیز خان و پس از فتح خراسان و خوارزم به همراه دو برادر خود جغتای و اوگتای به قوای چنگیز پیوست و با کمک هم طالقان را تسخیر کردند.
- تغاجارنویان : داماد چنگیز خان در اواسط رمضان سال ۶۱۷ ه ق. در محاصرهٔ نیشابور کشته شد.
- جبه نویان : سردار سپاه مأمور تعقیب سلطان محمد، در تعقیب سلطان از حوالی نیشابور از سبتای بهادر جدا شد و راه مازندران را پیش گرفت. در شهر آمل کشتار بسیار کرد. او سپس به سپاه سبتای در شهر ری پیوست.
- سبتای بهادر سردار سپاه مأمور تعقیب سلطان محمد، از راه کومش یا استان سمنان امروزی به دنبال سلطان رفت و در حمله به سمنان و ری شرکت داشت.
- قوتوقو نویان : سردار سپاه فرماندهی سپاه مغول را در سال ۱۲۲۱ میلادی (۶۱۸ ه ق) در جنگ پروان برعهده داشت. این جنگ مابین جلالالدین خوارزمشاه و مغول در روستای پروان در نزدیکی شهر غزنین در گرفت و با پیروزی سلطان جلالالدین خاتمه یافت.
- قراچه نویان : سردار سپاه به همراه قوتوقو نویان در سرکوبی شورش مرو و قتل عام مردم شرکت داشت.
- ایلچیکدای : نویان سردار سپاه چنگیز او را جهت سرکوبی شورش مردم به هرات فرستاد او پس از شش ماه و هفده روز شهر را در جمادی الثانی ۶۱۹ گرفت و مردم را قتل عام کرد.
- نورکای نویان : سردار سپاه جانشین تغاجارنویان بعد از مرگ او شد سپاه را به دو قسمت تقسیم کرد و به توس و سبزوار حمله کرد.
حالا که نام سردارن مغول در ایران را آوردیم، بهتر است داستان ساختگی و سردار ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ را بخوانیم!
در داستان نامعتبر بیلاخ آورده اند : ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ مغولها و حکومتشان در ﺍﯾﺮﺍن بی رحمترین ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ نام داشته است! ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ حکومت ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﻤﯽﮐﺸﺖه بلکه انگشتان ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ پس از دیگری ﻗﻄﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ تا خونریزی بیش از حد موجب مرگ اسیرش شود! اما ﺩﺭ ﺑﯿﻦ اسیران ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ یک ﺳﺮﺩﺍﺭ رشید و دلیر ایرانی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﻣﺸﺎﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻮﻣﭙﻪ ﺩﯾﻮس ﺑﻮﺩ و ﺑﺮ ﺿﺪ ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩه بود، ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ و اسیر بیلاخو شد! چهار ﺭﻭﺯ ﺍﺯ دستگیری بامشاد ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ و هر روز یک انگشت ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭاست او ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ بود ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺘﺶ او ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ که ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ سردار بی رحم مغول ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ مدتی ﺑﻌﺪ، با ﺗﺠﻬﯿﺰ مجدد ﻗﻮﺍ و یارانش ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻼﺧﻮ ﺧﺎﻥ ﺭﻓﺖ اما این بار شجاعانه ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭآﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﺸﺴﺖ!
بامشاد در حرکتی انتقام جویانه و خفت بار جسد بی جان بیلاخو را به اسب خود بست و در شهر و در انظار عموم مردم گرداند. ﻣﺮﺩﻡ خوشحال از شجاعت بامشاد ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ بامشاد که چهار انگشتش را در اسارت بیلاخو از دست داده بود، و در حالیکه چهارﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ در کف دست ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺖ ﺧﻮﺩ را بهم نشان میدادند به جشن و پایکوبی پرداختند ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ و این حرکت (بیلاخو) سپس (بیلاخ) ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ بیلاخ میداد.
حالا ارتباط این داستان خیالی با ریشه واژه ی انگلیسی لایک! که داستان ساختگی است!
اروپاییانی که در آن زمان به ایران سفر کرده و مشغول تجارت بودند ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ را به کشور خود ﻣﻨﺘﻘﻞ کردند و در تغییرات تلفظی به دلیل نبودن حرف ” خ ” ﺑﯿﻼﺥ ﺑﻪ بیلایک ﻭ ﺳﭙﺲ ﻻﯾﮏ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ و امروزه این حرکت جهانی شده و روزانه میلیون ها بار در کشورهای مختلف از آن استفاده میشود در برخی سازمان ها و تشکیلات مثل هواپیمایی و فرودگاهها و کار با جرثقیل ها از این حرکت با معنی تعریف شده استفاده میشود.
حالا متن نامعتبر در مورد اینکه چرا بیلاخ از نظر ایرانیان معنای توهین آمیزی دارد!
بیلاخ که در اروپا و سایر نقاط جهان به معنای ” آفرین بر تو ” و یا “اوکی ” معنی می دهد توسط مغول ها برای ایرانیان وارونه تعبیر شد! ﻣﻐﻮل ها ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ بعد از بیلاخو و بامشاد ﺑﺮ قسمت هایی از ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ، ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ بیلاخ ﻣﯿﺪﺍﺩ دستگیر کرده و ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. مغول ها این حرکت را تحقیر و تمسخر نسبت به خود محسوب می کردند زیرا خاطره کشته شدن حقارت بار قوی ترین سردار خود را یادآوری می کرد! از اینرو ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ که پی به این حساسیت برده بودند به ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻣﻐﻮﻝ بیلاخ میدادند ﻭ ﻓﺮﺍﺭ میکردند. ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ که اﯾﻦ ﺭﺳﻢ در ایران آرام آرام ﺷﮑﻞ ﺑﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ.
منبع : کتاب Persian Historic Story
دلایل ساختگی بودن این داستان
- نه تنها این مطالب به هیچ عنوان سند تاریخی نداشته و داستانی ساختگی و نامعتبر است،بلکه ارتباط کلمه لایک با این داستان نیز دروغی بیش نیست چرا که کلمه لایک (Like) کلمه ای کاملا انگلیسی است و در جایگاه فعل به معانی پسندیدن و دوست داشتن به کار می رود و استفاده از این لغت به پیش از قرن دوازدهم میلادی برمی گردد.
- در شرح این واقعه ی تاریخی ساختگی از فرماندهی به نام “بیلاخوخان” به عنوان فرمانده قوم مغول نام برده شده است در حالیکه فردی به نام بیلاخوخان در زمره فرماندهان مغول وجود ندارد تا به این ماجرا صحت ببخشد و لیست فرماندهان مغول در همین مطلب برای شما آورده شده بود.
- “پومپه” از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم و متعلق به زمان پارتیان و “پومپه دیوس” از سرکردگان پارتی در “عهد ارد اول پادشاه اشکانی” بود و حتی اگر منظور شرح تاریخی ساختگی از پومپه را سردار ایرانی هم بدانیم، زمان پارتیان (۲۴۷ پیش از میلاد، تا ۲۲۴ پس از میلاد) با مغولان (۱۲۱۹ تا ۱۲۵۶ میلادی) سالیان بسیاری اختلاف تاریخی دارد.
- بامشاد نام نوازنده و موسیقی دان عصر خسرو پرویز دوم در عهد ساسانیان است و سرداری با این نام در تاریخ ایران مشاهده نمی گردد!
- شایان ذکر است در هیچ منبع و مرجعی، اثری از کتاب “Persian historical story” و مترجم آن “تیمور رضایی قیری” یافت نگردید.
در موج باز بخوانیم:
- معنی کلمه دیوث
- ابوعلی شیبانی کیست؟
- کلیله و دمنه اثر کیست؟
- داستان تاجری که عقیم بود
- عکس های مومیایی رضاشاه
- اولین حکومت مذهبی در ایران
- علت مرگ پسر حسن روحانی
- چرا به کاخ بیستون چهلستون میگویند؟
- حمامی که فقط با یک شمع گرم میشد
3 دیدگاه
ناشناس
عجب دنیای پرتیه این فضای مجازی!!
شاید باورش یرای شما سخت باشه (که با این آش شله قلمکار فضای مجازی به همه حق میدم باور نکنند) اما واقعیت اینه که من در حدود سال های ۱۳۹۴ تا ۹۶ یه همکار (یا به اصطلاخ رفیق) خل و چل و دیوونه ای داشتم به نام رضا تیموری که از این اشخاص فوق خالی بند و خود بزرگ بین و بسیار پر ادعا بود و دایما هم سرش توی همین فضای مجازی بود…
یه روز موقع ناهار توی ناهار خوری شرکت پشت همون میزی نشست که من نشسته بودم و طبق معمول شروع به وراجی های مفت و بی اساسی که همیشه به نام مسایل علمی!!! بیان می فرمود کرد و در بین همین وراجی های مفت اونروزش هم مواردی در خصوص هم ریشه بودن بیلاخ و لایک!! افاضه نمود و البته ما هم توی ناهار خوری شرکت، هر یک در حد وسع خودمون تناقض حرفهای پرت اون را به رخش کشیدیم و او هم در جهت اثبات خزعبلاتش، هی موضوع را چگش کاری کرد و کرد تا سرانجام همین داستان مفت از توش در اومد!!
بعد از ناهار دیدم حاصل وراجی هاش رو (که احتمالا خیلی هم برای خودش دیگه علمی و جالب به نظر می رسید) برای من پست کرد و بعدش هم با تغییر نام از رضا تیموری به تیمور رضایی و البته افزودن پسوند قیر (که پسوند فامیل یکی از همکاران شیرازی ما بود) این ماجرا را در فضای بی سر وته مجازی پخش کرد و عجیب این که چقدر هم زود این خزئبلات وایرال شد چون دو روز بعدش بجه های خود من هم در بسترهای دیگه ای از فضای مجازی همین داستان را برای من به اشتراک گذاشتند!!!
الان بعد از گذشت حدود پنج شیش سال از این موضوع، من به مناسبت دیگه ای و با قصد تعریف این داستان برای همکار دیگه ای و در محیط کار دیگه ای، اقدام به سرچ موضوع کردم تا به ایشون نشون بدم که در کمال تعجب متوجه شدم نه تنها این واقعه کلی پحث و جدل آفریده بلکه شخصی هم مدعی شده که تیمور رضایی قیری!!!! هست و احتمالا به قدری این داستان برای ایشان جالب بوده که مدعی نویسندگی اش شده!!
یا بوالعجب
دارم شاخ درمیارم
안소
گفت دیگه چون که مغول ها از اینکار بدشون میومد چون چند سال پیش اونا به دست بامشاد شکست خوردع بودن و بامشاد هم توی جشنی که برای پیروزی گرفته بود چون فقط انگشت شستش موندع بود اونو به همه نشون داد بعد ایرانیا هم اون علامت رو سال ها بعد ک مغول باز به ایران حکومت میکردن هروقت یه نفر این علامتو نشون میداد عصبانی میشدن چون ک واقعه ی بدی از اون موضوع داشتن و همون شکست خوردنشون سال ها قبل ب دست بامشاد بود و برای همین ایرانیا برا اینکه به اونا حرص بدن این علامتو نشون میدادنشون و فرار میکردن چون گفته بودن دستگیر میکنن هرکسی ک این علامتو نشون بدع رو و بعد همینجوری شد و ایرانیا هی به عنوان بی احترامی این علامتو ب مغولا نشون میدادن و کم کم کلا دیگه توی ایران علامت بی احترامی شد
امید
سلام
شما درباره تاریخچه بیلاخ توضیح دارید اما بالاخره توضیح ندادید چرا بیلاخ نزد ایرانیان بد است